گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۹

وصف لب توگر دمد ازگفتگوی ما
گردد چوگوهر آب‌گره درگلوی ما
ای دربهار و باغ به سوی توروی ما
نام تو سکهٔ درم‌گفتگوی ما
بحریم ونیست قسمت ما آرمیدنی
چون موج خفته است‌تپش موبه موی ما
از اختراع مطلب نایاب ما مپرس
با رنگ و بو نساخت‌گل آرزوی ما
ما وحباب آب زیک بحرمی‌کشیم
خالی شدن نبرد پری از سبوی ما
چون صبح چاک سینهٔ ما بخیه‌ای نداشت
پاشیدن غبار نفس شد رفوی ما
عمری‌ست باگداز دل خود مقابلیم
ای آینه عبث نشوی روبروی ما
ناگشته خاک دست نشستیم از غرور
چون شعله بود وقف‌تیمم وضوی ما
نقاش زحمت خط و خال آنقدر مکش
خط می‌کشد به سایهٔ موآب جوی ما
تا چند پروری به نفس مزرع امید
بایدکشید خاطر او را به سوی ما
غماز ناتوانی ما هیچکس نبود
بیدل شکست رنگ برون داد بوی ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وصف لب توگر دمد ازگفتگوی ما
گردد چوگوهر آب‌گره درگلوی ما
هوش مصنوعی: اگر لب‌های تو در گفتگوهای ما به شکوفایی برسد، مانند گوهر با ارزشی خواهد بود که در گلوی ما جا دارد.
ای دربهار و باغ به سوی توروی ما
نام تو سکهٔ درم‌گفتگوی ما
هوش مصنوعی: ای تو در بهار و باغ، به سوی ما مثل یک سکهٔ نقره در گفتگوی ما جا داری.
بحریم ونیست قسمت ما آرمیدنی
چون موج خفته است‌تپش موبه موی ما
هوش مصنوعی: در زندگی ما، آرامش و آسایش جایی ندارد و ما همچون مویی هستیم که در تپش و جنبش است، حتی وقتی که به نظر می‌رسد آرام هستیم.
از اختراع مطلب نایاب ما مپرس
با رنگ و بو نساخت‌گل آرزوی ما
هوش مصنوعی: از ما در مورد موضوعی نادر نپرس، زیرا با زیبایی و جذابیت نمی‌توان احساسات عمیق و آرزوهای واقعی‌مان را بیان کرد.
ما وحباب آب زیک بحرمی‌کشیم
خالی شدن نبرد پری از سبوی ما
هوش مصنوعی: ما همچون حبابی در آب هستیم که از دریای عشق می‌نوشیم، و زمانی که دل از معشوق خالی می‌شود، آن‌وقت است که پری از سبوی ما ناپدید می‌شود.
چون صبح چاک سینهٔ ما بخیه‌ای نداشت
پاشیدن غبار نفس شد رفوی ما
هوش مصنوعی: زمانی که صبح فرا رسید و دل ما داغی نداشت، غبار نفس ما به نوعی بر زخم‌های قلب‌مان نشسته و آن را التیام بخشید.
عمری‌ست باگداز دل خود مقابلیم
ای آینه عبث نشوی روبروی ما
هوش مصنوعی: مدتی‌ست که دل‌باخته‌ام و به عشق خود مشغول هستم. ای آینه، بیهوده خود را به ما نشان نده.
ناگشته خاک دست نشستیم از غرور
چون شعله بود وقف‌تیمم وضوی ما
هوش مصنوعی: ما از روی غرور، بی‌آنکه در خاک فرورفته باشیم، ایستاده‌ایم. در حالی که آتش وجود ما به تو اختصاص یافته و وضوی ما از این شعله است.
نقاش زحمت خط و خال آنقدر مکش
خط می‌کشد به سایهٔ موآب جوی ما
هوش مصنوعی: نقاش به زحمت در حال کشیدن طرح و نقوشی است و خط و خال‌هایی را بر روی سایهٔ موهایمان طراحی می‌کند. او به قدری در این کار مشغول است که ما را به یاد می‌آورد.
تا چند پروری به نفس مزرع امید
بایدکشید خاطر او را به سوی ما
هوش مصنوعی: چقدر باید به آرزوی خود امیدوار باشی و روح خود را به سمت ما جلب کنی؟
غماز ناتوانی ما هیچکس نبود
بیدل شکست رنگ برون داد بوی ما
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از ناتوانی ما خبر نداشت، اما بیدل، شکست خود را با نشانه‌ها و عطر وجودش نشان داد.

حاشیه ها

1394/03/14 15:06
امین

مصرع دوم ابیات 10 و 9 جابجا آمده