گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۹۹

بسکه می‌جوشد ازین دریای حسرت حب جاه
قطره هم سعی حبابی دارد از شوق ‌کلاه
می‌رود خلقی به‌کام اژدر از افسون جاه
شمع را سرتا قدم در می‌کشد آخر کلاه
گیرودار محفل امکان طلسم حیرتی‌ست
تا مژه خط می‌کشد این صفحه می‌گردد سیاه
گرد صحرا از رم آهو سراغی می‌دهد
رفتن دل را شکست رنگ می‌باشد گواه
عالمی در انتظار جلوه‌ات فرسوده است
جوهر آیینه هم می‌ریزد از دیوار کاه
اینقدر جهدم به ذوق نشئهٔ عجز است و بس
همچو پرواز از شکست بال می‌جویم پناه
نیست غافل معنی آسایش از بیطاقتان
درکمین‌کاروان خفته‌ست منزل سر به راه
بسکه پیچ‌ و تاب حسرت در نفس خون کرده‌ام
تیغ جوهردار عریان می‌کنم در عرض آه
جوهر آیینه‌ای درگرد پیغامم گم است
نالهٔ من می‌رود جایی‌که می‌گردد نگاه
گر سلامت خواهی از ساز تظلم دم مزن
دادرس در عهد ما سنگ است و مینا دادخواه
این زمان عرض ‌کمال خلق بی‌تزویر نیست
جوهر آیینه آبی دارد اما زیرکاه
طبع‌ روشن بیدل از بخت سیاهش چاره نیست
تا ابد رنگ‌ کلف نتوان زدود از روی ماه

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بسکه می‌جوشد ازین دریای حسرت حب جاه
قطره هم سعی حبابی دارد از شوق ‌کلاه
هوش مصنوعی: این بیت به شدت احساساتی را بیان می‌کند. شاعر از عواطف عمیق خود نسبت به عشق و تمایل به مقام و جاه سخن می‌گوید. او به گونه‌ای توصیف می‌کند که در دلش شعله‌ای از شوق و آرزو می‌جوشد، همان‌طور که قطره‌ای از آب دریا می‌کوشد تا به سطح بیایید. این تصویر به خوبی نشان می‌دهد که آن حسرت و اشتیاق، باعث می‌شود حتی قطره‌ای کوچک هم تلاش کند تا خود را نشان دهد. در واقع، این تلاش و آرزو نشان‌دهنده اهمیت عشق و جاه در زندگی شاعر است.
می‌رود خلقی به‌کام اژدر از افسون جاه
شمع را سرتا قدم در می‌کشد آخر کلاه
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم به خاطر جذابیت و فریبندگی قدرت و مقام، به سمت زندگی مادی و زرق و برق آن می‌روند، در حالی که این زندگی می‌تواند خطرناک و ویرانگر باشد. اژدها به عنوان نماد خطر و افسون، نشان‌دهنده وسوسه‌هایی است که در مسیر زندگی وجود دارد، و شمع نیز نمادی از نور و آگاهی است که در این مسیر، کم‌کم تحت تأثیر آن نگرانی و وسوسه‌ها قرار می‌گیرد.
گیرودار محفل امکان طلسم حیرتی‌ست
تا مژه خط می‌کشد این صفحه می‌گردد سیاه
هوش مصنوعی: در این محفل پرهیاهو، حالتی شگفت‌انگیز وجود دارد که باعث حیرت و شگفتی می‌شود. به‌طوری که وقتی کسی پلک می‌زند، این صفحه به‌یک‌باره به رنگ سیاه درمی‌آید.
گرد صحرا از رم آهو سراغی می‌دهد
رفتن دل را شکست رنگ می‌باشد گواه
هوش مصنوعی: پنجه‌های آهو در بیابان اثراتی به جا می‌گذارد که نشان‌دهنده‌ی دلتنگی و جدایی است. رنگِ جا مانده در این ردپا، گواهی بر احساسات پررنج و سفر دل است.
عالمی در انتظار جلوه‌ات فرسوده است
جوهر آیینه هم می‌ریزد از دیوار کاه
هوش مصنوعی: شخصی منتظر ظهور و زیبایی تو به شدت خسته و رنجور شده است، حتی ذرات آینه نیز از دیوار کاه در حال فرو ریختن و از شکل درآمدن هستند.
اینقدر جهدم به ذوق نشئهٔ عجز است و بس
همچو پرواز از شکست بال می‌جویم پناه
هوش مصنوعی: من تنها تلاشم در این است که از شوقی نشأت گرفته از ناتوانی خود، به پروازی از شکست برسم و به دنبال پناهگاهی می‌گردم.
نیست غافل معنی آسایش از بیطاقتان
درکمین‌کاروان خفته‌ست منزل سر به راه
هوش مصنوعی: آسایش و آرامش در انتظار کسانی نیست که در کمین کاروان‌ها هستند؛ آن‌ها همیشه در حال آماده‌باش و تدارک برای راه‌اندازی بار و سفرند.
بسکه پیچ‌ و تاب حسرت در نفس خون کرده‌ام
تیغ جوهردار عریان می‌کنم در عرض آه
هوش مصنوعی: به خاطر اندوه و حسرتی که در درونم دارم، انگار که عواطف و احساساتم را به سلاحی تیز و برنده تبدیل می‌کنم و این درد و آه را آشکار می‌سازم.
جوهر آیینه‌ای درگرد پیغامم گم است
نالهٔ من می‌رود جایی‌که می‌گردد نگاه
هوش مصنوعی: پیغام من در درون یک آیینه پیدا شده و ناله‌ام به جایی می‌رود که نگاه‌ها در آنجا در حال جستجو هستند.
گر سلامت خواهی از ساز تظلم دم مزن
دادرس در عهد ما سنگ است و مینا دادخواه
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از درد و رنج در امان باشی، به ظلم و ستم نپرداز و صدایت را بلند نکن. زیرا در زمان ما، انصاف و عدالت کمیاب است و نیکوکاری و کمک به دیگران در میان مردم وجود ندارد.
این زمان عرض ‌کمال خلق بی‌تزویر نیست
جوهر آیینه آبی دارد اما زیرکاه
هوش مصنوعی: در حال حاضر، زیبایی و کمال افراد بدون هرگونه تزویر و نیرنگ نمایان است. هرچند که مثل یک آینه که ظاهرش آبی است، اما عمق آن تنوعی دیگر دارد و این عمق، حقیقتی پنهان و زیرکانه را در خود نهفته دارد.
طبع‌ روشن بیدل از بخت سیاهش چاره نیست
تا ابد رنگ‌ کلف نتوان زدود از روی ماه
هوش مصنوعی: ذاتی پرنور و روشن بیدل نمی‌تواند بر اثر سرنوشت تلخش چاره‌ای بیابد و تا همیشه هم نخواهد توانست لکه تاریکی را از چهره نورانی‌اش پاک کند.