گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۹۱

ای پرفشان‌ گرد نفس چندی شرار سنگ شو
ناقدردان راحتی بر خود زبان ننگ شو
جولان چه دارد در نظر غیر از تلاش درد سر
یک ره پس زانوی خم بنشین و عذر لنگ شو
فریاد کوس و کرنا می‌گویدت ‌کای بی‌حیا
زبن دنگ‌دنگ روز و شب ‌گر کر نگشتی دنگ شو
همت نمی‌چیند غنا بر عشوهٔ پا در هوا
چون صبح‌ گرد رفته‌ای‌ گو یک دو دم اورنگ شو
می‌دان قدر این و آن دیدی زمین و آسمان
گر کهنه‌ات خواهی گران با ذره‌ای همسنگ شو
گلچینی باغ یقین ‌گر نیست تسکین آفربن
اوهام را هم‌ کم مبین خود روی دشت بنگ شو
شوق جنون‌تاز ترا کس نیست تا گیرد عنان
یک‌چند منزل در قدم‌ گرد ره و فرسنگ شو
بر معرفت نازیدنت دور است از فهمیدنت
چون عکس نتوان دیدنت آیینه‌ گو هر رنگ شو
آیینه‌داران جنون دارند یک عالم فسون
هرچند جهل ‌آیی‌ برون سرکوب صد فرهنگ شو
ای بوی موهومی چمن‌ کم نیست سیر وهم ظن
باری به ذوق پر زدن هنگامه‌ساز رنگ شو
بیدل به یاد زلف او گر ناله‌ای سر می‌کنم
تسلیم‌ گوشم می‌کشد کای بی‌ادب خود چنگ شو

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پرفشان‌ گرد نفس چندی شرار سنگ شو
ناقدردان راحتی بر خود زبان ننگ شو
هوش مصنوعی: ای دل آرام و بی‌مقدار، برای مدتی شعلۀ سنگی شو، تا اینکه از زیبایی‌ها و راحتی‌های خود خجالت بکشی و به خودت بیایید.
جولان چه دارد در نظر غیر از تلاش درد سر
یک ره پس زانوی خم بنشین و عذر لنگ شو
هوش مصنوعی: زندگی در نظر دیگران فقط به معنای زحمت و دردسر است، پس بهتر است راحت بنشینی و از آنچه که تو را آزار می‌دهد، عذرخواهی کنی.
فریاد کوس و کرنا می‌گویدت ‌کای بی‌حیا
زبن دنگ‌دنگ روز و شب ‌گر کر نگشتی دنگ شو
هوش مصنوعی: صدای کوس و کرنا به تو می‌گوید که ای بی‌شرم، از صدای دنگ‌دنگ در روز و شب، اگر ناشنوا هستی، حالا بشنو و بیدار شو.
همت نمی‌چیند غنا بر عشوهٔ پا در هوا
چون صبح‌ گرد رفته‌ای‌ گو یک دو دم اورنگ شو
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال ثروت و نعمت است، نباید فقط به زیبایی و ظرافت زندگی دلخوش باشد، بلکه باید در تلاش و کوشش خود مداوم باشد. مانند صبحی که به سمت افق می‌رود، باید از لحظات خود بهره‌برداری کند و به دنبال هدف‌های بزرگتر برود.
می‌دان قدر این و آن دیدی زمین و آسمان
گر کهنه‌ات خواهی گران با ذره‌ای همسنگ شو
هوش مصنوعی: به اهمیت و ارزش خود و دیگران پی ببرید. اگر زمین و آسمان را کهنه و بی‌ارزش می‌دانید، باید بدانید که با کمترین تلاش و تلاش برای بهبود خود، می‌توانید به دنیایی بهتر تبدیل شوید.
گلچینی باغ یقین ‌گر نیست تسکین آفربن
اوهام را هم‌ کم مبین خود روی دشت بنگ شو
هوش مصنوعی: اگر در باغ حقیقت گلی برای تسکین درد دل وجود ندارد، نباید خود را در آغوش اوهام و خیال‌های باطل غرق کنی. به خودت بیا و واقعیت‌ها را ببین.
شوق جنون‌تاز ترا کس نیست تا گیرد عنان
یک‌چند منزل در قدم‌ گرد ره و فرسنگ شو
هوش مصنوعی: هیچ‌کس شوق و انگیزه‌ی دیوانگی تو را ندارد تا تو را برای مدت کوتاهی در مسیرت و در سفر خود نگه‌دارد.
بر معرفت نازیدنت دور است از فهمیدنت
چون عکس نتوان دیدنت آیینه‌ گو هر رنگ شو
هوش مصنوعی: برخودفروشی و خودپسندی‌ات غره نشو، زیرا فهم عمیق تو از حقیقت دور است. همان‌طور که نمی‌توان فقط با یک عکس، چهره‌ی واقعی را دید، با این حال درک عمیق نیازمند توجه و تأمل بیشتری است. بی‌آنکه در این حالت، خود را در آینه‌ای که نشان‌دهنده‌ی زیبایی و عمق حقیقت است، ببینی.
آیینه‌داران جنون دارند یک عالم فسون
هرچند جهل ‌آیی‌ برون سرکوب صد فرهنگ شو
هوش مصنوعی: آیینه‌داران کسانی هستند که دچار جنون و شور هستند و از آن حالت، معانی و جذابیت‌های زیادی را به دست می‌آورند. هرچند که نادانی می‌خواهد این حالت را سرکوب کند، اما باید صدها فرهنگ و دانش را در خود جستجو کرد و یافت.
ای بوی موهومی چمن‌ کم نیست سیر وهم ظن
باری به ذوق پر زدن هنگامه‌ساز رنگ شو
هوش مصنوعی: ای بوی خوش چمن، شما فراتر از تصورات هستید؛ اندیشه‌ها و تصوراتی که در ذهن داریم، باعث شادی و خوشی می‌شوند. بیا و به زندگی‌رنگ و شادی بیشتری ببخشیم.
بیدل به یاد زلف او گر ناله‌ای سر می‌کنم
تسلیم‌ گوشم می‌کشد کای بی‌ادب خود چنگ شو
هوش مصنوعی: وقتی به یاد زلف او ناله‌ای سر می‌زنم، گوشم مرا متوجه می‌کند که به خودم بگویم که بی‌ادب چرا به این حال و هوا دلم را می‌زنم.