غزل شمارهٔ ۲۵۸۱
باز چو صبح کردهام تحفهٔ بارگاه تو
رنگ شکستهای که نیست قابل گرد راه تو
ذره به بال آفتاب تا به سپهر میرود
کیست به خود نمیکند ناز ز دستگاه تو
بسکه شکوه جلوهات ریخته است ز هر طرف
عکس به روی آینه، آینه درپناه تو
خاک شهید غمزهات گرد کند چه ممکنست
سرمه نمیشود سفید از مژهٔ سیاه تو
غیر تحیر از جمال آینه را چه میرسد
حیرت ما دلیل ما جلوهٔ تو گواه تو
دل به هزار جلوهام چهرهگشای حیرتست
آینهٔ شکستهای یافتهام به راه تو
از خط ساغر وفا جز کجی نظر نخواند
هرکه محرفی نخورد از غلط نگاه تو
سادگی جهان رنگ جز تو چه آورد به عرض
هم به زبان ناز توست آینه عذر خواه تو
سعی پر شکستگی طرف عروج ناز اوست
گل به سر امید زد رنگ من از کلاه تو
بیدل از آرزوی دل درد سر نفس مده
دود چراغ کشته است شامه گداز آه تو
غزل شمارهٔ ۲۵۸۰: ای ز عنایت آشکار شخص تو و مثال توغزل شمارهٔ ۲۵۸۲: نمیگویم به عشرتگاه مجنون جهد پیمارو
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز چو صبح کردهام تحفهٔ بارگاه تو
رنگ شکستهای که نیست قابل گرد راه تو
هوش مصنوعی: وقتی صبح دوباره به سراغم آمد، هدیهای که به بارگاه تو آوردهام، رنگ و حالتش به قدری خراب است که اصلاً شایستهٔ حضور در راه تو نیست.
ذره به بال آفتاب تا به سپهر میرود
کیست به خود نمیکند ناز ز دستگاه تو
هوش مصنوعی: ذرهای که به بالای آفتاب میرود، به آسمان میرسد. اما کسی که خود را به وضع تو نازک نمیکند، کیست؟
بسکه شکوه جلوهات ریخته است ز هر طرف
عکس به روی آینه، آینه درپناه تو
هوش مصنوعی: چقدر زیبایی تو درخشان است که نور آن از هر سو به آینه میتابد و آینه در سایهی وجود تو قرار گرفته است.
خاک شهید غمزهات گرد کند چه ممکنست
سرمه نمیشود سفید از مژهٔ سیاه تو
هوش مصنوعی: خاک شهیدان زیبایی تو را فراموش نمیکند، چون نمیتوان سرمه را از مژههای سیاه تو سفید کرد.
غیر تحیر از جمال آینه را چه میرسد
حیرت ما دلیل ما جلوهٔ تو گواه تو
هوش مصنوعی: جای تعجب نیست که ما به زیبایی آینه دچار حیرت شویم؛ این حیرت ما به خاطر جلوه توست، که خودش نشانه و گواهی بر وجود تو است.
دل به هزار جلوهام چهرهگشای حیرتست
آینهٔ شکستهای یافتهام به راه تو
هوش مصنوعی: دل من با هزار جلوه و زیبایی، چهرهای حیرتانگیز را نشان میدهد. من در مسیر تو آینهای شکسته پیدا کردهام.
از خط ساغر وفا جز کجی نظر نخواند
هرکه محرفی نخورد از غلط نگاه تو
هوش مصنوعی: هرکس که در پی وفا باشد، تنها دچار کجی و اشتباه میشود و کسی که از نگاه نادرست تو لطمه نبیند، به خوبی و درستی نخواهد رسید.
سادگی جهان رنگ جز تو چه آورد به عرض
هم به زبان ناز توست آینه عذر خواه تو
هوش مصنوعی: سادگی و زیبایی جهان در کنار تو معنا پیدا میکند، زیرا فقط لبخند زیبای تو میتواند آن را توجیه کند و آینه هم لایق عذرخواهی از تو است.
سعی پر شکستگی طرف عروج ناز اوست
گل به سر امید زد رنگ من از کلاه تو
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش بیثمر من در راستای رسیدن به زیباییهای اوست. من با امید به اینکه روزی به کمال برسم، رنگ و چهرهام را از کلاهی که از تو دارم به دست آوردهام.
بیدل از آرزوی دل درد سر نفس مده
دود چراغ کشته است شامه گداز آه تو
هوش مصنوعی: بیدل میگوید که از آرزوها و دلمشغولیهای خود رنج میکشد. او به این نکته اشاره میکند که تنفس و زندگی او تحت تأثیر این آرزوها قرار گرفته و به نوعی خموده و خسته شده است. احساسات و دردهایش به اندازهای عمیق است که حتی بخار نوری که از چراغ میآید، او را نیز تحت تأثیر قرار میدهد و در نهایت، آهی که از دلش برمیآید به مانند آتش سوزانی، بر او تأثیر میگذارد.

بیدل دهلوی