گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۷

چون نقش پا ز عجز نگردید روی ما
در سجده خاک شد سر تسلیم خوی ما
بیهوده همچو موج زبان برنمی‌کشیم
لبریز خامشی‌ست چوگوهر سبوی ما
ای وهم عقده بر دل آزاد ما مبند
بی‌تخم رسته است چو میناکدوی ما
حیرت سجود معبد راز محبتیم
غیر ازگداز نیست چو شبنم وضوی ما
حرفی‌که دارد آینه مرهون حیرت است
سیلی‌خور زبان نشودگفتگوی ما
چون شمع سربلندی عشاق مفت نیست
یعنی به قدر سوختن است آبروی ما
مشهور عالمیم به نقصان اعتبار
اظهارعیب چون‌گل چشم است بوی ما
گمگشتگان وادی حیرت نگاهی‌ایم
درگرد رنگ‌باخته کن جستجوی ما
از بس‌که خوگرفتهٔ وضع ملامتیم
جزرنگ نیست‌گرشکندکس به روی ما
نتوان کشید هرزه‌تریهای عاریت
بیدل زبحرنظم بس است آب جوی ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون نقش پا ز عجز نگردید روی ما
در سجده خاک شد سر تسلیم خوی ما
هوش مصنوعی: به خاطر ناتوانی‌ام، وقتی که بر زمین سجده کردم، اثر پایم بر چهره‌ام باقی ماند و سر تسلیمم را به خاک گذاشتم.
بیهوده همچو موج زبان برنمی‌کشیم
لبریز خامشی‌ست چوگوهر سبوی ما
هوش مصنوعی: ما بی‌هدف و بی‌علت، همچون موج دریا، زبان نمی‌زنیم، زیرا درون ما از سکوتی عمیق پر شده است که به ارزش و زیبایی مانند گوهر در یک سبوی شفاف است.
ای وهم عقده بر دل آزاد ما مبند
بی‌تخم رسته است چو میناکدوی ما
هوش مصنوعی: ای خیال نادرست، بر دل آزاد ما سایه ننداز. ما بدون هیچ دلیلی بر ناراحتی، چون گلی آزاده در حال شکفتن هستیم.
حیرت سجود معبد راز محبتیم
غیر ازگداز نیست چو شبنم وضوی ما
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و پیچیدگی احساسات انسانی اشاره شده است. شاعر می‌گوید که در برابر عشق و محبت، تمامی حالت‌ها و سجودها، تنها نشانه‌ای از حیرت هستند و هیچ چیزی جز شعف و شفافیت وجود ندارد، مانند شبنم که در حال وضو گرفتن است. به عبارتی دیگر، عاشقانه‌های ما در عشق، تنها تلاشی برای درک عمیق‌تری از محبت است.
حرفی‌که دارد آینه مرهون حیرت است
سیلی‌خور زبان نشودگفتگوی ما
هوش مصنوعی: حرفی که می‌زنیم و به تفکر و شگفتی وابسته است، مانند سیلی به زبان نمی‌آید و نمی‌توانیم به راحتی در مورد آن گفتگو کنیم.
چون شمع سربلندی عشاق مفت نیست
یعنی به قدر سوختن است آبروی ما
هوش مصنوعی: عشاق مانند شمعی هستند که با سوختن خود، نوری را به دیگران می‌دهند و چرا به خاطر عشق و وفاداری، نام و آبروی ما ارزشمند است.
مشهور عالمیم به نقصان اعتبار
اظهارعیب چون‌گل چشم است بوی ما
هوش مصنوعی: ما در دنیا به داشتن کمبود اعتبار شناخته شده‌ایم، همان‌طور که بوی گل در چشم‌هایتان کاملاً مشهود است. این نشان‌دهنده آن است که عیب‌های ما در معرض نمایش است و به راحتی قابل مشاهده می‌باشد.
گمگشتگان وادی حیرت نگاهی‌ایم
درگرد رنگ‌باخته کن جستجوی ما
هوش مصنوعی: ما در وادی حیرت و سرگردانی هستیم، نگاهی به اطراف می‌اندازیم و در جستجوی چیزی هستیم که رنگ و رو رفته و کم‌یاب شده است.
از بس‌که خوگرفتهٔ وضع ملامتیم
جزرنگ نیست‌گرشکندکس به روی ما
هوش مصنوعی: ما آن‌قدر به وضعیت ملامت و سرزنش عادت کرده‌ایم که اگر هم کسی به ما اعتراض کند، تأثیری بر ما ندارد.
نتوان کشید هرزه‌تریهای عاریت
بیدل زبحرنظم بس است آب جوی ما
هوش مصنوعی: نمی‌توان به راحتی با تفکرات بیهوده کنار آمد. بیدل، تو از دریاچه نظم و ترتیب بهره‌مند هستی و آب جوی ما به همین اندازه کافی است.