غزل شمارهٔ ۲۵۶۶
گرگدا دست طمع دزدد ز هم در آستین
میکشد خشکی کف اهل کرم در آستین
در قمار زندگی یا رب چه باید باختن
چون حبابم از نفس نقد عدم در آستین
برگ و ساز بیبری غیر از ندامت هیچ نیست
سرو چندین دست میسابد بهم در آستین
ناله گر بر لوح هستی خط کشد دشوار نیست
خامهام زپن دست دارد صد رقم در آستین
آنقدرکاهیدم از درد سخن کز پیکرم
نال دارد پیرهن همچون قلم در آستین
بسکه چون شمعم تنک سرمایهٔ این انجمن
یک گلم هم درگریبانست و هم در آستین
این زمان در کسوت رنگم گریبان می درّد
همچو گل دستی که بر سر میزدم در آستین
وضع آسایش رواج عالم ایثار نیست
پنجهٔ اهل کرم خفتهست کم در آستین
بیقناعت کیسهٔ حرصت نخواهد پر شدن
تا به کی چون مار میگردی شکم در آستین
پیرگشتی، غافل از قطع تعلقها مباش
صبح دارد از نفس تیغ دو دم در آستین
تا به رنگ مدعا دست هوس افشاندهام
کردهام بیدل گلستان ارم در آستین
غزل شمارهٔ ۲۵۶۵: دست جرأت دیدم آخر مغتنم در آستینغزل شمارهٔ ۲۵۶۷: سر طرهای به هوا فشان ختنی ز مشکتر آفرین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرگدا دست طمع دزدد ز هم در آستین
میکشد خشکی کف اهل کرم در آستین
هوش مصنوعی: اگر کسی با نیرنگ و طمع به دیگران نزدیک شود، بیرحمانه و بدون تردید از دست انسانهای نیک و با اطواری قلبشان را میگیرد.
در قمار زندگی یا رب چه باید باختن
چون حبابم از نفس نقد عدم در آستین
هوش مصنوعی: در بازی زندگی، ای پروردگار، چه چیزی باید از دست بدهم وقتی که مانند حبابی هستم که نفس من، در واقع چیزی جز نداشتن نیست و در دستانم است؟
برگ و ساز بیبری غیر از ندامت هیچ نیست
سرو چندین دست میسابد بهم در آستین
هوش مصنوعی: عشق و هنر به تنهایی نمیتواند بدون پشیمانی خوشایند باشد. مانند سروهایی که با چندین شاخه در آستین هم میچسبند و همدیگر را نوازش میکنند، این نشاندهندهی پیوند و دوستی عمیق است.
ناله گر بر لوح هستی خط کشد دشوار نیست
خامهام زپن دست دارد صد رقم در آستین
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد با ناله و غم خود داستانی در زندگی بنویسد، کار سختی نیست. زیرا قلم من در آستینم، به راحتی میتواند با شگردها و هنرهای زیاد، آنچه را که میخواهد به تصویر بکشد.
آنقدرکاهیدم از درد سخن کز پیکرم
نال دارد پیرهن همچون قلم در آستین
هوش مصنوعی: من آنقدر از درد و رنج صحبت کردم که لباس بر تنم به اندازهای ناله میکند که انگار طوری شده که مثل قلمی در آستینم قرار گرفته است.
بسکه چون شمعم تنک سرمایهٔ این انجمن
یک گلم هم درگریبانست و هم در آستین
هوش مصنوعی: من به اندازهی شمعی هستم که در این جمع کمفروغ است و تنها یک گل در گلو و آستینم دارم، که نشان از زیبایی و لطافتم دارد.
این زمان در کسوت رنگم گریبان می درّد
همچو گل دستی که بر سر میزدم در آستین
هوش مصنوعی: در این زمان، در حالی که لباس رنگی بر تن دارم، دلم دردی شبیه به گلی است که بر سرم میزنم و در آستینم پنهان است.
وضع آسایش رواج عالم ایثار نیست
پنجهٔ اهل کرم خفتهست کم در آستین
هوش مصنوعی: وضعیتی که در آن آرامش و راحتی برقرار است، حاصل فداکاری و ایثار دیگران نیست. دستهای سخاوتمند عموماً در کار نیستند و کمتر در حال کمک و حمایت از دیگران هستند.
بیقناعت کیسهٔ حرصت نخواهد پر شدن
تا به کی چون مار میگردی شکم در آستین
هوش مصنوعی: اگر همیشه به دنبال مال و ثروت باشی و قانع نباشی، هرگز کیسهات پر نخواهد شد. مانند ماری که شکمش را در آستینش پنهان کرده، همچنان در حال گردش و جستجو هستی.
پیرگشتی، غافل از قطع تعلقها مباش
صبح دارد از نفس تیغ دو دم در آستین
هوش مصنوعی: اگر در زندگی تجربهای به دست آوردهای، نباید از دلبستگیها و تعلقات خود غافل شوی. روز جدیدی در راه است و ممکن است به سرعت تغییراتی برایت به وجود آورد که باید مراقب آنها باشی.
تا به رنگ مدعا دست هوس افشاندهام
کردهام بیدل گلستان ارم در آستین
هوش مصنوعی: من به خاطر آرزوهایم به رنگ و بوی خواستهها دست یافتهام، مانند گلی که در باغ ارم در آستینم پنهان کردهام.

بیدل دهلوی