گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۶۰

نیست ممکن واژگونیهای طالع بیش ازین
سرنوشت ماست نام دیگران ‌همچون نگین
یار در آغوش و ما را از جدایی چاره نیست
جلوه در کار و ندیدن‌، جای حیرانی‌ست این
از رگ هر برگ‌گل پیداست مضمون بهار
این چمن درکار دارد دیدهٔ باریک بین
جز عرق زان عارض رنگین ‌کسی را بهره نیست
غیر شبنم خرمن این ‌گل ندارد خوشه چین
تا وفا از سجده‌اش عهد درستی بشکند
بر میان زنار باید بستن از خط جبین
وادی امید بی‌پایان و فرصت نارسا
می‌روم بر دوش حسرت چون نگاه واپسین
صد گلستان رنگ دربارست حسن اما چه سود
خانهٔ آیینه ما نیست جز یک ‌گل زمین
در بساطی کز هوس فکر اقامت کرده‌ایم
خانهٔ پا در حنا نتوان‌ گرفتن همچو زین
سایه وتمثال هرگز شخص نتواند شدن
نیست هستی جز گمان‌،‌ گو پرده بردارد یقین
سربه سنگی آیدت ‌کز خود بری بوی سراغ
می‌دهد تمثالت از آیینه و نام از نگین
ای سپند آن به‌ که از وضع خموشی نگذری
ناله اینجا دور باش سرمه دارد در کمین
با مروت آشنایی نیست اهل حرص را
دیده‌های دام نبود خانهٔ مردم نشین
چون غبار از عجز پیمان خیالی بسته‌ایم
تا طلسم حسرت ما نشکنی دامن مچین
فتنه بسیارست در آشوبگاه جلوه‌اش
اندکی یاد خرامش‌ کن قیامت آفرین
تا توانی بیدل از بند لباس آزاد باش
همچونی در دل‌گره مفکن ز چین آستین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست ممکن واژگونیهای طالع بیش ازین
سرنوشت ماست نام دیگران ‌همچون نگین
هوش مصنوعی: سرنوشت ما به گونه‌ای است که تغییرات بیشتری در آن ممکن نیست و دیگران نیز مانند جواهراتی با نام‌هایی دیگر در این مسیر قرار دارند.
یار در آغوش و ما را از جدایی چاره نیست
جلوه در کار و ندیدن‌، جای حیرانی‌ست این
هوش مصنوعی: دوست در آغوش است و ما راهی برای فرار از جدایی نداریم. زیبایی و جاذبه‌اش در کار است و دیدنش برای ما امکان‌پذیر نیست، همین باعث حیرت ما شده است.
از رگ هر برگ‌گل پیداست مضمون بهار
این چمن درکار دارد دیدهٔ باریک بین
هوش مصنوعی: هر برگ گلی نشانه‌ای از زیبایی و پیام بهار این باغ دارد که فقط برای چشم‌های تیزبین قابل مشاهده است.
جز عرق زان عارض رنگین ‌کسی را بهره نیست
غیر شبنم خرمن این ‌گل ندارد خوشه چین
هوش مصنوعی: جز عرق از آن چهره‌ی زیبا، کسی هیچ بهره‌ای ندارد و در غیر از شبنم موجود بر خرمن این گل، هیچ خوشه‌چینی وجود ندارد.
تا وفا از سجده‌اش عهد درستی بشکند
بر میان زنار باید بستن از خط جبین
هوش مصنوعی: وقتی وفای او از سجده‌اش پیمانی راستین بشکند، برای حفاظت از خود باید بر دور کمر، زنجیری ببندم که نشانه‌ای از ضعف و خطای او باشد.
وادی امید بی‌پایان و فرصت نارسا
می‌روم بر دوش حسرت چون نگاه واپسین
هوش مصنوعی: در دنیای بی‌پایان آرزوها و فرصت‌های ناچیز، به همراه حسرتی عمیق در حال حرکت هستم؛ همچون نگاهی آخرین که به گذشته می‌کنم.
صد گلستان رنگ دربارست حسن اما چه سود
خانهٔ آیینه ما نیست جز یک ‌گل زمین
هوش مصنوعی: بسیاری از زیبایی‌ها و جاذبه‌ها در دنیا وجود دارد، اما با این حال، در خانه ما تنها یک گل معمولی و بی‌اعتبار رشد کرده است و از این رو، زیبایی‌های دیگر برای ما فایده‌ای ندارند.
در بساطی کز هوس فکر اقامت کرده‌ایم
خانهٔ پا در حنا نتوان‌ گرفتن همچو زین
هوش مصنوعی: ما در جایی نشسته‌ایم که از آرزوهای خود پر شده و نمی‌توانیم در خانه‌ای که مملو از مصیبت و مشکلات است، زندگی کنیم. به‌مانند زین که نمی‌تواند بر پاهای حنا نشیند، ما نیز در این وضعیت نمی‌توانیم بمانیم.
سایه وتمثال هرگز شخص نتواند شدن
نیست هستی جز گمان‌،‌ گو پرده بردارد یقین
هوش مصنوعی: هیچ چیز نمی‌تواند به عنوان یک فرد واقعی شناخته شود؛ تنها وجود دارد که در واقعیت خود فقط گمانی است. اگر پرده کنار برود، حقیقت مشخص می‌شود.
سربه سنگی آیدت ‌کز خود بری بوی سراغ
می‌دهد تمثالت از آیینه و نام از نگین
هوش مصنوعی: اگر به سنگی برسی که بویی از خود نمی‌دهد، نشانه‌ای از تو در آینه پیدا می‌شود و نامت از نگین شناسایی می‌شود.
ای سپند آن به‌ که از وضع خموشی نگذری
ناله اینجا دور باش سرمه دارد در کمین
هوش مصنوعی: ای ای Warrior (سپند)، بهتر است که در سکوت بمانی و از اینجا دور شوی. اینجا ناله‌ای به گوش می‌رسد و در سایه، سرمه در کمین است.
با مروت آشنایی نیست اهل حرص را
دیده‌های دام نبود خانهٔ مردم نشین
هوش مصنوعی: اهل حرص و آز با انسانیت و جوانمردی بیگانه‌اند. آن‌ها مانند افرادی هستند که در دام زندگی دیگران گرفتار شده‌اند و از زیبایی‌های خانه و دل‌های مردم دورند.
چون غبار از عجز پیمان خیالی بسته‌ایم
تا طلسم حسرت ما نشکنی دامن مچین
هوش مصنوعی: ما به دلیل ناتوانی، به خیال و آرزوهایمان چنگ زده‌ایم تا تو دلمان را نشکنی و غم و حسرت را از ما دور کنی.
فتنه بسیارست در آشوبگاه جلوه‌اش
اندکی یاد خرامش‌ کن قیامت آفرین
هوش مصنوعی: در میان آشوب‌ها و ناآرامی‌ها، فتنه‌ها و چالش‌های زیادی وجود دارد. اما با یادآوری کمی از زیبایی‌ها و حرکات دلنشین، می‌توان به آرامش و زیبایی زندگی دست یافت که همچون قیامت، تاثیرگذار و عمیق است.
تا توانی بیدل از بند لباس آزاد باش
همچونی در دل‌گره مفکن ز چین آستین
هوش مصنوعی: تا جایی که می‌توانی بی‌خیال محدودیت‌ها باش و آزاد زندگی کن، همچنان که در دل خود را از تنگناها رها کن و از زحمات و دردها آزاد باش.