گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۵۹

شکست حادثه بر ما نیافت دست‌ کمین
نرفت دامن عریان تنی به غارت چین
صفای دل نکشد خجلت گرانی جسم
به‌آب‌ِ آینه ، مشکل نمد شود سنگین
کدام ذره‌ که خورشید نیست در بغلش
هزار آینه دارد حقیقت خود بین
مباش بیخبر از مغز استخوان قلم
غبار کوچهٔ فکر است معنی رنگین
درِین تپشکده الفت کمین رفتن باش
خوش است پا به ‌رکابی مقیم خانهٔ زین
به درد عشق همان عشق محرم تو بس است
بساط شوخی عجز از شکست رنگ مچین
درپن چمن مخور از رنگ و بو فریب نشاط
بجز غبار تو چیزی نمی‌دمد ز زمین
ز سعی شعله خوش‌ست آشیان طرازی داغ
بلند رفته‌ای ای ناله ساعتی بنشین
به راه حسرت پرواز نام چون طاووس
نشانده‌ام ز هوس رنگها به زیر نگین
نه عیش دانم و نی غم جز اینقدر دانم
که چون جرس همه جا ناله می‌کنم به حنین
ز اشک دیدهٔ بیدل چو غنچه خون‌ گردد
اگر کند کف پای ترا حنا رنگین

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شکست حادثه بر ما نیافت دست‌ کمین
نرفت دامن عریان تنی به غارت چین
هوش مصنوعی: حوادث سخت نمی‌توانند به ما آسیب بزنند و ما را از پا درآورند. کمین‌گذارانی که در انتظارند، نتوانسته‌اند دامن‌گیر ما شوند و ما از فریب و غارت در امانیم.
صفای دل نکشد خجلت گرانی جسم
به‌آب‌ِ آینه ، مشکل نمد شود سنگین
هوش مصنوعی: دل پاک و صاف نمی‌تواند سنگینی و خجالت جسم را تحمل کند. باید با دیده‌ی ناپاکی مواجهه شود.
کدام ذره‌ که خورشید نیست در بغلش
هزار آینه دارد حقیقت خود بین
هوش مصنوعی: کدام ذره‌ای وجود دارد که像 خورشید نورانی نباشد و در کنار خود هزار آینه داشته باشد تا حقیقت وجودش را نشان دهد؟
مباش بیخبر از مغز استخوان قلم
غبار کوچهٔ فکر است معنی رنگین
هوش مصنوعی: بدان که درنگ نکردن و بی‌توجه بودن به عمق موضوعات، تو را به درک درستی نمی‌رساند. تفکرات سطحی، همچون غباری بر روی ذهن می‌نشیند که نمی‌گذارد به معانی عمیق و زیبا دست یابی.
درِین تپشکده الفت کمین رفتن باش
خوش است پا به ‌رکابی مقیم خانهٔ زین
هوش مصنوعی: در این خانه‌ی پر تپش، احساس دوستی و محبت در انتظار است. خوشحالم که در این مکان آرامش‌بخش و با صفا می‌توانم قدم بگذارم و با محبت به زندگی ادامه دهم.
به درد عشق همان عشق محرم تو بس است
بساط شوخی عجز از شکست رنگ مچین
هوش مصنوعی: درد عشق و خود عشق برای تو کافی است و نیازی به بازی‌ها و شوخی‌های دیگر نیست، زیرا تلاش برای فرار از شکست تنها رنگ باختن را به دنبال دارد.
درپن چمن مخور از رنگ و بو فریب نشاط
بجز غبار تو چیزی نمی‌دمد ز زمین
هوش مصنوعی: در باغ و دشت به زیبایی و خوشبویی فریب نخور؛ زیرا تنها چیزی که از زمین به وجود می‌آید، غباری است که به آرامش خاطرت نمی‌افزاید.
ز سعی شعله خوش‌ست آشیان طرازی داغ
بلند رفته‌ای ای ناله ساعتی بنشین
هوش مصنوعی: از تلاش و کوشش، شوق و شعف بوجود آمده که مانند آتش می‌سوزد و خانه‌ای زیبا می‌سازد. ای ناله، لحظه‌ای آرام بگیر و توقف کن؛ تو مدت زیادی در تلاش و تلاطم بوده‌ای.
به راه حسرت پرواز نام چون طاووس
نشانده‌ام ز هوس رنگها به زیر نگین
هوش مصنوعی: در مسیری پر از آرزو و حسرت، نامم را مانند طاووس که نمادی از زیبایی است، بر روی آسمان گذاشته‌ام، در حالی که به رنگ‌های زیبا و جذاب زندگی، تحت تأثیر احساساتم قرار گرفته‌ام.
نه عیش دانم و نی غم جز اینقدر دانم
که چون جرس همه جا ناله می‌کنم به حنین
هوش مصنوعی: من نه از خوشی خبر دارم و نه از غم، تنها چیزی که می‌دانم این است که مانند زنگی که در همه جا صدا می‌زند، فقط ناله می‌کنم و درد دل می‌زنم.
ز اشک دیدهٔ بیدل چو غنچه خون‌ گردد
اگر کند کف پای ترا حنا رنگین
هوش مصنوعی: اگر اشک‌های دل‌تنگی بیدل مانند غنچه‌ها خونین شود، و اگر پای تو را با رنگ حنا بیارایند، چه زیبا خواهد شد.