غزل شمارهٔ ۲۵۵۶
ای اثرهای خرامت چشم حیران درکمین
هرکجا پا مینهی آیینه میبوسد زمین
گرچه میدانیم دل هم منظر ناز تو نیست
اندکی دیگر تنزل کن به چشم ما نشین
غافل از دیدار آن چشم حیاپرور نهایم
تیغ خوابانیدهای دارد نگاه شرمگین
دستگاهت هر قدر بیش است کلفت بیشتر
در خور طول است چینهایی که دارد آستین
عالمی در سایه میجوید پناه از آفتاب
گر عیار مهرگیری نیست بی آثار کین
پا به دامن کش که دارد عجز پیمای طلب
عشرت روی زمین از آبله زیر نگین
لذت دنیا نمیسازد بهکام عافیت
عالمی خفتهست در نیش از هوای انگبین
چون شرار از وحشت کمفرصتیهای وصال
حیرت آیینه میگردد نگاه واپسین
کی توانم پنجه با سرپنجهٔ خورشید زد
منکه پشت سایه نتوانم رساندن بر زمین
پیری از دمسردی یأسم به خاکستر نشاند
شعله هم دارد درین فصل احتیاج پوستین
گر نه از قرب حضورت نقد مژگان روشن است
دیگر از عقبا چه میبیند نگاه دوربین
چند خواهی حسرت دیدار ینهان داشتن
چشم میروید درین محفل چو شمع از آستین
یک قلم شوق است بیدل کلفت وارستگان
موج عرض تازهرویی دارد از چین جبین
غزل شمارهٔ ۲۵۵۵: گر ز بزم، آن بت ساقی لقب آید بیرونغزل شمارهٔ ۲۵۵۷: بهکنج ابروی دلدار خال فتنه کمین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای اثرهای خرامت چشم حیران درکمین
هرکجا پا مینهی آیینه میبوسد زمین
هوش مصنوعی: ای نقشهای زیبای نگاه تو که حیرتزدهام کرده است، هر بار که قدم برمیداری، زمین به احترام تو به آغوش میکشد و این را همیشه به یاد دارم.
گرچه میدانیم دل هم منظر ناز تو نیست
اندکی دیگر تنزل کن به چشم ما نشین
هوش مصنوعی: با این که میدانیم دل ما در نظر تو مهم نیست، اما لطفاً کمی بیشتر پایین بیا و در چشمان ما جای بگیر.
غافل از دیدار آن چشم حیاپرور نهایم
تیغ خوابانیدهای دارد نگاه شرمگین
هوش مصنوعی: ما از دیدار آن چشمان با حیا غافل نیستیم، چرا که نگاهی شرمگین دارد و مانند تیغی در خوابیده است.
دستگاهت هر قدر بیش است کلفت بیشتر
در خور طول است چینهایی که دارد آستین
هوش مصنوعی: هرچه دستگاه تو بزرگتر باشد، نیاز به پارچه بیشتری برای دوخت آستینهای آن است.
عالمی در سایه میجوید پناه از آفتاب
گر عیار مهرگیری نیست بی آثار کین
هوش مصنوعی: انسانی در جستجوی آرامش است و میخواهد از سختیها و مشکلات دوری کند. اگر نشانهای از محبت و مهربانی نباشد، او به راحتی نمیتواند از کینه و دشمنی فاصله بگیرد.
پا به دامن کش که دارد عجز پیمای طلب
عشرت روی زمین از آبله زیر نگین
هوش مصنوعی: به آرامی وارد دل کسانی شو که به دنبال خوشبختی و لذت هستند، به گونهای که نشانههای ناتوانی و نیازشان را هم ببینی، چون در این دنیا، شادی مثل جواهری قیمتی است که در لابهلای سختیها و مشکلات پنهان شده است.
لذت دنیا نمیسازد بهکام عافیت
عالمی خفتهست در نیش از هوای انگبین
هوش مصنوعی: لذتهای دنیا به اندازهای نیست که بتواند به خوشبختی کسی کمک کند. در حقیقت، در حالی که بعضی از مردم در خواب غفلت به سر میبرند، سختیها و تلخیهای زندگی مانند نیش، بر آنها تأثیر میگذارد.
چون شرار از وحشت کمفرصتیهای وصال
حیرت آیینه میگردد نگاه واپسین
هوش مصنوعی: وقتی که آتش عشق از ترس لحظههای کمفرصت وصال شعلهور میشود، نگاه آخرین به حالت حیرت در میآید و مانند آینه میگردد.
کی توانم پنجه با سرپنجهٔ خورشید زد
منکه پشت سایه نتوانم رساندن بر زمین
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم با قدرت خورشید رقابت کنم، در حالی که نمیتوانم سایهام را به زمین برسانم؟
پیری از دمسردی یأسم به خاکستر نشاند
شعله هم دارد درین فصل احتیاج پوستین
هوش مصنوعی: پیری به دلیل سرما و سردی احساس ناامیدی میکند، اما هنوز شعلهای در دلش دارد. در این فصل، نیاز به لباس گرم و پوستین احساس میشود.
گر نه از قرب حضورت نقد مژگان روشن است
دیگر از عقبا چه میبیند نگاه دوربین
هوش مصنوعی: اگر نور چشمانت بر من نمیتابید، پس دیگر از آینده چه چیزی را میتوانست آن دوربین ببیند؟
چند خواهی حسرت دیدار ینهان داشتن
چشم میروید درین محفل چو شمع از آستین
هوش مصنوعی: چند بار میخواهی از دوری محبوب نالان باشی؟ چشمهای عاشق در این جمع همچون شمعی است که از آستین، شعله میکشد و میسوزد.
یک قلم شوق است بیدل کلفت وارستگان
موج عرض تازهرویی دارد از چین جبین
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاقی وجود دارد که همچون قلمی پررنگ و پرقدرت نمایان شده است، و افرادی که از قید و بندها آزاد شدهاند، با تازگی و زیبایی خاصی در چهرهشان جلوه میکنند و به نوعی احساس جوانی و طراوت دارند.

بیدل دهلوی