غزل شمارهٔ ۲۵۵۵
گر ز بزم، آن بت ساقی لقب آید بیرون
شیشهها جام بهکف تا حلب آید بیرون
تا به چشمش نگرم دیده شود ساغر می
چون برم نام لبش گل زلب آید بیرون
گر زند بال هوا داری مست نگهش
تا ابد مروحه برگ عنب آید بیرون
ننگ غیرتکدهٔ عشق به عرض آمدهایم
همچو تبخال که از جوش تب آید بیرون
پردهٔ نامه سیاهان ندرٌد رحمت عام
حیف کز خامهٔ خورشید شب آید بیرون
جستن از وسوسهٔ شیر و پلنگ آنهمه نیست
مرد باید که ز چنگ غضب آید بیرون
لب ما پردهدر راز تمنا نشود
ناله هر چند گریبان طلب آید بیرون
گام اول چو شرر پا نخورد ممکن نیست
هرکه یکباره ز وضع ادب آید بیرون
سنگسار هوس نقش نگین نتوان شد
کاش نامم ز جهان نسب آید بیرون
آه از آن سرکه درین غمکدهٔ یاس چو صبح
ازگریبان به هوای طرب آید بیرون
نقطه واری ز حیا مهر به لب زن بیدل
تا کلامت همه جا منتخب آید بیرون
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر ز بزم، آن بت ساقی لقب آید بیرون
شیشهها جام بهکف تا حلب آید بیرون
هوش مصنوعی: اگر آن معشوقه، که لقب ساقی را دارد، از مجلس بیرون بیاید، باید شیشهها را پر از جام کنیم تا به حلب برسیم.
تا به چشمش نگرم دیده شود ساغر می
چون برم نام لبش گل زلب آید بیرون
هوش مصنوعی: هر بار که به چشمانش نگاه میکنم، دلم میخواهد مثل ساغر می پر از عشق و شوق باشد. وقتی نام لبهایش را میبرم، حس میکنم گلها از لبهایم بیرون میآیند.
گر زند بال هوا داری مست نگهش
تا ابد مروحه برگ عنب آید بیرون
هوش مصنوعی: اگر پرندهای به هوای تو پرواز کند، مستاش کن و تا همیشه او را در حالت شادابی نگهدار تا ریشههایش همچون برگ انگور از زمین بیرون بیایند.
ننگ غیرتکدهٔ عشق به عرض آمدهایم
همچو تبخال که از جوش تب آید بیرون
هوش مصنوعی: ما با غیرتی همچون تبخال که از تب بیرون میزند، به صحنه عشق آمدهایم و ننگ و عیب آن را بر دوش میکشیم.
پردهٔ نامه سیاهان ندرٌد رحمت عام
حیف کز خامهٔ خورشید شب آید بیرون
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نور و رحمت الهی به همه جانها میرسد و هیچ کس نمیتواند از آن محروم شود. این نعمت به مانند نوری است که از خورشید میتابد و حتی در شرایط سخت و تاریک، میتوان انتظار داشت که در نهایت نور و امید به دست آید.
جستن از وسوسهٔ شیر و پلنگ آنهمه نیست
مرد باید که ز چنگ غضب آید بیرون
هوش مصنوعی: مرد باید بتواند از دام و خطرهای بزرگ مانند شیر و پلنگ بگریزد، اما خروج از چنگال خشم و غضب کار سختتری است که نیاز به شجاعت و قدرت دارد.
لب ما پردهدر راز تمنا نشود
ناله هر چند گریبان طلب آید بیرون
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است دل ما پر از آرزوها و خواستهها باشد، اما این احساسات را نمیتوان به زبان آورد. هر چقدر هم که در جستجوی عشق و محبت باشیم، نمیتوانیم به راحتی از آنچه در درون داریم، پردهبرداری کنیم.
گام اول چو شرر پا نخورد ممکن نیست
هرکه یکباره ز وضع ادب آید بیرون
هوش مصنوعی: اولین قدم مانند جرقهای است که نمیتواند پایش را بر زمین بگذارد. این بدان معناست که کسی نمیتواند به یکباره از آداب و رفتارهای مناسب خارج شود.
سنگسار هوس نقش نگین نتوان شد
کاش نامم ز جهان نسب آید بیرون
هوش مصنوعی: خواستههای زودگذر و بیارزش مانند سنگی هستند که نمیتوانند مرا به جایگاهی شایسته برسانند. ای کاش نامم از این دنیا پاک شود و دیگر در این بازیها شرکت نکنم.
آه از آن سرکه درین غمکدهٔ یاس چو صبح
ازگریبان به هوای طرب آید بیرون
هوش مصنوعی: ای کاش از آن سرکه در این خانه پر از غم و اندوه، همچون صبح که از دل شب به شوق شادی و نشاط بیرون میآید.
نقطه واری ز حیا مهر به لب زن بیدل
تا کلامت همه جا منتخب آید بیرون
هوش مصنوعی: حیا و شرم در چهرهات مانند نقطهای است که زیبایی کلامت را به هر جا منتقل میکند.

بیدل دهلوی