غزل شمارهٔ ۲۵۵۳
جنون ما بیابانهاست از آوارگی بیرون
چو مجنون کاش سازد گرد ما با دامن هامون
سراغ عافیت از برگ برگ این چمن جستم
کجا آرام کو راحت جهانی میتپد در خون
مقیم سایهٔ بید از چمن دارد فراغتها
به رفع بیکسیکم نیست مو هم برسر مجنون
درین گلزار ممکن نیست از تحقیق گلچیدن
ز دامان زمین یکچشم حیران گیر تا گردون
تبسم نسخه از لعلشکه دارد تاب بردارد
رگ یاقوت میگردد نمایان زین خط موزون
فنون نرگسش هر جا کتاب سحر پردازد
به جیب خم نگاه چشم حیرانست افلاطون
تب شوق که میجوشد ز مغز استخوان من
که از نبضم چوتار شمع آتش میجهد بیرون
سواد اضطراب موج این توفان نشد روشن
حباب آن به که عینک بشکند در دیدهٔ جیحون
گرفتم واشکافی پردهٔ رمز نفسها را
چه خواهی خواند جز اوهام از این سطر هوا مضمون
بهغیر از عشق رنگی نیست حسن بینیازی را
همه گر نام لیلی بردهای گل میکند مجنون
مپرسید از نسیم ناتوان پرواز ایجادم
دم صبح ازل بودم نفس گل کردهام اکنون
به این عجزی که در بنیاد طاقت دیدهام بیدل
مگر کوهی شوم تا ناله پردازم من محزون
غزل شمارهٔ ۲۵۵۲: ببینم تاکیام آرَد جنون زین دامگه بیرونغزل شمارهٔ ۲۵۵۴: ز پرده آیی اگر از قبای تنگ برون
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جنون ما بیابانهاست از آوارگی بیرون
چو مجنون کاش سازد گرد ما با دامن هامون
هوش مصنوعی: دیوانگی ما مانند بیابانهایی است که از سرگردانی به دورند، ای کاش کسی مانند مجنون بیاید و با دامن خود، گرد و غبار ما را بگیرد.
سراغ عافیت از برگ برگ این چمن جستم
کجا آرام کو راحت جهانی میتپد در خون
هوش مصنوعی: در جستجوی آرامش، تمام گوشههای این چمن را گشتم، اما نمیدانم کجا باید آرام بگیرم، زیرا همه جا زندگی در حال تلاطم و رنج است.
مقیم سایهٔ بید از چمن دارد فراغتها
به رفع بیکسیکم نیست مو هم برسر مجنون
هوش مصنوعی: در زیر سایه درخت بید، احساس آرامش میکند و از تنهایی خود کاسته شده است. حتی موی سر مجنون نیز به شکلی از خوشی پر شده است.
درین گلزار ممکن نیست از تحقیق گلچیدن
ز دامان زمین یکچشم حیران گیر تا گردون
هوش مصنوعی: در این باغ واقعاً ممکن نیست که از میان گلها به انتخاب بپردازیم. بهتر است که با نگاهی حیرتزده به آسمان بیندازیم و از زیباییهای آن لذت ببریم.
تبسم نسخه از لعلشکه دارد تاب بردارد
رگ یاقوت میگردد نمایان زین خط موزون
هوش مصنوعی: لبخند او همچون نسخهای از زیباییاش است که توانسته است بر جواهرات درخشان تأثیر بگذارد و رگهای یاقوت را به نمایش بگذارد؛ این زیبایی در این خط موزون نمایان است.
فنون نرگسش هر جا کتاب سحر پردازد
به جیب خم نگاه چشم حیرانست افلاطون
هوش مصنوعی: هر جا که زیباییهای چشمانش نقش میبندد، به مانند کتابی سحرآلود، نگاه خیره و حیرتزده افلاطون را به یاد میآورد.
تب شوق که میجوشد ز مغز استخوان من
که از نبضم چوتار شمع آتش میجهد بیرون
هوش مصنوعی: احساس قوی شوق و اشتیاقی در من وجود دارد که به شدت از درونم میجوشد، به طوری که حتی نبض من مانند شعله شمعی در حال سوختن و درخشیدن است.
سواد اضطراب موج این توفان نشد روشن
حباب آن به که عینک بشکند در دیدهٔ جیحون
هوش مصنوعی: در این بیت، به نظر میرسد که صحبت از ناتوانی در فهم و درک مشکلات بزرگ است. در اینجا، “موج توفان” نماد چالشها و نگرانیهای زندگی است که روشنایی و وضوح را از ما میگیرد. همچنین، “عینک” میتواند به برداشتهای فردی یا نقطه نظرهایی اشاره داشته باشد که اگر شکسته شوند، ممکن است ما به واقعیت دست یابیم، حتی اگر این واقعیت دشوار باشد. در کل، این بیت به پیوند بین احساسات و درک واقعی اشاره دارد.
گرفتم واشکافی پردهٔ رمز نفسها را
چه خواهی خواند جز اوهام از این سطر هوا مضمون
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به بررسی عمیق و تدقیق در معانی و رازهای درونی اشاره میکند. او میگوید که وقتی به تجزیه و تحلیل افکار و احساسات خود میپردازد، جز تصورات و خیالات بیشتر چیزی به چشم نمیخورد. به عبارت دیگر، وقتی تلاش میکند تا حقیقت را کشف کند، ممکن است به نتایجی جز اوهام و توهمات نرسد.
بهغیر از عشق رنگی نیست حسن بینیازی را
همه گر نام لیلی بردهای گل میکند مجنون
هوش مصنوعی: عشق تنها رنگ و جذابیت واقعی را به زندگی میبخشد و در واقع، زیبایی، به جز عشق، هیچ کلام و مفهومی ندارد. همه آنچه درباره لیلی گفته میشود، فقط سبب میشود که مجنون به عشق او دچار شود و دیوانهوار به او عشق ورزد.
مپرسید از نسیم ناتوان پرواز ایجادم
دم صبح ازل بودم نفس گل کردهام اکنون
هوش مصنوعی: از نسیم ضعیف نپرسید که چرا پرواز میکنم. در ابتدای صبح ازل به وجود آمدهام و اکنون رنگ و بوی گل را دارم.
به این عجزی که در بنیاد طاقت دیدهام بیدل
مگر کوهی شوم تا ناله پردازم من محزون
هوش مصنوعی: به این ضعفی که در ابتدا و بنیاد قدرت خود مشاهده کردهام، مگر لازم است که مانند کوهی باشم تا بتوانم از درد و غم خود به فریاد و ناله بیفتم.

بیدل دهلوی