گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۳۹

تا فلک بر باد ناکامی دهد تسکین من
همچو اخگر پنبه بیرون ریخت از بالین من
بیخودی را رونق بزم حضورم‌ کرده‌اند
رنگهای رفته می‌بندد چو شمع آیین من
گرد رفتارت پری افشاند در چشم ترم
دهر شد طاووس خیز ازگریهٔ رنگین من
زین‌ گلستان دامنی بر چیده‌ام مانند صبح
کز گریبان فلک دارد تبسم چین من
موج این بحر جنون هنگام توفان مشربی‌ست
نیست بی‌تجدید وحشت الفت دیرین من
ذوق آگاهی به چندین شبهه‌ام پامال‌ کرد
عالم تمثال شد آیینهٔ خود بین من
بسکه چون‌ گوهر قناعت در مزاجم پا فشرد
موج زد ابرام و نگذشت از پل تمکین من
بستن چشمی‌ست تسخیر جهات امّا چه سود
داد گیرایی به حیرت چنگل شاهین من
ناروایی معنی‌ام را بسکه در پستی نشاند
خاک می‌لیسد زبان عبرت از تحسین من
از شکست دل خیال نازکی گل کرده‌ام
واکشید از موی چینی مصر‌ع تضمین من
شخص عبرت بی‌ندامت قابل ارشاد نیست
از صدای دست بر هم سوده‌ کن تلقین من
شکوهٔ افسردگی بیدل‌ کجا باید شمرد
ناله در نقش نگین خفت از دل سنگین من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا فلک بر باد ناکامی دهد تسکین من
همچو اخگر پنبه بیرون ریخت از بالین من
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان بر ناکامی‌های من بیفزاید، آرامش من به اندازه‌ی زبانه‌های آتش که از بالینم بیرون می‌ریزند، نخواهد بود.
بیخودی را رونق بزم حضورم‌ کرده‌اند
رنگهای رفته می‌بندد چو شمع آیین من
هوش مصنوعی: بی‌خود بودن به فضای جشن و حضور من زیبایی و رونق بخشیده است؛ رنگ‌هایی که رفته‌اند، چون شمعی که در دست دارم، جلوه‌گری می‌کنند.
گرد رفتارت پری افشاند در چشم ترم
دهر شد طاووس خیز ازگریهٔ رنگین من
هوش مصنوعی: در رفتار تو چنان زیبایی وجود دارد که مانند پر مرغی در چشم من می‌درخشد. در این دنیا، احساسات من به اندازه‌ای زیبا و رنگین شده که به مانند طاووسی به پرواز درآمده است.
زین‌ گلستان دامنی بر چیده‌ام مانند صبح
کز گریبان فلک دارد تبسم چین من
هوش مصنوعی: من دامن زیبایی از گلستان برچیده‌ام، مانند صبح که از آسمان خندان و زیبا به نظر می‌رسد.
موج این بحر جنون هنگام توفان مشربی‌ست
نیست بی‌تجدید وحشت الفت دیرین من
هوش مصنوعی: موج این دریا به خاطر طوفان، به شکلی است که احساسات و دیوانگی من را دوباره زنده می‌کند و هیچ‌گاه از یادآوری نوعی از وحشت کهن خالی نیست.
ذوق آگاهی به چندین شبهه‌ام پامال‌ کرد
عالم تمثال شد آیینهٔ خود بین من
هوش مصنوعی: شوق دانستن و آگاهی، شک و تردیدهای زیادی را از من دور کرد. در این حالت، چون آینه‌ای شفاف، تصویری از خودم را می‌بینم.
بسکه چون‌ گوهر قناعت در مزاجم پا فشرد
موج زد ابرام و نگذشت از پل تمکین من
هوش مصنوعی: به دلیل این‌که صفت قناعت مانند گوهری در وجود من ریشه دوانده است، تمایل به پذیرش و تسلیم نتوانسته از مرزهای اطراف من عبور کند و در نتیجه، دیگران نتوانسته‌اند بر من فشار بیاورند.
بستن چشمی‌ست تسخیر جهات امّا چه سود
داد گیرایی به حیرت چنگل شاهین من
هوش مصنوعی: بستن چشم، به معنای کنترل و تسلط بر محیط اطراف است، اما چه فایده‌ای دارد اگر این تسلط در دل حیرت و شگفتی باشد، مانند چنگال یا قدرت شکار شاهین.
ناروایی معنی‌ام را بسکه در پستی نشاند
خاک می‌لیسد زبان عبرت از تحسین من
هوش مصنوعی: من به قدری مورد بی‌توجهی و سستی قرار گرفته‌ام که دیگر هیچ کسی از من برای عبرت‌آموزی و به عنوان الگو یاد نمی‌کند.
از شکست دل خیال نازکی گل کرده‌ام
واکشید از موی چینی مصر‌ع تضمین من
هوش مصنوعی: از دل شکسته و دردناک خود، تصویری زیبا و شگفت‌انگیز مانند گل ساخته‌ام و این تصویر را به همراه موی نازک و لطیف نمایش داده‌ام که نماد تضمین من است.
شخص عبرت بی‌ندامت قابل ارشاد نیست
از صدای دست بر هم سوده‌ کن تلقین من
هوش مصنوعی: کسی که در اشتباهات خود عبرت نمی‌گیرد و پشیمان نیست، ما نمی‌توانیم او را راهنمایی کنیم. حتی اگر من بخواهم او را از طریق صدای دست بزنم یا نصیحت کنم، تاثیری نخواهد داشت.
شکوهٔ افسردگی بیدل‌ کجا باید شمرد
ناله در نقش نگین خفت از دل سنگین من
هوش مصنوعی: افسردگی و غم بیدل به جایی نمی‌رسد، زیرا ناله و گریه‌ام مانند نگینی در خواب سنگین و غمگین من جا دارد.