گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۳۵

همچو بوی‌ گل ز بس بی‌پرده است احوال من
می‌شود لوح هوا آیینهٔ تمثال من
داده‌ای مشتی غبارم را به باد اما هنوز
خاک می‌ریزد به فرق عالمی اقبال من
نکتهٔ سر بستهٔ موج‌ گهر فهمیدنی‌ است
بر سخن عمری‌ست می‌پیچد زبان لال من
عزت واماندگی زین بیش نتوان برد پیش
هرکه رفت از خود غبارش کرد استقبال من
گوهرم از معنی افسردنم غافل مباش
سکته می‌خواند تب دریایی از تبخال من
عاجزان را ذکر اسباب فضولی دوزخ‌ است
یاد پروازم مده آتش مزن بر بال من
بی‌سبب فرصت‌شمارِ خجلت بیکاری‌ام
همچو تقویم‌ کهن حشو است ماه و سال من
صبح محشر در غبار شام می‌سوزد نفس
گر شود روشن سواد نامهٔ اعمال من
عمرها شد شمع تصویرم به‌ نومیدی‌ گذشت
ز آتش دل هم نمی‌سوزم مپرس احوال من
ریشه‌ها دارد غبار من زمین تا آسمان
مرگ هم نگسست بیدل رشتهٔ آمال من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همچو بوی‌ گل ز بس بی‌پرده است احوال من
می‌شود لوح هوا آیینهٔ تمثال من
هوش مصنوعی: حال و روز من به اندازه‌ای شفاف و بی‌پرده است که مانند بوی گل در فضا پخش می‌شود و همه می‌توانند آن را حس کنند. احساسم مانند تصویری است که در آینه به نمایش در می‌آید.
داده‌ای مشتی غبارم را به باد اما هنوز
خاک می‌ریزد به فرق عالمی اقبال من
هوش مصنوعی: تو مشتی از خاکم را در باد پراکنده‌ای، اما هنوز غبار وجودم به دلیلی در زندگی دیگران می‌نشیند و احساس مایوسیم را در جهان بازتاب می‌دهد.
نکتهٔ سر بستهٔ موج‌ گهر فهمیدنی‌ است
بر سخن عمری‌ست می‌پیچد زبان لال من
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به موضوعی عمیق و پیچیده اشاره دارد که در واقع در پس رفتار و کلامش نهفته است. او می‌گوید که فهمیدن این نکته به سادگی ممکن نیست و حتی کسی که زبانش لال است، به سختی می‌تواند آن را بیان کند. این نشان‌دهنده‌ی احساسات عمیق و یا تجربیات زندگی است که ممکن است بیان آنها دشوار باشد.
عزت واماندگی زین بیش نتوان برد پیش
هرکه رفت از خود غبارش کرد استقبال من
هوش مصنوعی: عزت و افتخار را نمی‌توان از کسی که خود را کنار گذاشته و به دیگران استقبال کرده، انتظار داشت.
گوهرم از معنی افسردنم غافل مباش
سکته می‌خواند تب دریایی از تبخال من
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به بیان احساسات عمیق و دردهای درونی خود می‌پردازد. او از یک سو به ارزش وجودی و درونیش اشاره می‌کند و از سوی دیگر، از رنج و ناراحتی که از آن رنج می‌برد سخن می‌گوید. تب دریایی و تبخال به‌عنوان نمادهایی برای درد و التهاب درونی به‌کار رفته‌اند که نشان‌دهنده‌ی شدت احساسات و احوال روحی او هستند. در واقع، شاعر می‌خواهد تأکید کند که با وجود غم‌ها و دردهایش، جوهر وجودش همچنان ثمربخش و باارزش است و نباید به غم‌ها و مشکلاتش بی‌توجهی کرد.
عاجزان را ذکر اسباب فضولی دوزخ‌ است
یاد پروازم مده آتش مزن بر بال من
هوش مصنوعی: به افرادی که از ضعف و ناتوانی رنج می‌برند، یادآوری مشکلات و دلایل ناکامی، تنها به معنای عذاب و دردسر است. بنابراین، از یادآوری این مسائل به من خودداری کن و نگذار آتشی بر بال‌های من بزند که باعث رنجش و آزردگی‌ام شود.
بی‌سبب فرصت‌شمارِ خجلت بیکاری‌ام
همچو تقویم‌ کهن حشو است ماه و سال من
هوش مصنوعی: بدون علت، برای خودم زمان را به شمارش می‌آورم و از بیکاری خود شرمنده هستم، مانند تقویم قدیمی که به جز ماه‌ها و سال‌ها، چیز دیگری را به نمایش نمی‌گذارد.
صبح محشر در غبار شام می‌سوزد نفس
گر شود روشن سواد نامهٔ اعمال من
هوش مصنوعی: در صبح روز قیامت، در حالیکه تاریکی گناه و غبار گناهکاری در اطراف من است، اگر نفس من روشن شود، این وضعیت می‌تواند به من کمک کند تا نگاهی به نامهٔ اعمالم بیندازم و از گناهانم آگاه شوم.
عمرها شد شمع تصویرم به‌ نومیدی‌ گذشت
ز آتش دل هم نمی‌سوزم مپرس احوال من
هوش مصنوعی: سال‌هاست که همچون شمعی در حال سوختن هستم و زندگی‌ام به ناامیدی گذشته است. از درد دل و آتش درونم دیگربه‌سوزش نمی‌آیم، پس حال و روز من را نپرسید.
ریشه‌ها دارد غبار من زمین تا آسمان
مرگ هم نگسست بیدل رشتهٔ آمال من
هوش مصنوعی: غبار من به ریشه‌ها وصل است، و این اتصال از زمین تا آسمان می‌رسد. حتی مرگ هم نتوانسته آرزوهای من را از هم بگسلد.

حاشیه ها

1397/02/26 20:04
Seraj Hosseini

بیت آخر مصرع اول، "ریشه‌" صحیح می باشد لطفاً محبت کنید...