غزل شمارهٔ ۲۵۲۶
تب وتاب اشک چکیدهامکه رسد به معنی راز من
زشکست شیشهٔ دل مگر شنوی حدیثگداز من
سر وکار جوهر حیرتم بهکدام آینه میکشد
که غبار عالم بستگی زده حلقه بر در باز من
سخنی ز پرده شنیدهام به حضور دل نرسیدهام
چه نمایم آنچه ندیدهام تو بپرس از آینه ساز من
عرق جبین خجالتم که چو شمع در بر انجمن
ننهفت عیبکفی تهی سر آستین دراز من
ز تلاش طاقت هرزه دو نشدم دچار تسلیی
قدمی درآبله بشکنمکه به خود رسد تک و تاز من
ز ترانهای که ادا کنم چکنم اگر نه حیا کنم
ز دل فسرده چه واکنم گره است رشتهٔ ساز من
نه به خلد داشتم آرزو نه به باغ حسرت رنگ و بو
شد از التفات خیال تو دو جهان طربگه باز من
ز غرور نشئهٔ ناز او نرسیدهام به تغنیی
که خمد به افسری فلک سر سجدهکار نیاز من
ره دیر وکعبه نرفتهام به سجود یاد تو خفتهام
سر زانوییکه نداشتمکه نمود جای نماز من
اگرم غبار زمینکنی وگر آسمان برین کنی
من اسیر بیدل بیکسی توکریم بنده نواز من
اطلاعات
وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تب وتاب اشک چکیدهامکه رسد به معنی راز من
زشکست شیشهٔ دل مگر شنوی حدیثگداز من
هوش مصنوعی: اشکهای من که از دل رنجیدهام میریزد، نشاندهندهی عمق دلم شکسته است. آیا تو داستان درد و سوز من را خواهی شنید؟
سر وکار جوهر حیرتم بهکدام آینه میکشد
که غبار عالم بستگی زده حلقه بر در باز من
هوش مصنوعی: جوهر حیرت من به کدام آینه میرسد که غبار دنیای اطراف، مانع ورود به دنیای واقعیام شده و در را به روی من بسته است؟
سخنی ز پرده شنیدهام به حضور دل نرسیدهام
چه نمایم آنچه ندیدهام تو بپرس از آینه ساز من
هوش مصنوعی: من سخنی را از پشت پرده شنیدهام، اما به دل خود راه نیافتهام. نمیدانم چه کنم با آنچه که ندیدم. تو میتوانی از سازنده آینه بپرسی.
عرق جبین خجالتم که چو شمع در بر انجمن
ننهفت عیبکفی تهی سر آستین دراز من
هوش مصنوعی: من با عرق پیشانیام از شرم، مانند شمع در جمع حاضر نشستهام و عیبم را پنهان نکردهام، چرا که آستینم خالی و دستم دراز است.
ز تلاش طاقت هرزه دو نشدم دچار تسلیی
قدمی درآبله بشکنمکه به خود رسد تک و تاز من
هوش مصنوعی: از تلاش و کوشش بیفایده خسته نشدم و دلم نمیخواهد تسلیم شوم. میخواهم قدمی بردارم و تلاش کنم تا به هدفم نزدیکتر شوم و تواناییهایم را به اثبات برسانم.
ز ترانهای که ادا کنم چکنم اگر نه حیا کنم
ز دل فسرده چه واکنم گره است رشتهٔ ساز من
هوش مصنوعی: از آهنگی که میخواهم بخوانم، اگر خجالت نکشم چه بگویم؟ از دل غمگین خود چه کاری بر میآید؟ ساز من به نوعی گره خورده است.
نه به خلد داشتم آرزو نه به باغ حسرت رنگ و بو
شد از التفات خیال تو دو جهان طربگه باز من
هوش مصنوعی: من نه آرزوی بهشت داشتم و نه حسرتی به باغی با رنگ و عطر. فقط با توجه به خیالت، دو جهان برایم پر از شادی و نشاط شد.
ز غرور نشئهٔ ناز او نرسیدهام به تغنیی
که خمد به افسری فلک سر سجدهکار نیاز من
هوش مصنوعی: به خاطر سرمستی ناشی از ناز و دلربایی او، نتوانستهام به شادی و سرور برسم، در حالی که به مهربانی و نیاز من، آسمان سر به سجده آورده است.
ره دیر وکعبه نرفتهام به سجود یاد تو خفتهام
سر زانوییکه نداشتمکه نمود جای نماز من
هوش مصنوعی: من هرگز به دلیری و کعبه نرفتهام و در سجده یاد تو را در دل دارم. در جایی که هرگز زانوی نمیزدم، جای نماز من یاد تو است.
اگرم غبار زمینکنی وگر آسمان برین کنی
من اسیر بیدل بیکسی توکریم بنده نواز من
هوش مصنوعی: اگرچه تو میتوانی خود را به غبار زمین تبدیل کنی یا به آسمان صعود کنی، من همچنان اسیر و بیکسیام، و تو، ای بنده نواز، به من لطف میکنی.
حاشیه ها
1394/12/09 09:03
Nikzad .M.R.
وزن این غزل ده بیتی بیدل « متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن»است. بحر کامل مثمن سالم.
تقیع بیت اول آن ، چنین است:
تب وتاب اش کِ چکیدهام که رسد به معـ نی راز من؟
زشکست شیـ شهٔ دل مگر شنوی حدیـ ثِگداز من

بیدل دهلوی