غزل شمارهٔ ۲۵۱۴
گلفزوش از پرتو شمع من است این انجمن
رنگ میبالید تاگردید رنگین انجمن
عارف از سیرگریبان دهر را دل میکند
میشود خلوت به حکم چشم حق بین انجمن
عالمی رفت از خود و برخاست آشوب جنون
سایهٔ بال پری کردهست سنگین انجمن
بینشان شوقی که نیرنگش برون است از حساب
با فقیران خلوت است و با سلاطین انجمن
گوشهای میخواستم زین دشت بیتابی غبار
مشورت از هرکه جستمگفت: برچین انجمن
گر خورد بر گوشت آواز سپند از مجمری
در وداع وهم دارد رقص تحسین انجمن
ناکجا با هرجنون طبعی طرف باید شدن .
لب بهم بند وتهیکن ازسخن چین انجمن
زین علایق هیچ چیزت خار دامنگیر نیست
گر تو میخیزی نمیگردد شلایین انجمن
خود گدازی مطلبی چون شمع انشا کردهایم
مصرع ما را ندارد تاب تضمین انجمن
ما حریفان جهدها داربم و تنها میرویم
ازگرو تازیست در هر خانهای زین انجمن
برخود از غوغا نمیچید اینقدر سامان ناز
یاد اگر میکرد از یاران پیشین انجمن
ظاهر و باطن چه دارد غیر هستی و عدم
آن تغافل این نگاه، آن خلوت و این انجمن
بیدل اینجا تر زبانان مایهٔ درد سرند
شمع گر خاموش گردد گوید آمین انجمن
غزل شمارهٔ ۲۵۱۳: ز شوخی تا قدح میگیرد آن بیدار مست منغزل شمارهٔ ۲۵۱۵: جانکنیها چیده هستی تا عدم بنیاد من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گلفزوش از پرتو شمع من است این انجمن
رنگ میبالید تاگردید رنگین انجمن
هوش مصنوعی: جمعی که در اینجا حضور دارند به خاطر نور و روشنی شمع من شکوفا و زیبا شدهاند. این زیبایی باعث شده که جمع به رنگهای مختلف و جذاب تبدیل شود.
عارف از سیرگریبان دهر را دل میکند
میشود خلوت به حکم چشم حق بین انجمن
هوش مصنوعی: عارفی که در جستجوی حق است، از دردها و پیچ و خمهای زندگی دل میکند و به آرامش میرسد؛ در این خلوت، با چشم بصیرت خود به حقیقتها مینگرد و در جمع دیگران نیز حضور و بینش خاصی دارد.
عالمی رفت از خود و برخاست آشوب جنون
سایهٔ بال پری کردهست سنگین انجمن
هوش مصنوعی: شخصی از حالت عقل و درک خود خارج شده و در نتیجه، به شدت دچار دردسر و ناراحتی شده است. این حال و هوا مانند سایهای است که بر جمع افراد سنگینی میکند.
بینشان شوقی که نیرنگش برون است از حساب
با فقیران خلوت است و با سلاطین انجمن
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که عشق و شوق واقعی، غیرقابلفهم و حسابناپذیر است و به همین خاطر، در کنار افراد فقیر و در تنهایی خود جای دارد، در حالی که با قدرتها و سلاطین نمیتواند ارتباط برقرار کند. به نوعی، این عشق تنها برای انسانهای ساده و بیادعاست و در دنیای بیریا و بینیرنگ آنان گنجینهای پنهان دارد.
گوشهای میخواستم زین دشت بیتابی غبار
مشورت از هرکه جستمگفت: برچین انجمن
هوش مصنوعی: در پی مکانی آرام و دور از شلوغی بودم، اما هر کسی که از او مشورت خواستم، تنها به من گفت که باید از جمع و اجتماع دور شوم.
گر خورد بر گوشت آواز سپند از مجمری
در وداع وهم دارد رقص تحسین انجمن
هوش مصنوعی: اگر صدای خوشی به گوشت برسد، مانند صدایی که از یک ظرف زیبا در لحظه وداع ساطع میشود، احساسی از شادی و تحسین در جمع حس میکنی.
ناکجا با هرجنون طبعی طرف باید شدن .
لب بهم بند وتهیکن ازسخن چین انجمن
هوش مصنوعی: به جایی نامعلوم و دور، باید به هر نوع خلاء و جنونی روی آورد. زبان را ببند و از گفتوگو با جمع بپرهيز.
زین علایق هیچ چیزت خار دامنگیر نیست
گر تو میخیزی نمیگردد شلایین انجمن
هوش مصنوعی: اگر از وابستگیها و علایق دنیوی دست بکشی، هیچ چیزی نمیتواند تو را آزار دهد و اگر تو اراده کنی، هیچ چیز نمیتواند تو را از جمع و انجمن دیگران دور کند.
خود گدازی مطلبی چون شمع انشا کردهایم
مصرع ما را ندارد تاب تضمین انجمن
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی خود را در حال درد و رنج توصیف میکند و میگوید که مانند شمع که خود را ذوب میکند، موضوعاتی را نوشته است. اما احساس میکند که نوشتهاش به قدری ضعیف است که نمیتواند در جمع به خوبی مورد تأیید یا توجه قرار بگیرد. به نوعی، او از تنهایی و ناتوانی خود در ارائه مطلبش سخن میگوید و به فقدان حمایت و نشانی از اعتبار در جامعه اشاره میکند.
ما حریفان جهدها داربم و تنها میرویم
ازگرو تازیست در هر خانهای زین انجمن
هوش مصنوعی: ما در تلاشیم و هر کدام به تنهایی پیش میرویم؛ در هر خانهای از این جمع، یک نفر از ما وجود دارد.
برخود از غوغا نمیچید اینقدر سامان ناز
یاد اگر میکرد از یاران پیشین انجمن
هوش مصنوعی: اگر مدام درگیر دنیای شلوغ و پرهیاهو نیستی، اینقدر خود را تحت تأثیر قرار نده. اگر یادی از دوستان قدیمیات میکردی، شاید این همهمه کمتر به تو آسیب میزد.
ظاهر و باطن چه دارد غیر هستی و عدم
آن تغافل این نگاه، آن خلوت و این انجمن
هوش مصنوعی: در واقعیت، ظاهر و باطن هیچ چیزی جز وجود و عدم آن را نشان نمیدهند. این نگاه که به عمق مینگرد، با خود خلوت و راز و نیاز را به همراه دارد و در عین حال در جمع و میان مردم نیز برقرار است.
بیدل اینجا تر زبانان مایهٔ درد سرند
شمع گر خاموش گردد گوید آمین انجمن
هوش مصنوعی: در این جا، افرادی که با زبان خود دیگران را آزار میدهند، همچون شمعی هستند که اگر خاموش شود، به آرامی میگویند که برای آرامش اجتماع دعا میکنند.

بیدل دهلوی