گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۱

به پیری الفت حرص و هوس شد آینهٔ ما
بهار رفت‌که این خار و خس شد آینهٔ ما
به حکم عجز نکردیم اقتباس تعین
همین مقابل مور و مگس شد آینهٔ ما
به باد سعی جنون رفت رنگ جوهرتسکین
چنین‌که تاخت‌که نعل فرس شد آینهٔ ما؟
فغان‌که بوی حضوری نبردکوشش فطرت
چوصبح طعمهٔ زنگ نفس شد آینهٔ ما
به‌کام دل مژه نگشود سرگرانی حیرت
ز ناتمامی صیقل قفس شد آینهٔ ما
گذشت محمل نازکه از سواد تحیر؟
که‌عمرهاست شکست جرس شد آینهٔ ما
به فهم رازتوبیدل چه ممکن اسث رسیدن
همین بس است‌که تمثال‌رس شد آینهٔ ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به پیری الفت حرص و هوس شد آینهٔ ما
بهار رفت‌که این خار و خس شد آینهٔ ما
هوش مصنوعی: با گذشت زمان و افزایش سن، در ما فقط افکار و آرزوهای بیهوده باقی مانده است؛ دیگر زیبایی و جوانی را نداریم، و به جای آن، فقط تلخی‌ها و دغدغه‌های زندگی را تجربه می‌کنیم.
به حکم عجز نکردیم اقتباس تعین
همین مقابل مور و مگس شد آینهٔ ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر ناتوانی خود، به تصویری از ضعف و کوچک بودن خود روی آوردیم که شبیه به وضع مور و مگس است و این تصویر برای ما مانند یک آینه عمل می‌کند.
به باد سعی جنون رفت رنگ جوهرتسکین
چنین‌که تاخت‌که نعل فرس شد آینهٔ ما؟
هوش مصنوعی: به خاطر تلاش و جنون تو، رنگ لایه‌های وجودت به باد رفت و آنچنان به سیر و حرکت درآمد که آیا آینه ما به نعل اسبی تبدیل شد؟
فغان‌که بوی حضوری نبردکوشش فطرت
چوصبح طعمهٔ زنگ نفس شد آینهٔ ما
هوش مصنوعی: آه که بوی حضور در زندگی‌ام نیست، کوشش فطرت و طبیعت من مانند صبحی است که طعمه زنگ نفس شده است و آینه‌ای از وجود من را نمایش نمی‌دهد.
به‌کام دل مژه نگشود سرگرانی حیرت
ز ناتمامی صیقل قفس شد آینهٔ ما
هوش مصنوعی: دل در هیچ چیزی راضی نمی‌شود و نگران است، چون هنوز نمی‌تواند خود را از بند رنج‌ها آزاد کند و در عین حال، زندان وجودش همچون آینه‌ای است که واقعیت‌های درونی‌اش را بازتاب می‌دهد.
گذشت محمل نازکه از سواد تحیر؟
که‌عمرهاست شکست جرس شد آینهٔ ما
هوش مصنوعی: آیا آوای دلنشین و زیبا از دنیای حیرت و ناشناخته عبور کرد؟ که سال‌هاست صدای ناقوس به شکوه تصویر ما آسیب رسانده است.
به فهم رازتوبیدل چه ممکن اسث رسیدن
همین بس است‌که تمثال‌رس شد آینهٔ ما
هوش مصنوعی: به درک راز تو، بدیل، نمی‌توان رسید. همین که تصویر تو در آینه وجود ما نمایان است، کافیست.