گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۰

سعی دیر و حرم بهانهٔ ما
برد ما را زآستانهٔ ما
بسکه در پردهٔ دل افسردیم
تار شد شوخی ترانهٔ ما
حرف زلف مسلسلی داریم
کیست فهمد زبان شانهٔ ما
جلوه‌کردیم و هیچ ننمودیم
نیست آیینه در زمانهٔ ما
شعلهٔ رنگ تا دمید نماند
بود پرواز ما زبانهٔ ما
خجلت اندود مزرع عرقیم
آب شد تا دمید دانهٔ ما
چون سحرگرمتاز حرمانیم
دم سردیست تازیانهٔ ما
از مقیمان پردهٔ رنگیم
بال و پر دارد آشیانهٔ ما
گوشهٔ دل‌گرفته‌ایم ز دهر
چون‌کمان درخود ست‌خانهٔ ما
به فنا هم زخویش نتوان رفت
در میان غوطه زدکرانهٔ ما
نقش پا شو، سراغ ما دریاب
هست ازین در رهی به‌خانهٔ ما
بیدل ز خوابهای وهم مپرس
ما نداریم جز فسانهٔ ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سعی دیر و حرم بهانهٔ ما
برد ما را زآستانهٔ ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر تأخیر در تلاش و توجیهات بی‌اساس، از درگاه خویش دور افتادیم.
بسکه در پردهٔ دل افسردیم
تار شد شوخی ترانهٔ ما
هوش مصنوعی: به خاطر غم و اندوهی که در دل داریم، شادی و سرمستی‌مان در ترانه‌امان کم‌رنگ شده است.
حرف زلف مسلسلی داریم
کیست فهمد زبان شانهٔ ما
هوش مصنوعی: ما را رازی درباره زلف‌های پیچ در پیچ است که کسی جز ما نمی‌تواند آن را درک کند.
جلوه‌کردیم و هیچ ننمودیم
نیست آیینه در زمانهٔ ما
هوش مصنوعی: ما درخشیدیم ولی هیچ چیزی آشکار نکردیم، مثل آینه‌ای که در زمانهٔ ما وجود ندارد.
شعلهٔ رنگ تا دمید نماند
بود پرواز ما زبانهٔ ما
هوش مصنوعی: با دمیدن شعلهٔ رنگ، دیگر چیزی از وجود پرواز ما باقی نماند.
خجلت اندود مزرع عرقیم
آب شد تا دمید دانهٔ ما
هوش مصنوعی: ما به شدت تحت فشار و سختی هستیم و غرق در تلاش و کار هستیم، اما با این وجود، اوضاع ما به تدریج بهتر می‌شود و به نتایج مثبتی می‌رسیم.
چون سحرگرمتاز حرمانیم
دم سردیست تازیانهٔ ما
هوش مصنوعی: وقتی صبح دمید و گرما شروع شد، ما همچنان در عذاب و ناکامی هستیم و آن سرما، مانند تازیانه‌ای بر ما تأثیر می‌گذارد.
از مقیمان پردهٔ رنگیم
بال و پر دارد آشیانهٔ ما
هوش مصنوعی: ما از ساکنان این پرده رنگی هستیم و آشیانه‌مان بال و پر دارد.
گوشهٔ دل‌گرفته‌ایم ز دهر
چون‌کمان درخود ست‌خانهٔ ما
هوش مصنوعی: در دل خود که اثراتی از غم و اندوه دارد، به دور از شلوغی دنیای بیرون، مانند کمانی که در حال کشش است، محبوس شده‌ایم.
به فنا هم زخویش نتوان رفت
در میان غوطه زدکرانهٔ ما
هوش مصنوعی: انسان نمی‌تواند به راحتی از مبتلا شدن به خود نابودی فرار کند، حتی اگر در شرایط بحرانی و دشوار قرار گیرد.
نقش پا شو، سراغ ما دریاب
هست ازین در رهی به‌خانهٔ ما
هوش مصنوعی: به ما سر بزن و به خانه‌مان بیا، نشانی‌انت را با نشانه‌هایی از خودت بگذار.
بیدل ز خوابهای وهم مپرس
ما نداریم جز فسانهٔ ما
هوش مصنوعی: از بیدل نپرس که چه خواب‌هایی دیده است، چون ما چیزی جز داستانی خیالی نداریم.