گنجور

غزل شمارهٔ ۲۵۰۶

در جنون جوش سویدا تنگ دارد جای من
چشم آهو سایه افکنده‌ست بر صحرای من
از هوا پروردگان نوبهار وحشتم
چون سحر از یکدگر پاشیدن است اجزای من
ناتوانیهای موجم کم نمی‌باید گرفت
رو به ناخن می‌کند بحر از تپیدنهای من
یکسر مویم تهی ازگریه نتوان یافتن
چشمی و ‌اشکی است همچون شمع‌ سر تا پای من
گاه اشک یأس وگاهی ناله عریان می‌شود
خلعت دل در چه‌کوتاهی ‌ست بر بالای من
شبنم وحشت‌کمین الفت‌پرست رنگ نیست
چشمکی دارد پری درکسوت مینای من
بسکه جولانگاه شوقم اضطراب آلوده است
جاده یکسر موج سیلابست در صحرای من
سایه در دشتی‌که صد محمل تمنا می‌کشد
می‌روم از خویش و امیدی ندارم وای من
سیر دیر و کعبه جز آوارگیهایم نخواست
شد هواگیر از فشار این مکانها جای من
بی‌رخت آیینهٔ نشو و نماگم‌کرد و سوخت
چون نگه در پردهٔ شب‌، روز ناپیدای من
سرکشیدنهای اشکم‌، غافل از عجزم مباش
آستان سجده می‌آراید استغنای من
غوطه درآتش زدم چون شمع و داغی یافتم
این‌ گهر بوده‌ست بیدل حاصل دریای من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در جنون جوش سویدا تنگ دارد جای من
چشم آهو سایه افکنده‌ست بر صحرای من
هوش مصنوعی: در حالت دیوانگی، جایی برای من تنگ شده است و در دنیای من، چشم آهو همچون سایه‌ای در صحرا افتاده است.
از هوا پروردگان نوبهار وحشتم
چون سحر از یکدگر پاشیدن است اجزای من
هوش مصنوعی: من افرادی را که به تازگی از اوضاع و احوال وحشتناک بهار بیرون آمده‌اند، مانند سحر که اجزای آنها از یکدیگر جدا می‌شود، می‌بینم.
ناتوانیهای موجم کم نمی‌باید گرفت
رو به ناخن می‌کند بحر از تپیدنهای من
هوش مصنوعی: ناتوانی‌های من نباید باعث ناامیدی شود، زیرا دریا به بی‌قراری‌ها و تلاطم‌های من واکنش نشان می‌دهد و تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد.
یکسر مویم تهی ازگریه نتوان یافتن
چشمی و ‌اشکی است همچون شمع‌ سر تا پای من
هوش مصنوعی: تمام موهایم از گریه خالی است و نمی‌توان چشمی پیدا کرد که اشکی مانند شمع بر من بریزد.
گاه اشک یأس وگاهی ناله عریان می‌شود
خلعت دل در چه‌کوتاهی ‌ست بر بالای من
هوش مصنوعی: گاهی اوقات اشک ناامیدی و گاهی صدای ناله من به طور آشکار به گوش می‌رسد، در حالی که دل من در بالا به شدت به تحقیر و انتقاد می‌آید.
شبنم وحشت‌کمین الفت‌پرست رنگ نیست
چشمکی دارد پری درکسوت مینای من
هوش مصنوعی: شبنم به معنای زیبایی و ظرافتی است که در دل شب و به همراه نگرانی و ترس از جدایی نمایان می‌شود. این زیبایی، در واقع احساس عشق و محبت را به خاطر می‌آورد که در دنیای پر از رنگ و تنوعی که داریم، مانند یک پری در لباس شفاف و زیبا به چشم می‌خورد.
بسکه جولانگاه شوقم اضطراب آلوده است
جاده یکسر موج سیلابست در صحرای من
هوش مصنوعی: شوق من آنقدر زیاد است که جای آرامش ندارد و جادهٔ زندگی‌ام به طور کامل مانند سیلاب پر از هیاهو و تلاطم است.
سایه در دشتی‌که صد محمل تمنا می‌کشد
می‌روم از خویش و امیدی ندارم وای من
هوش مصنوعی: در دشت وسیعی که بسیاری از آرزوها وجود دارد، من از خودم دور می‌شوم و هیچ امیدی به آینده ندارم. وای بر من!
سیر دیر و کعبه جز آوارگیهایم نخواست
شد هواگیر از فشار این مکانها جای من
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به احساس دوری و تنهایی خود اشاره می‌کند. او می‌گوید که سفر به کعبه و زیارت آن برایش جز آوارگی و بی‌پناهی چیزی نداشته است و فشار و سنگینی این مکان‌ها باعث شده که احساس کند دیگر جایی برای او وجود ندارد. این احساس در او ایجاد شده که به خاطر شرایط و فشارهای موجود، نمی‌تواند آرامش پیدا کند.
بی‌رخت آیینهٔ نشو و نماگم‌کرد و سوخت
چون نگه در پردهٔ شب‌، روز ناپیدای من
هوش مصنوعی: به خاطر نبودن چهره‌ات، آیینه که نمونه و تصویر را نشان می‌دهد، مرا آشفته و داغان کرده است. زمانی که به پرده شب نگاه می‌کنم، روزی را نمی‌بینم که در آن به سر ببرم.
سرکشیدنهای اشکم‌، غافل از عجزم مباش
آستان سجده می‌آراید استغنای من
هوش مصنوعی: از ریختن اشک‌های من غافل نباش، چرا که در حال سجده برای پروردگارم نشسته‌ام و این نشان دهنده نیاز من به اوست.
غوطه درآتش زدم چون شمع و داغی یافتم
این‌ گهر بوده‌ست بیدل حاصل دریای من
هوش مصنوعی: در آتش همچون شمع غوطه‌ور شدم و داغی را تجربه کردم. این گوهری که به دست آوردم، نتیجه‌ی عمیق و گسترده‌ی وجود من بوده است.

حاشیه ها

حاصل دریای من