غزل شمارهٔ ۲۵
درین نه آشیان غیر از پر عنقا نشد پیدا
همه پیدا شد اما آنکه شد پیدا نشد پیدا
تلاش مطلب نایاب ما را داغکرد آخر
جهانی رنجگوهر برد جز دریا نشد پیدا
دلگمگشته میگفتند دارد گرد این وادی
به جست و جو نفسها سوختم اما نشد پیدا
فلک درگردش پرگارگم کردهست آرامش
جهان تا سر برون آورد غیر ازپا نشد پیدا
دلیل بینشان در ملک پیدایی نمیباشد
سراغ ماکن ازگردیکزین صحرا نشد پیدا
چه سازد کس نفسسررشتهٔ تحقیق کمدارد
توگر داری دماغی جهدکنکز ما نشد پیدا
بهشت وکوثر ازحرص وهوس لبریزمیباشد
به عقبا هم رسیدم جز همین دنیا نشد پیدا
حضورکبریا تا نقش بستم عجزپیش آمد
برون احتیاج آثار استغنا نشد پیدا
سراغرفتگان عمریست زینگلشن هوسکردم
به جای رنگ بویی هم از آنگلها نشد پیدا
به ذوق جستجو میباید از خود تا ابد رفتن
هزار امروز و فردا دی شد و فردا نشد پیدا
غم این تنگنایم برنیاورد از پریشانی
نفس آسودگی میخواست اما جا نشد پیدا
درین محفل به مید تسلی خون مخور بیدل
بیا در عالم دیگر رویم اینجا نشد پیدا
غزل شمارهٔ ۲۴: در محفل ما و منم، محو صفیر هر صداغزل شمارهٔ ۲۶: چه امکان است گرد غیر ازین محفل شود پیدا
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۵ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1391/01/10 14:04
امیرهوشنگ علم بیگی
در مصرع اول بیت اخر (مید)صحیح نیست وبایستی(امید) باشد