گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۹۴

قد خم‌ گشته را تا می‌توانی وقف طاعت ‌کن
به این قلاب صید ماهی دریای رحمت‌ کن
نه‌ای‌ گردن ‌که همچون ‌شعله باید سر کشت بودن
تو با خود جبهه‌ای آورده‌ای ساز عبادت کن
به‌ رنگ موج تا کی پیش پای یکدگر خوردن
به فرش آبروی خویش یک‌ گوهر فراغت‌ کن
تماشا وحشت آهنگست ای آیینه تدبیری
به پیچ و تاب جوهر چاره‌پردازیی حیرت‌ کن
ز دستت هر چه آید مفت قدرتهای موهومی
دماغ جهد صرف قدردانیهای فرصت‌ کن
درین محفل سپندی نیست شوری برنینگیزد
تو هم ای بیخبر با خود دلی داری قیامت ‌کن
دماغ‌ گلشنت‌ گر نیست سیر نرگسستانی
زگل قطع نظر بیمار چندی را عیادت‌کن
به چینی از اشارت آب ده انداز ابرویی
مه نو را به‌گردون موج دریای خجالت‌کن
گذشتن از جهان پوچ دارد ننگ استغنا
همینت‌گر بود معراج همت ترک همت‌کن
ز مینا خانهٔ‌ گردون اگر نتوان برون جستن
تهی شو از خیال و طاق نسیانی عمارت‌کن
کس از باغ طمع بیدل ندارد حاصل عزت
چو شبنم زین چمن با سیر چشمیها قناعت‌کن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قد خم‌ گشته را تا می‌توانی وقف طاعت ‌کن
به این قلاب صید ماهی دریای رحمت‌ کن
هوش مصنوعی: هر چقدر که می‌توانی، خود را به بند محبت و عبادت درآور تا مانند قلابی در دریاچه رحمت الهی، دچار صید جوامع خداوندی شوی.
نه‌ای‌ گردن ‌که همچون ‌شعله باید سر کشت بودن
تو با خود جبهه‌ای آورده‌ای ساز عبادت کن
هوش مصنوعی: تو ای گردن‌کلفت، مثل شعله‌ای باید باشی که سر از آتش درآورده‌ای، و با خودت باید جبهه‌ای از عبادت به همراه داشته باشی.
به‌ رنگ موج تا کی پیش پای یکدگر خوردن
به فرش آبروی خویش یک‌ گوهر فراغت‌ کن
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهید مانند موج‌ها به هم برخورد کنید و آبروی یکدیگر را زیر سؤال ببرید؟ کمی از نگرانی‌ها و مشکلات خود فاصله بگیرید و آرامش را تجربه کنید.
تماشا وحشت آهنگست ای آیینه تدبیری
به پیچ و تاب جوهر چاره‌پردازیی حیرت‌ کن
هوش مصنوعی: نگاه کردن به زیبایی‌ها می‌تواند ترسناک باشد، ای آینه! اما در پیچ و خم‌های زندگی، تدبیر و اندیشه می‌تواند راهی پیدا کند که انسان را شگفت‌زده کند.
ز دستت هر چه آید مفت قدرتهای موهومی
دماغ جهد صرف قدردانیهای فرصت‌ کن
هوش مصنوعی: هر چیزی که از تو برآید، قدرت‌های خیالی را که داری نادیده بگیر و تمام تلاشت را برای قدردانی از فرصت‌ها متمرکز کن.
درین محفل سپندی نیست شوری برنینگیزد
تو هم ای بیخبر با خود دلی داری قیامت ‌کن
هوش مصنوعی: در این جمع، هیچ شور و شوقی وجود ندارد که آتش برافروزد. تو هم که بی‌خبر هستی، با خودت دل پرکاری داری، پس برخیز و تلاش کن تا تغییراتی ایجاد کنی.
دماغ‌ گلشنت‌ گر نیست سیر نرگسستانی
زگل قطع نظر بیمار چندی را عیادت‌کن
هوش مصنوعی: اگر بینی که بوی گلشنت را نمی‌شنود، به سراغ نرگسستان نرو. بهتر است به عیادت بیمارانی بپردازی که از دوری محبت و آشتی رنج می‌کشند.
به چینی از اشارت آب ده انداز ابرویی
مه نو را به‌گردون موج دریای خجالت‌کن
هوش مصنوعی: با نگاهی به ابرهای نازک و زیبای آسمان، ابروهای خوش‌حالت را به تصویر بکش. این ابروها به مانند موج‌های دریا هستند که باعث شرم و حیا خواهند شد.
گذشتن از جهان پوچ دارد ننگ استغنا
همینت‌گر بود معراج همت ترک همت‌کن
هوش مصنوعی: عبور از دنیای بی‌ارزش، نشانه‌ی ننگ و شرمندگی است. اگر کسی دارای خودکفایی باشد، این خودکفایی می‌تواند به او کمک کند تا به اوج آرزوها و تلاش‌هایش برسد. پس بهتر است که از تلاش و کوشش دست برندارد.
ز مینا خانهٔ‌ گردون اگر نتوان برون جستن
تهی شو از خیال و طاق نسیانی عمارت‌کن
هوش مصنوعی: اگر نتوانی از دنیای پرزرق و برق و تزویر خارج شوی، پس خود را از خیالات و یادآوری‌های بی‌فایده خالی کن و زندگی‌ات را به گونه‌ای بنا کن که بر اساس حقیقت و واقعیات باشد.
کس از باغ طمع بیدل ندارد حاصل عزت
چو شبنم زین چمن با سیر چشمیها قناعت‌کن
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از باغ طمع، بهره‌ای نمی‌برد؛ چرا که ارزش و عزت مانند شبنم است و تنها افرادی که با دقت و بینش نگاه می‌کنند، باید با قناعت از آنچه دارند، راضی باشند.