غزل شمارهٔ ۲۴۸۹
به سعی بینشانی آنسوی امکان رهی واکن
پر افشانست همت آشیان در چشم عنقاکن
ازین صحرای وحشت هر چه برداری قدم باشد
سری از خواب اگر برداشتی اندیشهٔ پا کن
به یک مژگان زدن از خود چو حیرت میتوان رفتن
اگرگامی نداری جنبش نظاره پیدا کن
ز رفع گرد هستی میتوان صد صبح بالیدن
نسیم امتحان شوگوشهای زبن پرده بالاکن
گداز قطره بحری را ز خود لبریز میبیند
جو دل صهبا شو و از ذره تا خورشید میناکن
درین مزرع چه لازم آب دادن تخم بیکاری
ز حاصلگر به استغنا زدی آفت تقاضاکن
عمارتهای آب و خاک نتوان بر فلک بردن
اگر خواهی بنای رنگ ریزی ناله بر پاکن
گرفتم گلشنی ای بیخبر رنگ قبولت کو
همه یک قطرهٔ خون باش اما در دلی جاکن
خیال ما شراب بیخمار نیستی دارد
اگر از بزم همت ساغری داری پر از ماکن
غرور سرکشی در آفتابت چند بنشاند
فروتن باش یعنی سایهٔ دیواری انشا کن
اگر چشمت ز اسرار محبت سرمهٔ دارد
بببن موی سر مجنون و سیر زلف لیلاکن
کمینگاه تعلق هاست خواب غفلت بیدل
به یک واکردن مژگان جهانی را ز سر واکن
غزل شمارهٔ ۲۴۸۸: اگر حسرت پرستی خدمت ترک تمنا کنغزل شمارهٔ ۲۴۹۰: هوس ها میدمد زین باغ جوش گل تماشا کن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به سعی بینشانی آنسوی امکان رهی واکن
پر افشانست همت آشیان در چشم عنقاکن
هوش مصنوعی: با تلاش بیوقفه و پیوسته و با وجود نداشتن نشانی مشخص، به سوی هدفی که شاید غیرممکن به نظر برسد قدم بردار. این تلاش و همت تو به قدری درخشان است که میتواند مانند یک آشیانه، در چشم پرندهای نادر و زیبا، جلوهگری کند.
ازین صحرای وحشت هر چه برداری قدم باشد
سری از خواب اگر برداشتی اندیشهٔ پا کن
هوش مصنوعی: هر چه از این دنیای وحشت تجزیه و تحلیل کنی، قدمی است. اگر از خواب خود بیرون آمدهای، باید به فکر فعالیت و تلاش باشی.
به یک مژگان زدن از خود چو حیرت میتوان رفتن
اگرگامی نداری جنبش نظاره پیدا کن
هوش مصنوعی: با یک نگاه به مژگان، میتوان از خود حیرت زده شد. اگر قدمی برای رفتن نداری، فقط تماشا کن و حرکت را درون خود احساس کن.
ز رفع گرد هستی میتوان صد صبح بالیدن
نسیم امتحان شوگوشهای زبن پرده بالاکن
هوش مصنوعی: از برطرف کردن غبار وجود میتوان صبحگاهی تازه را تجربه کرد. نسیم میوزد و گوشهای از پرده را کنار میزند.
گداز قطره بحری را ز خود لبریز میبیند
جو دل صهبا شو و از ذره تا خورشید میناکن
هوش مصنوعی: آدمی میتواند در دنیای خود، احساساتی عمیق و غنی را تجربه کند؛ همانطور که قطرهای از دریا پر از حسّ و معناست. از ریزترین چیزها تا بزرگترین آنها، همه میتوانند زیبایی و رنگینکمانی از تجربیات را به زندگیمان اضافه کنند.
درین مزرع چه لازم آب دادن تخم بیکاری
ز حاصلگر به استغنا زدی آفت تقاضاکن
هوش مصنوعی: در این زمین، چه نیازی به آب دادن وجود دارد، وقتی که دانهی بیکاری از حاصلگر در اثر بینیازی آسیب دیده است.
عمارتهای آب و خاک نتوان بر فلک بردن
اگر خواهی بنای رنگ ریزی ناله بر پاکن
هوش مصنوعی: ساختمانهای ساخته شده از آب و خاک، نمیتوانند به آسمان صعود کنند. اگر میخواهی بنای خود را محکم کنی، باید از ناله و زاری دست برداری.
گرفتم گلشنی ای بیخبر رنگ قبولت کو
همه یک قطرهٔ خون باش اما در دلی جاکن
هوش مصنوعی: من از عشق تو غافلم و نمیدانم که رنگ محبتت چیست. حتی اگر همه ما یک قطره خون باشیم، باید در دلهایمان جا پیدا کنیم.
خیال ما شراب بیخمار نیستی دارد
اگر از بزم همت ساغری داری پر از ماکن
هوش مصنوعی: او در این بیت به این موضوع اشاره میکند که اندیشه و آرزوی او مانند شرابی است که اثر مستی را ندارد و به همین دلیل از خود بیخود نمیشود. او همچنین بیان میکند که اگر از فضایی که در آن تلاش و همت دارد، جامی پر از احساسات و عشق به دست آورد، میتواند به لذت بیشتری دست یابد.
غرور سرکشی در آفتابت چند بنشاند
فروتن باش یعنی سایهٔ دیواری انشا کن
هوش مصنوعی: غرور و خودپسندی باعث میشود که انسان از حقیقت دور شود و در نهایت تنها میماند. بهتر است که humild باشید و مانند سایهای آرام بر دیواری برسید که نشاندهندهٔ فروتنی و احترام به دیگران است.
اگر چشمت ز اسرار محبت سرمهٔ دارد
بببن موی سر مجنون و سیر زلف لیلاکن
هوش مصنوعی: اگر چشمانت به رازهای عشق آشناست، به موی سر مجنون و چرخش گیسوی لیلا نگاه کن.
کمینگاه تعلق هاست خواب غفلت بیدل
به یک واکردن مژگان جهانی را ز سر واکن
هوش مصنوعی: محل نشستن وابستگیها، جایی است که خواب غفلت در آن بیخبرانه بر مردم سایه انداخته است. با یک چشم بر هم زدن و باز کردن مژهها، میتوان جهانی را از نو شروع کرد.

بیدل دهلوی