گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۸۷

بیا ای‌گرد راهت خرمن حسن
به چشم ما بیفشان دامن حسن
سحرپردازی خط عرض شامی است
حذر کن از ورق گرداندن حسن
به چشمم از خطت عالم سیاه است
قیامت داشت‌ گرد رفتن حسن
چو خط پروانهٔ حیرت مآلیم
پر ما ریخت در پیراهن حسن
ز سیر بیخودی غافل مباشید
شکست رنگ داردگلشن حسن
نه ‌ای‌ خفاش با مهرت‌ چه ‌کین است
بجز کوری چه دارد دشمن حسن
تعلقهای ما با عالم رنگ
ندارد جز دلیل روشن حسن
گشاد غنچه آغوش بهار است
مپرس از دست عشق و دامن حسن
نه عشقی بود و نی عاشق نه معشوق
چه‌ها گل کرد از گل کردن حسن
شکست رنگ ما نازی دگر داشت
ندیدی آستین مالیدن حسن
ز دل تا دیده توفانگاه نازست
تحیر از که پرسد مسکن حسن
نگه سوز است برق بی نقابی
که دید از حسن جز نادیدن حسن
غبارم پیش از آن کز جا برد باد
عبیری بود در پیراهن حسن
رگ‌گل مرکز رنگ است بیدل
نظرکن خون من درگردن حسن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا ای‌گرد راهت خرمن حسن
به چشم ما بیفشان دامن حسن
هوش مصنوعی: بیایید، ای زیبا، راهت را با زیبایی‌هایت پر کن و دامن زیبایی‌ات را بر روی چشمان ما بپاش.
سحرپردازی خط عرض شامی است
حذر کن از ورق گرداندن حسن
هوش مصنوعی: در این بیت، به زیبایی و جذابیت خاصی اشاره شده که می‌تواند دل‌فریب باشد. اما هشداری هم وجود دارد که باید از رفتار و تصمیم‌گیری‌های impulsive پرهیز کرد، چون ممکن است با یک حرکت ناپخته، به تبعات ناخوشایند دچار شویم. زیبایی در ظاهر می‌تواند فریبنده باشد و بهتر است که با احتیاط با آن برخورد کرد.
به چشمم از خطت عالم سیاه است
قیامت داشت‌ گرد رفتن حسن
هوش مصنوعی: چهره‌ات برای من مانند یک دنیای تاریک و غم‌انگیز است که با رفتن تو به روزی وحشتناک و بحرانی تبدیل شده است.
چو خط پروانهٔ حیرت مآلیم
پر ما ریخت در پیراهن حسن
هوش مصنوعی: دست‌های ما مانند خط پروانه‌ای است که در حیرت به سر می‌برد و زیبایی او را به تصویر می‌کشد.
ز سیر بیخودی غافل مباشید
شکست رنگ داردگلشن حسن
هوش مصنوعی: از غفلت در حال بی‌خود بودن غافل نشوید، زیرا این حال می‌تواند زیبایی باغ لطافت را تغییر دهد.
نه ‌ای‌ خفاش با مهرت‌ چه ‌کین است
بجز کوری چه دارد دشمن حسن
هوش مصنوعی: ای خفاش، با محبت تو چه دشمنی وجود دارد جز این که به کوری می‌انجامد؛ زیرا که نمی‌تواند زیبایی‌ها را ببیند.
تعلقهای ما با عالم رنگ
ندارد جز دلیل روشن حسن
هوش مصنوعی: رابطه‌های ما با جهان، رنگ و بویی ندارد، جز نشان واضحی از زیبایی.
گشاد غنچه آغوش بهار است
مپرس از دست عشق و دامن حسن
هوش مصنوعی: بهار زمان شکفتن گل‌ها و زیبایی‌هاست، پس در مورد عشق و زیبایی نپرسید، زیرا خودشان این شادی و زیبایی را به شما نشان می‌دهند.
نه عشقی بود و نی عاشق نه معشوق
چه‌ها گل کرد از گل کردن حسن
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که نه عاطفه‌ای وجود داشته و نه کسی که عاشق باشد یا معشوقی باشد. با این حال، زیبایی و جذابیت وجود دارد که به شکل خاصی جلوه‌گر شده است و تأثیرات عمیقی برجای گذاشته است.
شکست رنگ ما نازی دگر داشت
ندیدی آستین مالیدن حسن
هوش مصنوعی: چهره‌ی ما به‌دلایلی که شاید ندانسته‌ای، دیگر جذابیت خاصی ندارد و زیبایی‌ام را از دست داده‌ام.
ز دل تا دیده توفانگاه نازست
تحیر از که پرسد مسکن حسن
هوش مصنوعی: از دل تا چشم، طوفانی از زیبایی و ناز وجود دارد، اما کسی نمی‌داند که این زیبایی را از چه کسی باید پرسید یا به کجا نسبت داد.
نگه سوز است برق بی نقابی
که دید از حسن جز نادیدن حسن
هوش مصنوعی: نگاه جذاب و خیره‌کننده‌ای که از زیبایی‌ها می‌گیرد، تنها از دیدن دلربایی نشأت می‌گیرد که در واقع، خود آن زیبایی را پنهان کرده است.
غبارم پیش از آن کز جا برد باد
عبیری بود در پیراهن حسن
هوش مصنوعی: پیش از این که باد مرا از جا بزند، من غباری بودم که در پیراهن زیبایی وجود داشت.
رگ‌گل مرکز رنگ است بیدل
نظرکن خون من درگردن حسن
هوش مصنوعی: رگ‌گل نمادی از رنگ و زیبایی است، اما بیدل، به تو پیشنهاد می‌کند که به حالت و احساسات او دقت کنی، چون خون او در گردن زیبایی (حسن) جاری است. در اینجا، نوعی پیوند عمیق میان عشق و زیبایی نشان داده می‌شود.