غزل شمارهٔ ۲۴۸۶
بر حیرت اوضاع جهان یک مژه خم زن
این صفحه رقمگیر وفا نیست قلم زن
تحقیق به اسباب هوس ربط ندارد
هنگامهٔ آیینه و تمثال بهم زن
ممنون ستمکیشی انجام وفایم
بر شیشهٔ ما برهمنان سنگ صنم زن
تا واکشی از پردهٔ تحقیق نوایی
سازی که نداریم به مضراب عدم زن
آوارگی سعی هوس را چه علاج است
ای بیخبر از دل به در دیر و حرم زن
صد عیش ابد در قفس آگهی توست
واکن مژه و خیمه به گلزار ارم زن
با جهد برون آ زکمینگاه ندامت
تا دست بهم بر نزنی خیز و قدم زن
این بزم جنون عرصهٔ رعنایی نازست
چندان که غبارت ننشسته است علم زن
بی کنج قناعت نتوان داد غنا داد
در دامن خود پا به سر عیش و الم زن
بیهوده به صحرای هوس جاده مپیما
هر صفحه که آید به نظر مسطر رم زن
با ساز جسد شرم کن از شعله نوایی
تا خشکی این دف ندرّد پوست به نم زن
بیدل اگرت دعوی آدابپرستی است
جایی که نیابی اثر آینه، دم زن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر حیرت اوضاع جهان یک مژه خم زن
این صفحه رقمگیر وفا نیست قلم زن
هوش مصنوعی: به جای دقت و تأمل در وضعیت پیچیده و غیرقابل پیشبینی دنیا، تو تنها با یک اشاره میتوانی داستانی از وفا و صداقت خلق کنی. این به معنای آن است که زندگی با قلمی که از صداقت نوشته شده، میتواند تغییر کند.
تحقیق به اسباب هوس ربط ندارد
هنگامهٔ آیینه و تمثال بهم زن
هوش مصنوعی: تحقیق و بررسی به دلایل و عوامل هوس مربوط نمیشود، بلکه در زمان درگیری با تصویر و نمایش، وضعیت متفاوتی ایجاد میشود.
ممنون ستمکیشی انجام وفایم
بر شیشهٔ ما برهمنان سنگ صنم زن
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عدم وفا و ستمی که بر او میرود صحبت میکند. او از عاطفه و عشق شکستخوردهاش سخن میگوید و آن را با شیشهای که ممکن است بشکند، مقایسه میکند. ایما به شکنندگی عشق و درد ناشی از وفا نکردن محبوبش دارد، او همچنین اشاره به سنگینی و سختی قلب محبوبش که همچون سنگ بر این شیشه فشار میآورد، دارد. به طور کلی، شعری است دربارهی احساسات عمیق و شکنندگی روابط انسانی.
تا واکشی از پردهٔ تحقیق نوایی
سازی که نداریم به مضراب عدم زن
هوش مصنوعی: به دنبال آن هستم که از پردهٔ راز و حقیقت صدای جدیدی را بیرون بکشم، ولی چون ما هیچ چیز در دست نداریم، باید با قدرت عدم و نبود حرکت کنم.
آوارگی سعی هوس را چه علاج است
ای بیخبر از دل به در دیر و حرم زن
هوش مصنوعی: ای ناآگاه از وضعیت دل، برای درمان آرزوهای سرگردان چه چارهای وجود دارد؟ به مسجد و حرم برو و به پرستش و عبادت مشغول شو.
صد عیش ابد در قفس آگهی توست
واکن مژه و خیمه به گلزار ارم زن
هوش مصنوعی: در این شعر به مفهوم زیبایی و لذتهایی اشاره شده که در دنیای خود ما نهفته است. زیبایی و خوشیهای فراوانی در دل زندگی وجود دارد، اما برای دستیابی به آنها، باید چشمان خود را باز کنیم و از آنها بهرهمند شویم. این یعنی باید در جستجوی خوشیها باشیم و به دنیای اطراف خود توجه بیشتری داشته باشیم.
با جهد برون آ زکمینگاه ندامت
تا دست بهم بر نزنی خیز و قدم زن
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش خود، از دام ندامت بیرون بیا و تا زمانی که دست به کارهای بد نزدی، حرکت کن و قدم بردار.
این بزم جنون عرصهٔ رعنایی نازست
چندان که غبارت ننشسته است علم زن
هوش مصنوعی: این محفل دیوانگی، جایی است که زیبایی و جذابیت حاکم است، تا زمانی که پرچم عشق و زیبایی هنوز وجود دارد و هیچ نشانهای از کاهشی در آن دیده نمیشود.
بی کنج قناعت نتوان داد غنا داد
در دامن خود پا به سر عیش و الم زن
هوش مصنوعی: اگر دچار حاکمیت بخل و محدودیت نباشی، نمیتوانی از زندگی لذت ببری. در زندگی خود، نه تنها باید از شادیها بهرهمند شوی، بلکه باید از دردها و سختیها نیز دوری کنی.
بیهوده به صحرای هوس جاده مپیما
هر صفحه که آید به نظر مسطر رم زن
هوش مصنوعی: بیخود به بیابان آرزوها نرو، هر لحظه که به چشمت میآید، باید از آن دوری کنی و از آن بگریزی.
با ساز جسد شرم کن از شعله نوایی
تا خشکی این دف ندرّد پوست به نم زن
هوش مصنوعی: با صدای ساز زندگی، از آتش نوا شرمنده باش، تا زمانی که این پوست دف بر اثر رطوبت خشک نشود.
بیدل اگرت دعوی آدابپرستی است
جایی که نیابی اثر آینه، دم زن
هوش مصنوعی: اگر تو مدعی هستی که ادب را به خوبی میدانی، باید بدانی که در جایی که اثر آینه را نمیتوانی ببینی، حرفی نزن.

بیدل دهلوی