گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۸۱

رسانده است به آن انجمن ز ما نرسیدن
هزار قافله آهنگ و یک دعا نرسیدن
نفس‌کشد چقدر محمل غرور تردد
به یک دوگام ره وهم تا کجا نرسیدن
تاملی‌که جهان چیده سعی هرزه تلاشان
بر ابتدا تک و تاز و بر انتها نرسیدن
ز دیر وکعبه مپرسید کاین خیال‌پرستان
رسیده‌اند به چندین مقام تا نرسیدن
چه‌گویم از مدد ضعف نارسایی طاقت
به خود رساند مرا سعی هیچ جا نرسیدن
تلاش هرزه مآلم درین بساط چه دارد
چکیدن از مژه چون اشک و تا به پا نرسیدن
زآبیاری اشکم چو نخل شمع چه حاصل
تنیده بر ثمر باغ مدعا نرسیدن
ز بسکه داشت جهات ظهور تنگ فضایی
گداخت شبنم گلزارش از هوا نرسیدن
تغافل است تماشاگر حقیقت اشیا
رسیده‌گیر به هر یک بقدر وا نرسیدن
بس است آینه پرداز جرات من بیدل
عرق دمیدن و تا جبهه از حیا نرسیدن

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رسانده است به آن انجمن ز ما نرسیدن
هزار قافله آهنگ و یک دعا نرسیدن
هوش مصنوعی: دیدار با آن جمع به ما نمی‌رسد، اگرچه هزاران کاروان در تلاش‌اند؛ حتی یک دعا هم نتوانسته به آنجا برسد.
نفس‌کشد چقدر محمل غرور تردد
به یک دوگام ره وهم تا کجا نرسیدن
هوش مصنوعی: چقدر نفس‌گیر است و مملو از غرور بودن، در حالی که با یک یا دو قدم در مسیر توهمیم و هیچ وقت به مقصد واقعی نمی‌رسیم.
تاملی‌که جهان چیده سعی هرزه تلاشان
بر ابتدا تک و تاز و بر انتها نرسیدن
هوش مصنوعی: جهان به گونه‌ای طراحی شده که تلاش‌های بیهوده افراد، همواره در نقطه آغاز معلق می‌ماند و هرگز به انتها نمی‌رسد.
ز دیر وکعبه مپرسید کاین خیال‌پرستان
رسیده‌اند به چندین مقام تا نرسیدن
هوش مصنوعی: از معبد و کعبه نپرس که این خیال‌پرستان به چه مقام‌هایی رسیده‌اند، زیرا هنوز به آن مقام‌ها نرسیده‌اند.
چه‌گویم از مدد ضعف نارسایی طاقت
به خود رساند مرا سعی هیچ جا نرسیدن
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چه بگویم از کمک کمبود و ناتوانی، چرا که تلاش من مرا به جایی نمی‌رساند.
تلاش هرزه مآلم درین بساط چه دارد
چکیدن از مژه چون اشک و تا به پا نرسیدن
هوش مصنوعی: تلاش کردن بی‌فایده من در این شرایط چه سودی دارد؟ فقط مانند اشکی که از مژه‌ها می‌چکد، احساساتی زودگذر و بی‌معناست، و هرگز به مقصد واقعی نمی‌رسد.
زآبیاری اشکم چو نخل شمع چه حاصل
تنیده بر ثمر باغ مدعا نرسیدن
هوش مصنوعی: از اشک‌هایم که مانند آبیاری درخت نخل است، چه بهره‌ای می‌توان برد؟ درختی که برمی‌آید ولی به میوه نرسیده است.
ز بسکه داشت جهات ظهور تنگ فضایی
گداخت شبنم گلزارش از هوا نرسیدن
هوش مصنوعی: به علت اینکه فضا برای بروز زیبایی‌ها بسیار محدود است، شبنمی که بر گلزار نشسته است، از هوای اطرافش تبخیر نمی‌شود و نمی‌تواند به سایر جاها برسد.
تغافل است تماشاگر حقیقت اشیا
رسیده‌گیر به هر یک بقدر وا نرسیدن
هوش مصنوعی: نادانی در این است که انسان فقط به ظواهر اشیا توجه کند و نتواند عمق حقیقت آن‌ها را درک کند؛ هر یک به اندازه‌ای که از واقعیت دور هستند، به چشمش می‌آید.
بس است آینه پرداز جرات من بیدل
عرق دمیدن و تا جبهه از حیا نرسیدن
هوش مصنوعی: کافی است که آینه‌دار به من جرات دهد، من بیدل و بی‌پروا از شدت شرم به جبهه نمی‌رسم.