گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۶۵

رساند عمر به جایی دل از وفا کندن
که کس نگین نتواند به نام ما کندن
ز دست عجز بلندی چه ممکن است اینجا
مخواه از آبله دندان پشت پا کندن
اگر به ناله‌ کنی چارهٔ‌ گرانی دل
هزارکوه توانی به یک صدا کندن
به جا نکنی نشود کام مدعا شیرین
زمین مرقد فرهاد تا کجا کندن
چو بخت نیست به اقبالت اشتلم چه بلاست
ز رشک سایه نباید پر هما کندن
جهان چو شمع فرو می‌رود به‌ خاک سیاه
به سر فتاده هواهای زیر پا کندن
قد دو تا به‌کجا می‌بری تأمل‌ کن
عصا به پیش گرفته‌ست جابه‌جا کندن
چو صبح شهرت موهوم جز خجالت نیست
نگین به خنده ده از نقش بر هواکندن
گشود تکمه به پیراهن حیا مپسند
قیامت است دل از بند آن قباکندن
به وهم نشو و نما نخل‌های این گلشن
رسانده‌اند به گردون ز بیخها کندن
فتادکشمکشی چند درکمین نفس
خوش است‌گر‌کند این ریشه را رسا کندن
تلاش رزق به تهدیدکم نشد بیدل
فزود تیزی دندان آسیا کندن

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رساند عمر به جایی دل از وفا کندن
که کس نگین نتواند به نام ما کندن
هوش مصنوعی: عمر به جایی می‌رسد که دل از وفاداری بکند، جایی که هیچ‌کس نتواند نام ما را از یاد ببرد.
ز دست عجز بلندی چه ممکن است اینجا
مخواه از آبله دندان پشت پا کندن
هوش مصنوعی: از ناتوانی نمی‌توان انتظار کارهای بزرگ داشت، همان‌طور که از بیماری نمی‌توان خواست به جایی برسد یا دردی را برطرف کند.
اگر به ناله‌ کنی چارهٔ‌ گرانی دل
هزارکوه توانی به یک صدا کندن
هوش مصنوعی: اگر با صدای بلند از دل‌تنگی‌های خود بگویی، می‌توانی غم و بار سنگین دل را به راحتی کم‌ وزن کنی.
به جا نکنی نشود کام مدعا شیرین
زمین مرقد فرهاد تا کجا کندن
هوش مصنوعی: اگر به خواسته‌ات نرسی، هیچ چیز شیرین نخواهد بود. جایگاه فرهاد تا کجا را می‌توان حفاری کرد؟
چو بخت نیست به اقبالت اشتلم چه بلاست
ز رشک سایه نباید پر هما کندن
هوش مصنوعی: وقتی که سرنوشت به تو یاری نمی‌کند، چه دلیلی دارد که به دیگران حسادت کنی؟ این حسادت فقط می‌تواند به تو آسیب بزند و نتیجه‌ای نداشته باشد.
جهان چو شمع فرو می‌رود به‌ خاک سیاه
به سر فتاده هواهای زیر پا کندن
هوش مصنوعی: در این دنیا مانند شمعی هستیم که در حال ذوب شدن است و به تدریج به سمت خاک سیاه می‌رویم. در این میان، احساسات و آرزوهای ما به راحتی زیر پایمان نادیده گرفته می‌شوند.
قد دو تا به‌کجا می‌بری تأمل‌ کن
عصا به پیش گرفته‌ست جابه‌جا کندن
هوش مصنوعی: بهتراست کمی تامل کنی و عاقلانه فکر کنی، زیرا عصا به دست داری و باید مراقب باشی که هر قدمی که برمی‌داری، درست باشد.
چو صبح شهرت موهوم جز خجالت نیست
نگین به خنده ده از نقش بر هواکندن
هوش مصنوعی: وقتی صبحی که تنها نام آن را شنیده‌ای به وجود می‌آید، چیزی جز خجالت برایت نمی‌ماند. بنابراین، باید با لبخند برابری کنی و از این حال و هوا غافل نشوی.
گشود تکمه به پیراهن حیا مپسند
قیامت است دل از بند آن قباکندن
هوش مصنوعی: اکنون که دکمه‌های پیراهن حیا را باز کرده‌ای، بدان که این عمل به روز قیامت نزدیک است و دل را از آن پوشش دور می‌کنی.
به وهم نشو و نما نخل‌های این گلشن
رسانده‌اند به گردون ز بیخها کندن
هوش مصنوعی: به تصور و خیال، درختان نخل این باغ به آسمان رسیده‌اند و از ریشه‌ها کنده شده‌اند.
فتادکشمکشی چند درکمین نفس
خوش است‌گر‌کند این ریشه را رسا کندن
هوش مصنوعی: در حال حاضر، باید به درون خود نگریست و دشواری‌ها را با آرامش تحمل کرد؛ زیرا اگر به عمق وجود بپردازیم، می‌توانیم مشکلات را به درستی حل کنیم و به نتایج مثبتی دست یابیم.
تلاش رزق به تهدیدکم نشد بیدل
فزود تیزی دندان آسیا کندن
هوش مصنوعی: کوشش برای تأمین روزی به مرا تهدید نکرد، بلکه باعث شد تیزی دندان آسیاب بیشتر شود.