گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۶

نخل شمعیم‌که در شعله دود ریشهٔ ما
عافیت سوز بود سایه اندیشهٔ ما
بسکه چون جوهرآیینه تماشا نظریم
می‌چکد خون تحیر ز رگ و ریشهٔ ما
یک نفس ساکن دامان حبابیم امروز
ورنه چون آب روانی‌ست همان پیشهٔ ما
گرد صحرای ضعیفی‌گره دام وفاست
ناله دامن نفشاند ز نی بیشهٔ ما
گر به تسلیم وفا پا فشرد طاقت عجز
باده از خون رگ سنگ‌کشد شیشهٔ ما
ازگل راز به مرغان هوس بو ندهد
غنچهٔ خامشی‌گلشن اندیشهٔ ما
باغ جان سختی ما سبزهٔ جوهر دارد
آب از جوی دم تیغ خورد ریشهٔ ما
نفس‌گرم مراقب صفتان برق فناست
بیستون می‌شود آب از شرر تیشهٔ ما
دل‌گمگشته سراغی‌ست زکیفیت شوق
نشئه بالد اگر از دست رود شیشهٔ ما
وادی عشق سموم دل‌گرمی دارد
تب شیر است اگرگردکند بیشهٔ ما
نخل نظارهٔ شوقم سراپا بیدل
همچوخط در چمن حسن دودریشهٔ ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نخل شمعیم‌که در شعله دود ریشهٔ ما
عافیت سوز بود سایه اندیشهٔ ما
هوش مصنوعی: ما همچون نخل‌هایی هستیم که در آتش و دود قرار داریم و ریشه‌امان در آرامش و آسودگی می‌سوزد. سایه‌ای که بر سر ماست، همان اندیشه‌ و تفکرات ما را نمایان می‌سازد.
بسکه چون جوهرآیینه تماشا نظریم
می‌چکد خون تحیر ز رگ و ریشهٔ ما
هوش مصنوعی: ما به قدری از زیبایی و جلوهٔ واقعیات اطراف خود حیرت‌زده و مجذوب هستیم که گویی از رگ‌ها و وجودمان عشق و احساسات عمیقی جاری می‌شود.
یک نفس ساکن دامان حبابیم امروز
ورنه چون آب روانی‌ست همان پیشهٔ ما
هوش مصنوعی: امروز به طور موقت در دامان حباب قرار داریم و ساکن هستیم، اما مانند آب روان، پیشه‌ ما همیشه در تغییر و جست‌وجو است.
گرد صحرای ضعیفی‌گره دام وفاست
ناله دامن نفشاند ز نی بیشهٔ ما
هوش مصنوعی: اگر کسی که ضعیف است به دور صحرا بگردد و در دام وفا بیفتد، ناله‌اش دامن من را در میان جنگل ما رها نمی‌کند.
گر به تسلیم وفا پا فشرد طاقت عجز
باده از خون رگ سنگ‌کشد شیشهٔ ما
هوش مصنوعی: اگر با تسلیم و وفاداری استوار بایستیم، قدرت ناتوانی می‌تواند از خون رگ، شیشهٔ ما را بسازد.
ازگل راز به مرغان هوس بو ندهد
غنچهٔ خامشی‌گلشن اندیشهٔ ما
هوش مصنوعی: غنچه‌ای که هنوز نبوته، نمی‌تواند بوی خوش گل را به پرندگان هوسران منتقل کند. مفهوم این است که اگر در درون ایده یا فکر خام و نارسایی وجود داشته باشد، نمی‌تواند جذابیت یا زیبایی خود را به دیگران نشان دهد.
باغ جان سختی ما سبزهٔ جوهر دارد
آب از جوی دم تیغ خورد ریشهٔ ما
هوش مصنوعی: باغی که درون ماست، با سبزه‌ای از بنیادی قوی رشد کرده است و آبی که از جوی می‌آید، ریشه‌های ما را از زخم تیغ تأثیر می‌گذارد.
نفس‌گرم مراقب صفتان برق فناست
بیستون می‌شود آب از شرر تیشهٔ ما
هوش مصنوعی: نفس گرم ما مراقبی است بر صفات فنا، و به دلیل شدت اثر ما، آب از شراره تیشۀ ما به بیستون می‌رسد.
دل‌گمگشته سراغی‌ست زکیفیت شوق
نشئه بالد اگر از دست رود شیشهٔ ما
هوش مصنوعی: دل گم شده به دنبال حال و هوای عشق است، و اگر آن شوق و حال خوش از دست برود، شیشهٔ ما که象征 عشق و شادی است، نیز از بین می‌رود.
وادی عشق سموم دل‌گرمی دارد
تب شیر است اگرگردکند بیشهٔ ما
هوش مصنوعی: این شعر به بیان این نکته می‌پردازد که در دنیای عشق، گرما و انرژی خاصی وجود دارد. حتی اگر عشق به شدت گرمازا و سوزان باشد، اما با وجود چالش‌ها و سختی‌ها، هنوز هم در دل عشق، آرامش و دلگرمی نهفته است. در واقع، عشق می‌تواند مانند آتش سوزان باشد که از طریق آن، همیشه روح و دل انسان را راضی نگه می‌دارد و جمعیت ما را به هم نزدیک‌تر می‌سازد.
نخل نظارهٔ شوقم سراپا بیدل
همچوخط در چمن حسن دودریشهٔ ما
هوش مصنوعی: درخت نخل که به شوق من نگاه می‌کند، همچون خطی در باغ زیبایی جوانه زده است؛ من که تمام وجودم پر از دلتنگی است.