گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۱۴

سر به زیر تیغ و پا بر خار باید تاختن
یک قدم ره چون نفس صد بار باید تاختن
نغمهٔ تحقیق محو پردهٔ اخفا خوش است
چون به عرض آمد برونِ تار باید تاختن
منت هستی قبول اختیارکس مباد
دوش‌ مزدوریم و زیر بار باید تاختن
چون بهارم کوشش بیجا ندارد انقطاع
رنگ امسال مرا تا پار باید تاختن
جهد منصوری‌ کمینگاه سوار همت است
گر تو هم زین عرصه‌ای تا دار باید تاختن
دشت آتشبار و دل بیچارهٔ ضبط عنان
نی‌سواران نفس ناچار باید تاختن
پاس دل تا چند دارد کس درین آشوبگاه
شیشه در باریم و برکهسار باید تاختن
مرکزپرگار غفلت ما همین جسم است وبس
سایه را پیش و پس دیوار باید تاختن
چون‌ گلم در غنچه چندین چشم زخم آسوده است
آه از آن روزی‌که در بازار باید تاختن
عرصهٔ شوق عدم پر بی‌کنار افتاده است
هر چه باشی چون شرر یکبار باید تاختن
سعی مردی خاک شد هرگاه همت باخت رنگ
مرکب پی‌کرده را دشوار باید تاختن
سر به‌گردون تازیت چون شمع پر بیصرفه است
چاه پیش است اندکی هشیار باید تاختن
پیش پای سایه تشویش بلند و پست نیست
گر جبین رهبر شود هموار باید تاختن
موج ما تاگوهر دل ره به آسانی نبرد
در پی این آبله بسیار باید تاختن
ای سحر زین یک تبسم‌وار جولان نفس
تا کجا گل بر سر دستار باید تاختن
شرم‌دار از دعوی هستی که در میدان لاف
یکقدم ره چون نفس صد بار باید تاختن
از خط تسلیم بیدل تا توانی سر متاب
سبحه را بر جاده زنار باید تاختن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر به زیر تیغ و پا بر خار باید تاختن
یک قدم ره چون نفس صد بار باید تاختن
هوش مصنوعی: برای پیشرفت و عبور از موانع، باید با آرامش و اصرار به سمت جلو حرکت کرد، حتی اگر در مسیر با سختی‌ها و چالش‌هایی مواجه شویم. هر قدمی که برداشت می‌شود، در واقع نشان‌دهنده‌ی تلاش و پایداری است، و باید چندین بار برای رسیدن به هدف تلاش کنیم.
نغمهٔ تحقیق محو پردهٔ اخفا خوش است
چون به عرض آمد برونِ تار باید تاختن
هوش مصنوعی: نغمهٔ حقیقت وقتی که پرده‌ها کنار برود و آشکار شود، زیبا و خوشایند است، چرا که باید به سمت روشنایی و حقیقت رفت و از تاریکی خارج شد.
منت هستی قبول اختیارکس مباد
دوش‌ مزدوریم و زیر بار باید تاختن
هوش مصنوعی: من به خاطر وجود تو شکرگزارم و آرزو می‌کنم هیچ‌کس دچار این حالت نباشد؛ ما در سختی و سرسختی قرار داریم و ناچاریم که بار مشکلات را به دوش بکشیم.
چون بهارم کوشش بیجا ندارد انقطاع
رنگ امسال مرا تا پار باید تاختن
هوش مصنوعی: بهار من تلاش بیهوده‌ای ندارد؛ رنگ و حال و هوای امسال من باید تا پایان بهار ادامه دهد.
جهد منصوری‌ کمینگاه سوار همت است
گر تو هم زین عرصه‌ای تا دار باید تاختن
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش و پشتکار، میدان نبردی است که نیازی به عزم راسخ دارد. اگر تو نیز می‌خواهی در این میدان حضور داشته باشی، باید با تمام توان و اراده به میدان بیایی و اقدام کنی.
دشت آتشبار و دل بیچارهٔ ضبط عنان
نی‌سواران نفس ناچار باید تاختن
هوش مصنوعی: دشت پر از آتش و دل بیچاره‌ای که نمی‌تواند کنترل کند، باید با شتاب به جلو برود، حتی اگر نفس‌ها به ناچار به سختی کشیده شوند.
پاس دل تا چند دارد کس درین آشوبگاه
شیشه در باریم و برکهسار باید تاختن
هوش مصنوعی: دل تا کی باید منتظر بماند، در این دنیای پرهیاهو و ناامن؟ ما باید مانند شیشه در این باغچه حرکت کنیم و از فرصت‌ها بهره‌برداری کنیم.
مرکزپرگار غفلت ما همین جسم است وبس
سایه را پیش و پس دیوار باید تاختن
هوش مصنوعی: مرکز تمام غفلت‌ها و بی‌خبری‌های ما، همین بدن و ظاهر ماست و این امر باعث می‌شود که ما به جلو و عقب سایه‌های خود در زندگی بپردازیم و از حقیقت دور بمانیم.
چون‌ گلم در غنچه چندین چشم زخم آسوده است
آه از آن روزی‌که در بازار باید تاختن
هوش مصنوعی: من همچون گل نازک و آسیب‌پذیر هستم که چندین نگاه حسود و بدخواه به من دوخته شده است. آه! از روزی که مجبور شوم در میان مردم و در بازار زندگی شنا کنم و با مشکلات روبه‌رو شوم.
عرصهٔ شوق عدم پر بی‌کنار افتاده است
هر چه باشی چون شرر یکبار باید تاختن
هوش مصنوعی: زمینهٔ احساسات و خواسته‌ها به طور نامحدود گسترش یافته و هیچ مرزی ندارد. هرچه هستی، همچون شعله‌ای در آتش، یک بار باید به جلو برانی و اقدام کنی.
سعی مردی خاک شد هرگاه همت باخت رنگ
مرکب پی‌کرده را دشوار باید تاختن
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش یک مرد بی‌نتیجه می‌شود اگر اراده و عزمش را از دست بدهد. برای پیشرفت و رسیدن به هدف، باید با وجود مشکلات و دشواری‌ها، عزم و اراده قوی داشت تا بتوان به موفقیت رسید.
سر به‌گردون تازیت چون شمع پر بیصرفه است
چاه پیش است اندکی هشیار باید تاختن
هوش مصنوعی: سر به آسمان نهادن و خود را از واقعیت دور کردن مانند شمعی است که بی‌فایده می‌سوزد. باید مراقب بود و هشیار بود، زیرا در نهایت، خطراتی در پیش است و باید به جلو حرکت کرد.
پیش پای سایه تشویش بلند و پست نیست
گر جبین رهبر شود هموار باید تاختن
هوش مصنوعی: وقتی که در مقابل سایه نگرانی قرار داریم، نباید ترسی به خود راه دهیم. حتی اگر رهبر هم در مسیر خود چیزهایی را هموار کند، باید با دلگرمی و قاطعیت به جلو حرکت کنیم.
موج ما تاگوهر دل ره به آسانی نبرد
در پی این آبله بسیار باید تاختن
هوش مصنوعی: تا زمانی که به هدف دل، که مانند یک گوهری ارزشمند است، نرسیم، مانند موجی هستیم که به سادگی نمی‌توانیم مسیر خود را پیدا کنیم. برای دست‌یابی به چنین هدفی، باید تلاش زیادی کنیم و با عزم و اراده پیش برویم؛ زیرا برای رسیدن به هدف‌های بزرگ، موانع زیادی وجود دارد که باید از سر راه برداشت.
ای سحر زین یک تبسم‌وار جولان نفس
تا کجا گل بر سر دستار باید تاختن
هوش مصنوعی: ای صبح بخیر، با یک لبخند شیرین، تا کجا می‌توانی با نفس خود جولان دهی و گل را بر سر عمامه خود بچینی؟
شرم‌دار از دعوی هستی که در میدان لاف
یکقدم ره چون نفس صد بار باید تاختن
هوش مصنوعی: از ادعای وجود خودت خجالت‌زده باش، زیرا در میدان گفته و ناداسته، یک قدم پیش آمدن همچون نفس کشیدن، صد بار باید تلاش کنی.
از خط تسلیم بیدل تا توانی سر متاب
سبحه را بر جاده زنار باید تاختن
هوش مصنوعی: تا زمانی که می‌توانی، در برابر مشکلات سرخم نکن و تسلیم نشو. برای رسیدن به هدف، نیاز است پایداری و تلاش کنی و از موانع نترسی.