غزل شمارهٔ ۲۴۱۱
غرور خودنمایی تا کنیم از یکدگر پنهان
چو شمع کشته در نقش قدم کردیم سر پنهان
چو یاقوت از فسون اعتبار ما چه میپرسی
ز پاس آبرو داریم آتش در جگر پنهان
بنازم سبزهٔ خطی که از سیر سواد او
نگه در سرمه میگردد چو مژگان تاکمر پنهان
چه فیض است این که در اندیشهٔ شیرینی نامش
چو مغزپسته میگردد زبانها در شکر پنهان
خیالش آنقدر پیچیده است اجزای امکان را
که دارد سنگ هم در دل چراغان شرر پنهان
همه آگاهی است اینجا تو ترک وهم و غفلت کن
چو شب از پیش برخیزد نمیماند سحر پنهان
مجو نفع از نکوکاری که با بدگوهر آمیزد
گوارا نیست آن آبیکه شد در نیشتر پنهان
گر از خواب گران چون شمع برخیزی شود روشن
که در بند گریبانت چه مقدار است سر پنهان
به وصل آیینهٔ نازم به هجران پردهٔ رازم
به حسنی عشق میبازم اگر پیدا و گر پنهان
توان خواند از عرقهای خجالت سرنوشت من
درین یک صفحه پیشانیست چندین چشم تر پنهان
گشادی هست در معنی به جیب هر گره بیدل
نمیباشد درون بیضه غیر از بال و پر پنهان
غزل شمارهٔ ۲۴۱۰: عرقها دارد آن شمع حیا لیک از نظر پنهانغزل شمارهٔ ۲۴۱۲: ای حاجتت دلیل به ادبار زیستن
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غرور خودنمایی تا کنیم از یکدگر پنهان
چو شمع کشته در نقش قدم کردیم سر پنهان
هوش مصنوعی: ما برای این که خود را به دیگران معرفی کنیم و از همدیگر پنهان بمانیم، مانند شمعی که در روشنایی خود خاموش شده، در اثر قدمهای همدیگر در سایه رفتهایم.
چو یاقوت از فسون اعتبار ما چه میپرسی
ز پاس آبرو داریم آتش در جگر پنهان
هوش مصنوعی: مانند یاقوتی که از زیبایی و ارزش خود بینظیر است، چرا نگرانی از اعتبار ما هستی؟ ما آبرویمان را حفظ میکنیم، در حالی که در دل آتش و اشتیاقی پنهان داریم.
بنازم سبزهٔ خطی که از سیر سواد او
نگه در سرمه میگردد چو مژگان تاکمر پنهان
هوش مصنوعی: به زیبایی و طراوت خطی که آنقدر سیاه و پرقوّت است که وقتی به آن نگاه میکنم، مانند سرمهای است که در مژهها وجود دارد و به طور نامحسوس در دور کمر پنهان شده است، افتخار میکنم.
چه فیض است این که در اندیشهٔ شیرینی نامش
چو مغزپسته میگردد زبانها در شکر پنهان
هوش مصنوعی: این که بخواهیم نامی را با شیرینی و خوشایندی به زبان بیاوریم، شبیه به مغز پستهای است که در شکر پنهان شده است. به نوعی، لذت و زیبایی آن نام، زبان را به حرکت درمیآورد و باعث شادی میشود.
خیالش آنقدر پیچیده است اجزای امکان را
که دارد سنگ هم در دل چراغان شرر پنهان
هوش مصنوعی: خیال او آنقدر دارای جزئیات و پیچیدگی است که حتی در دل یک سنگ میتواند جرقهای از آتش و نور پنهان باشد.
همه آگاهی است اینجا تو ترک وهم و غفلت کن
چو شب از پیش برخیزد نمیماند سحر پنهان
هوش مصنوعی: همه چیز در اینجا به آگاهی مربوط میشود، پس باید از توهم و بیخبری دوری کنی. وقتی شب کنار برود، دیگر سحر پنهان نخواهد ماند.
مجو نفع از نکوکاری که با بدگوهر آمیزد
گوارا نیست آن آبیکه شد در نیشتر پنهان
هوش مصنوعی: از نیکی کردن افرادی که با ذات ناپاک آمیختهاند، بهرهای نخواهی برد. آبی که در نیشتر پنهان شده، شریف و گوارا نیست.
گر از خواب گران چون شمع برخیزی شود روشن
که در بند گریبانت چه مقدار است سر پنهان
هوش مصنوعی: اگر از خواب عمیق مثل شمع بیدار شوی، روشن میشود که چه اندازه در بند و قید مشکلات و مسائلت هستی و سر پنهانت در چه وضعیتی قرار دارد.
به وصل آیینهٔ نازم به هجران پردهٔ رازم
به حسنی عشق میبازم اگر پیدا و گر پنهان
هوش مصنوعی: به دیدار زیباییام میآیم، در حالی که از جداییام میگذرم. راز من در عشق به زیبایی است، چه آشکار باشد و چه پنهان.
توان خواند از عرقهای خجالت سرنوشت من
درین یک صفحه پیشانیست چندین چشم تر پنهان
هوش مصنوعی: در پیشانیام نشانههایی از خجالت و سرنوشت نهفته است، که در این صفحه به وضوح قابل مشاهدهاند. عرقهای سردی که از شرم میریزد، گواهی بر احساسات عمیق من است، و در دل این نوشتهها، چشمان بسیاری به تماشای مرا واداشتهاند، هرچند که پنهاناند.
گشادی هست در معنی به جیب هر گره بیدل
نمیباشد درون بیضه غیر از بال و پر پنهان
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این شکل است که در فهم و درک عمیق، فضایی وجود دارد که میتواند در جیب هر کسى قرار بگیرد. اما در اینجا، کسی که بیاحساس و بیخبر است، نمیتواند به چیزی جز بال و پر پنهان دست یابد. این بدان معناست که برای درک واقعی و استفاده از امکانات، باید توانایی و آمادگی لازم را داشت.
حاشیه ها
1395/08/19 20:11
امیر حسین طالبی
ابیات در این بیت پس و پیش هستند برای مثال بیت اول مصرع دوم آن با مصرع دوم بیت دوم جابجا شده است
1395/08/19 20:11
امیر حسین طالبی
با عرض معذرت
ابیات صحیح است

بیدل دهلوی