گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۰۷

از سعی ما نیامد جز زور درگریبان
چون شمع قطع‌ کردیم شب تا سحر گریبان
در جستجوی مقصود نتوان به هرزه فرسود
از عالم خیالات دارد خبر گریبان
بلبل‌ گر از دل جمع احرام بیضه بندی
فکر یقین ندارد جز زیر پر گریبان
خلقی‌گذشت ازین دشت نامحرم حلاوت
هر چند پیش پا داشت چون نیشکر گریبان
بیرون خانمانها آغوش عشق بازست
مجنون نمی‌فروشد بر بام و در گریبان
صبح بهار امکان سامانش این قدر نیست
گر ذوق سیر باشد از ما به بر گریبان
شرم حضور دل برد از طبع ما فضولی
سر ناکجا فزازد موج‌گهرگریبان
چون گل ازین گلستان دیوانه‌ها گذشتند
چاکی به سینه مانده‌ست با ما ز هر گریبان
زین دشت و در بهم چین ‌دامان جهد و خوش باش
ماکسوت خیالیم پا تا به سرگریبان
آن‌ کیست باز دارد ما را ز هرزه تازی
دامان وحشت شمع‌ گیرد مگر گریبان
سر در هوا فشردیم راهی به دل نبردیم
پر بی تمیز مردیم آیینه درگریبان
فریاد یک تامل راهم به دل ندادند
بر آسمان گشودیم چندین سحر گریبان
سر رشتهٔ مقاصد در دست سعی ‌کس نیست
خواهی به دامن آوبز خواهی بدر گریبان
فطرت به پستی افتاد زین دشت و درنوردی
از دامن و کمر بود برجسته‌تر گریبان
تا سر به امن دزدم بیدل ز چنگ آفات
جز در ته زمین نیست جای دگر گریبان

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از سعی ما نیامد جز زور درگریبان
چون شمع قطع‌ کردیم شب تا سحر گریبان
هوش مصنوعی: هدیه‌ای که از تلاش‌های ما به وجود آمد، تنها زحمت و دردسر بود. مانند شمعی که برای روشن نگه‌ داشتن شب، خود را می‌سوزاند و زحمت می‌کشد، ما نیز تا صبح در سختی و رنج باقی ماندیم.
در جستجوی مقصود نتوان به هرزه فرسود
از عالم خیالات دارد خبر گریبان
هوش مصنوعی: در مسیر دستیابی به هدف، نمی‌توان بی‌هدف و بی‌فایده زمان را هدر داد؛ زیرا دنیا پر از خیالات و توهمات است که باید از آن‌ها آگاهی داشت.
بلبل‌ گر از دل جمع احرام بیضه بندی
فکر یقین ندارد جز زیر پر گریبان
هوش مصنوعی: بلبل اگر از دل جمعی احرام سفیدی ببندد، به خاطر نداشتن یقین، تنها زیر پر و گریبان خود را می‌پوشاند.
خلقی‌گذشت ازین دشت نامحرم حلاوت
هر چند پیش پا داشت چون نیشکر گریبان
هوش مصنوعی: گروهی از افراد از این بیابان ناآشنا عبور کردند، هرچند که شیرینی و لذت‌های زیادی در برابرشان بود، ولی مانند نی، آنها را در دامی قرار می‌دهد.
بیرون خانمانها آغوش عشق بازست
مجنون نمی‌فروشد بر بام و در گریبان
هوش مصنوعی: در دسترس بودن عشق و محبت در بیرون از خانه‌ها وجود دارد، اما مجنون (شخص عاشق) خود را نمی‌فروشد و در مکان‌های عمومی مانند بام یا در، خود را نشان نمی‌دهد.
صبح بهار امکان سامانش این قدر نیست
گر ذوق سیر باشد از ما به بر گریبان
هوش مصنوعی: بهار صبحگاهی هنوز آنقدر آماده و سامان‌یافته نیست که اگر ما از زیبایی‌هایش سیر شویم، قادر به رفتن به سویش باشیم.
شرم حضور دل برد از طبع ما فضولی
سر ناکجا فزازد موج‌گهرگریبان
هوش مصنوعی: حضور معشوق باعث شده است که دل ما دچار شرم و حیا شود و در نتیجه نمی‌توانیم به کارهای فضولانه و بی‌مورد بپردازیم. گویی احساسات ما تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفته و از آنچه که ناپسند است دور شده‌ایم.
چون گل ازین گلستان دیوانه‌ها گذشتند
چاکی به سینه مانده‌ست با ما ز هر گریبان
هوش مصنوعی: پس از گذر دیوانه‌ها از این گلستان، در دل ما زخم یا نشانه‌ای باقی مانده است که نشان از غم و اندوه دارد.
زین دشت و در بهم چین ‌دامان جهد و خوش باش
ماکسوت خیالیم پا تا به سرگریبان
هوش مصنوعی: در این دشت و میدان، به خودت برس و با خوشحالی زندگی کن؛ ما موجوداتی هستیم که از سر تا پا در دنیای خیال غرق شده‌ایم.
آن‌ کیست باز دارد ما را ز هرزه تازی
دامان وحشت شمع‌ گیرد مگر گریبان
هوش مصنوعی: کیست که ما را از گمراهی و ترس دور کند و چنانکه شمع روشنی می‌بخشد، از درد و مشکلات نجات دهد؟
سر در هوا فشردیم راهی به دل نبردیم
پر بی تمیز مردیم آیینه درگریبان
هوش مصنوعی: در دل ما محبت و شور و اشتیاقی وجود ندارد و به همین دلیل نتوانستیم راهی به دل پیدا کنیم. مانند پرهایی که بی هدف پرواز می‌کنند، زندگی ما هم بدون هدف و تمیز بوده است. همچون آینه‌ای در گریبان، که تصویر ما را منعکس می‌کند، ولی در دل ما هیچ نکته‌ای روشنی نمی‌بخشد.
فریاد یک تامل راهم به دل ندادند
بر آسمان گشودیم چندین سحر گریبان
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی به عمق تفکر و تامل خود اشاره می‌کند و می‌گوید که دیگران این احساس را در دل او ندادند. بنابراین او تصمیم می‌گیرد که با گشودن آسمان، دنیای جدیدی را تجربه کند و در چندین سحر به دنبال گشایش و آزادی است. در واقع، او به کشف و جستجوی درون و بیرون خود می‌پردازد.
سر رشتهٔ مقاصد در دست سعی ‌کس نیست
خواهی به دامن آوبز خواهی بدر گریبان
هوش مصنوعی: هیچ کس نمی‌تواند به تنهایی به اهداف و مقاصد دست یابد؛ اگر می‌خواهی به موفقیت برسی، باید تلاش کنی و خودت را درگیر مسیری کنی که به آن هدفت می‌رسد.
فطرت به پستی افتاد زین دشت و درنوردی
از دامن و کمر بود برجسته‌تر گریبان
هوش مصنوعی: طبیعت به خاطر این دشت و سفرها به پایین‌تر افتاد و در آنجا، صفاتی که از گردن و کمر بارزتر بود، بیشتر در معرض دید قرار گرفت.
تا سر به امن دزدم بیدل ز چنگ آفات
جز در ته زمین نیست جای دگر گریبان
هوش مصنوعی: شاعر می‌گوید که برای فرار از مصائب و مشکلات، تنها یک پناهگاه مطمئن وجود دارد و آن هم در اعماق زمین است، زیرا در جایی دیگر نمی‌توان امن و آسوده بود. این بیان نشان‌دهنده ناامیدی و تلاش برای یافتن مکانی امن در مقابل ناامیدی‌ها و آسیب‌هاست.