گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۰۴

کرد حرف بی‌نشانم عالمی را تر زبان
همچو عنقا آشیانی بسته‌ام در هر زبان
وصف آن خط شوخیی داردکه در اندیشه‌اش
می‌دواند ربشه‌ها موج رک گل بر زبان
به‌که عاشق حسرت دیدار در دل بشمرد
موج سیلاب است اگرجوشد ز چشم‌تر زبان
مطلب دیدار حیرانم چسان گردد ادا
خاص آن عالم تحیر، تاب این‌کشور زبان
اهل معنی یک قلم در ضبط اسرار خودند
موج ممکن نیست بیرون آرد ازگوهر زبان
بی‌خموشی‌کلبهٔ دل عافیت اسباب نیست
کاش ‌گردد شمع این‌ کاشانه را صرصر زبان
عافیت خواهی تبرا کن ز اظهارکمال
رو به ناخن می‌کند آیینهٔ جوهر زبان
راحت اهل سخن در بی‌سخن گردیدن‌ست
غیر خاموشی ندارد بالش و بستر زبان
بحر برخود می‌تپد از خود فروشیهای موج
عالمی بی‌طاقت است از مردمان تر زبان
رازکمظرفان نمی‌پوشد هجوم احتیاج
می‌کشد در تشنگیها از صدا ساغر زبان
شور دل چون غنچه از رنگم‌گریبان می‌درد
پاس خاموشی چسان دارم به یک دفتر زبان
هرکه دارد قوت روحانی ازکاهش تهی‌ست
بیدل از ضعف بدن‌کم می‌شود لاغر زبان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کرد حرف بی‌نشانم عالمی را تر زبان
همچو عنقا آشیانی بسته‌ام در هر زبان
هوش مصنوعی: من با کلامی بی‌پایه، جهانی را به حیرت انداخته‌ام و مانند پرنده‌ای افسانه‌ای به نام عنقا، در دل هر زبانی منزل گزیده‌ام.
وصف آن خط شوخیی داردکه در اندیشه‌اش
می‌دواند ربشه‌ها موج رک گل بر زبان
هوش مصنوعی: آن خطی که زیبایی‌اش را توصیف می‌کند، شوخی‌ای دارد که در تفکرش بر روی افکارش می‌چرخد و باعث به وجود آمدن احساساتی مانند گل‌های خوشبو روی زبانش می‌شود.
به‌که عاشق حسرت دیدار در دل بشمرد
موج سیلاب است اگرجوشد ز چشم‌تر زبان
هوش مصنوعی: بهتر است که عاشق، حسرت دیدار را در دل خود حس کند؛ زیرا اگر اشک از چشمانش بریزد، مانند موجی از سیلاب به نظر می‌رسد.
مطلب دیدار حیرانم چسان گردد ادا
خاص آن عالم تحیر، تاب این‌کشور زبان
هوش مصنوعی: موضوع دیدار برای من چگونه انجام می‌شود، وقتی که فقط خاص آن دنیا به من تحیر می‌بخشد، زبانم به مذاق این سرزمین تاب نمی‌آورد.
اهل معنی یک قلم در ضبط اسرار خودند
موج ممکن نیست بیرون آرد ازگوهر زبان
هوش مصنوعی: افراد با فهم و ذوق عمیق همواره رازهای درون خود را حفظ می‌کنند و نمی‌توانند این اسرار را به سادگی از زبانشان بروز دهند.
بی‌خموشی‌کلبهٔ دل عافیت اسباب نیست
کاش ‌گردد شمع این‌ کاشانه را صرصر زبان
هوش مصنوعی: سکوت کلبهٔ دل، آسایش را به همراه ندارد. کاش زبان این خانه مانند شمع درخشانی به روشنایی بیافتد.
عافیت خواهی تبرا کن ز اظهارکمال
رو به ناخن می‌کند آیینهٔ جوهر زبان
هوش مصنوعی: اگر به دنبال آرامش و راحتی هستی، باید از نشان دادن بهترینی‌ها و کمالات خود دوری کنی. در این حالت، مانند آیینه‌ای که فقط به ناخن نگاه می‌کند، زبانت قدرت بیان جوهر وجودت را از دست می‌دهد.
راحت اهل سخن در بی‌سخن گردیدن‌ست
غیر خاموشی ندارد بالش و بستر زبان
هوش مصنوعی: آرامش کسانی که اهل بیان و صحبت‌اند، در غیبت کلام و سکوت است و غیر از خاموشی، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند آرامش و راحتی آنان را فراهم کند.
بحر برخود می‌تپد از خود فروشیهای موج
عالمی بی‌طاقت است از مردمان تر زبان
هوش مصنوعی: دریا به خاطر خودفروشی‌های موج‌وارش به خود می‌لرزد و این نشان‌دهنده ناتوانی عالم از مردمی است که کم‌زبان و بی‌خود هستند.
رازکمظرفان نمی‌پوشد هجوم احتیاج
می‌کشد در تشنگیها از صدا ساغر زبان
هوش مصنوعی: رازهای من را هیچ ظرفی نمی‌تواند پنهان کند. در لحظات سخت نیاز، در تشنگی‌های عاطفی، صدا و کلام من مانند جامی برای بیان احساساتم خواهند بود.
شور دل چون غنچه از رنگم‌گریبان می‌درد
پاس خاموشی چسان دارم به یک دفتر زبان
هوش مصنوعی: دل من مانند غنچه‌ای است که از درون پر از شور و اشتیاق است و به شدت می‌خواهد احساساتش را ابراز کند. اما نمی‌دانم چطور می‌توانم این احساسات را در یک دفتر روی کاغذ بیاورم و بیانشان کنم.
هرکه دارد قوت روحانی ازکاهش تهی‌ست
بیدل از ضعف بدن‌کم می‌شود لاغر زبان
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای نیروی معنوی باشد، از کاهش و کمبود رنج نمی‌برد. بیدل به ما می‌گوید که از ضعف جسمانی، لاغری زبان یا قدرت بیان او کم نمی‌شود.