گنجور

غزل شمارهٔ ۲۴۰۳

گرچه جز ذکرت نمی‌گنجد حدیثی در زبان
چون نگینم جای نام توست خالی‌بر زبان
درد عشق و ساز مستوری زهی فکر محال
خار پا چون آتش اینجا می‌کشد از سر زبان
مزرع اهل سخن شایستهٔ آفات نیست
رشحهٔ معنی نبندد ننگ خشکی بر زبان
نغمهٔ من اضطراب ایجاد ساز عالمی‌ست
عمر‌ها شد چون سخن‌پر می‌زنم در پر زبان
بگذر از لاف سخن پروازها پیداست چیست
در قفس تاکی تپد ای بیخبر یک هر زبان
تا فنا صورت نبندد زندگی بی‌لاف نیست
شعله دزدیدن ندارد جز به خاکستر زبان
غیر خون آبی ندارد ساغر جانکاه ظلم
گر همه ازکام بیرون افکند خنجر زبان
تا به رنگ خانهٔ چشم ایمن از آفت شوی
به‌که باشد همچو مژگانت برون در زبان
لب گشودن داشت آغوش وداع عافیت
چون دهان پسته بستم راه جنبش بر زبان
عجرما بیدل‌به تقریری دگرمحتاج نیست
موج در عرض شکست خود بود یکسر زبان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه جز ذکرت نمی‌گنجد حدیثی در زبان
چون نگینم جای نام توست خالی‌بر زبان
هوش مصنوعی: هرچند که سخنی جز یاد تو در زبان نمی‌گنجد، اما مثل انگشتری که جای نگینش خالیست، نام تو نیز بر زبان من خالی است.
درد عشق و ساز مستوری زهی فکر محال
خار پا چون آتش اینجا می‌کشد از سر زبان
هوش مصنوعی: عشق باعث درد و رنج است و رازهای آن به سادگی قابل درک نیست. مانند خارهایی که زیر پا را می‌آزارد، طعمی از آتش در اینجا به وجود می‌آورد که نمی‌توان آن را به راحتی بیان کرد.
مزرع اهل سخن شایستهٔ آفات نیست
رشحهٔ معنی نبندد ننگ خشکی بر زبان
هوش مصنوعی: مزرعهٔ اهل سخن از آفات و آسیب‌ها در امان است و کلمات آن‌ها به گونه‌ای است که خشکی و بی‌معنایی را بر زبان نمی‌آورند.
نغمهٔ من اضطراب ایجاد ساز عالمی‌ست
عمر‌ها شد چون سخن‌پر می‌زنم در پر زبان
هوش مصنوعی: آواز من نگرانی و تنشی را در دنیا به وجود می‌آورد و سال‌هاست که من مدام در حال صحبت کردن و بیان احساسات خود هستم.
بگذر از لاف سخن پروازها پیداست چیست
در قفس تاکی تپد ای بیخبر یک هر زبان
هوش مصنوعی: از ادعاهای تو در مورد بال و پرواز بگذر، زیرا حقیقت در قفس نمایان است. وقتی که پرنده در قفس تپش دارد، فرد ناآگاه چه می‌داند؟
تا فنا صورت نبندد زندگی بی‌لاف نیست
شعله دزدیدن ندارد جز به خاکستر زبان
هوش مصنوعی: تا زمانی که فنا به وجود نیاید، زندگی به شکل واقعی خود نمی‌رسد و زندگی بدون صحبت و ادعا معنای واقعی ندارد. شعله زندگی نمی‌تواند بدون تبدیل به خاکستر، به سرقت برود یا از بین برود.
غیر خون آبی ندارد ساغر جانکاه ظلم
گر همه ازکام بیرون افکند خنجر زبان
هوش مصنوعی: غیر از خون آبی، هیچ چیز دیگری در ساغر دردآور نیست. اگر همه از دست زبان تند و تیز بگریزند، هنوز هم نمی‌توان از شر آن خلاص شد.
تا به رنگ خانهٔ چشم ایمن از آفت شوی
به‌که باشد همچو مژگانت برون در زبان
هوش مصنوعی: برای اینکه به زیبایی و جذابیت چشمانت آسیبی نرسد، بهتر است مانند مژه‌هایت که از طرفی در زبان وجود دارند، در عین محافظت از زیبایی‌ات به زبان محبت‌آمیز و دلنشین سخن بگویی.
لب گشودن داشت آغوش وداع عافیت
چون دهان پسته بستم راه جنبش بر زبان
هوش مصنوعی: آغوش وداع با آسایش مانند دهان پسته بسته است و من نمی‌توانم چیزی بگویم و در واقع لب‌هایم را بسته‌ام.
عجرما بیدل‌به تقریری دگرمحتاج نیست
موج در عرض شکست خود بود یکسر زبان
هوش مصنوعی: بیدل بی‌نیاز از توضیح دیگری است، چرا که مانند موجی که در حین شکستن، تمام زبانش را به کار می‌گیرد، حرفش به وضوح بیان می‌شود.