غزل شمارهٔ ۲۳۹۸
زهی به شوخی بهار نازت شکسته رنگ غرور امکان
دو نرگست قبلهگاه مستی دو ابرویت سجده جای مستان
سخن ز لعل تو گوهر آرا نگه ز چشم تو باده پیما
صبا ز زلف تو رشته بر پا چمن ز روی تو گل به دامان
به غمزه سحری، به ناز جادو، به طره افسون، به قد قیامت
به خط بنفشه، به زلف سنبل، به چشم نرگس، به رخ گلستان
چمن به عرض بهار نازت در آتش رنگ گلفروشی
سحر زگل کردن عرقها به عالم آب شبنمستان
ز رویت آیینه صفحهٔگل زگیسویت شانه موج سنبل
ختن سوادی ز چین کاکل فرنگ نقاش چین دامان
اگر برد از رم نگاهت سواد این دشت بویگردی
هجوم کیفیت تحیر به چشم آهوکند چراغان
به وحشت آباد این بساطمکجاست عشرتکدام راحت
خیال محزون، امید مجنون، نگه پریشان، نفس پر افشان
بهکشت بیحاصلیکه خاکش نمیتوان جز به باد دادن
هوس چه مقدار کرده خرمن تبسمگندم از لبی نان
حصول ظرفست اوج عزت، نه لاف فضل ونه عرض حکمت
گرفتم ای مور پر برآری کجاست کیفیت سلیمان
رگ تخیل سوارگردن، نم فسردن متاع دامن
چو ابر تا کی بلند رفتن، عرقکن و این غبار بنشان
متاب روی وفا ز بیدل مشو ز مجنون خویش غافل
به دستگاه شهان چه نقصان ز پرسش حال بینوایان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی به شوخی بهار نازت شکسته رنگ غرور امکان
دو نرگست قبلهگاه مستی دو ابرویت سجده جای مستان
هوش مصنوعی: بهار با زیبایی خود، با لطافتی که دارد، به شوخی و بازیگوشی، رنگ و رو رفته از غرور را در دو گل نرگس نمایان میکند. ابروان زیبایت مانند قبلهای است که دلهای مست و سرمست به آن سجده میکنند.
سخن ز لعل تو گوهر آرا نگه ز چشم تو باده پیما
صبا ز زلف تو رشته بر پا چمن ز روی تو گل به دامان
هوش مصنوعی: سخن از لبهای تو مانند جواهر میدرخشد، نگریستن به چشمانت همچون نوشیدنی دلنواز است. نسیم صبحگاه از موهای تو به چمنها تزیین میدهد و از چهرهات گلها به دامن میافتند.
به غمزه سحری، به ناز جادو، به طره افسون، به قد قیامت
به خط بنفشه، به زلف سنبل، به چشم نرگس، به رخ گلستان
هوش مصنوعی: با نگاه فریبندهات، با ناز و جادوگریات، با موهای افسونگر، با قامت زیبای خود، با خطی که مانند بنفشه است، با زلفی شبیه سنبل، با چشمان نرگس، و با چهرهای چون گلستان، همهچیز را جالب و دلانگیز کردهای.
چمن به عرض بهار نازت در آتش رنگ گلفروشی
سحر زگل کردن عرقها به عالم آب شبنمستان
هوش مصنوعی: چمن در اوایل بهار با زیباییاش در آتش رنگ گلها در تلاش است، مانند سحری که عرق گلها را به دنیا میآورد و شبنمها را به وجود میآورد.
ز رویت آیینه صفحهٔگل زگیسویت شانه موج سنبل
ختن سوادی ز چین کاکل فرنگ نقاش چین دامان
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی اشاره دارد به ویژگیهای ظاهری معشوق. صورت او مانند آینهای است که زیبایی گل را منعکس میکند، و گیسوانش مانند موجی از گلهای سنبل است. چهرهاش از چینیهای گیسوانش نمایان است و این زیبایی به گونهای است که به نظر میرسد نقاشی از چین دامان او را به تصویر کشیده است.
اگر برد از رم نگاهت سواد این دشت بویگردی
هجوم کیفیت تحیر به چشم آهوکند چراغان
هوش مصنوعی: اگر نگاهی از چشمانت به سوی این دشت بیندازم، بوی عطر مانند هجوم یک کیفیت شگفتانگیز به چشم آهو میرسد و همه جا را روشن میکند.
به وحشت آباد این بساطمکجاست عشرتکدام راحت
خیال محزون، امید مجنون، نگه پریشان، نفس پر افشان
هوش مصنوعی: در این دنیای پر از ترس و وحشت، من کجا میتوانم خوشبختی را بیابم؟ راحتی خیال غمگین و امیدی که شبیه مجنون است، دیدگاهی آشفته و نفسی که به شدت نگران است، همه اینها نشاندهندهی حالتی ناامیدکننده در زندگی من است.
بهکشت بیحاصلیکه خاکش نمیتوان جز به باد دادن
هوس چه مقدار کرده خرمن تبسمگندم از لبی نان
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع تلاشهای بینتیجه و ناامیدی اشاره دارد. در آن به زراعت بیحاصل اشاره میشود که خاک آن تنها به باد و هوس سپرده میشود. گندم که نماد تلاش و امید است، تنها از لب یک انسان نان به دست میآورد. در واقع، اینجا بیانگر این است که گاهی زحمات و تلاشها به نتیجه نمیرسند و انسانها باید با ناامیدی کنار بیایند.
حصول ظرفست اوج عزت، نه لاف فضل ونه عرض حکمت
گرفتم ای مور پر برآری کجاست کیفیت سلیمان
هوش مصنوعی: این شعر به معنای این است که بالاترین مقام و ارزش انسانی ناشی از داشتن ظرفیت و لیاقت است، نه صرفاً با ادعای دانایی و حکمت. شاعر در اینجا از یک مورچه میخواهد که نشان دهد ویژگیهای سلیمان، پادشاه بزرگ، کجاست و به این ترتیب بر اهمیت واقعیات زندگی و رفتار انسانی تأکید میکند.
رگ تخیل سوارگردن، نم فسردن متاع دامن
چو ابر تا کی بلند رفتن، عرقکن و این غبار بنشان
هوش مصنوعی: تخیل و خیالپردازی مانند اسبی وحشی و سرکش است که در گردن خود را به این سو و آن سو میکشاند. تا کی باید بیفایده و بیجهت بلند پروازی کرد؟ بهتر است به واقعیت بازگردیم، از این تردید و بلاتکلیفی خارج شویم و گرد و غبار را از دل و فکر خود بزداییم.
متاب روی وفا ز بیدل مشو ز مجنون خویش غافل
به دستگاه شهان چه نقصان ز پرسش حال بینوایان
هوش مصنوعی: به کسی که به وفا پایبند نیست، اعتماد نکن و از حال و روز شگفتآور دیوانگان غافل نشو. در دنیای قدرت و ثروت، پرسش از درد و رنج یتیمان و بینوایان چه کمکی به ما میکند؟
حاشیه ها
1401/10/15 17:01
احمد محمود امپراطور امپراطور
زهی به شوخی، بهار نازت، شکسته رنگِ، غرور امکان
دو نرگست قبلهگاه مستی، دو ابرویت سجده جای مستان
حضرت بیدل

بیدل دهلوی