غزل شمارهٔ ۲۳۹۴
بستهام چشم امید از الفت اهل جهان
کردهام پیدا چوگوهر در دل دریا کران
بسکه پستی در کمین دارد بنای اعتبار
بعد ازین دیوارها بیسایه خواهد شد عیان
از تجمل سفله را ساز بزرگی مشکلست
خاک از سامان بالیدن نگردد آسمان
ای تمنایتْ خیالاندیشِ تصویرِ محال
صید خود کن دیگر از عنقا چه میجویی نشان
نارسایی جادهٔ سر منزل جمعیت است
از شکستِ بال میبالد حضورِ آشیان
جز تحیّر از جنونِ ما سیهبختان مپرس
حلقهٔ زنجیرِ گیسو بر نمیدارد فغان
عاشق از اهلِ هوس در صبر دارد امتیاز
کردهاند آیینه و شبنم به حیرت امتحان
رفتگان یا رب چه سامان داشتند از درد و داغ
کاین زمانم میدهد آتش سراغ کاروان
عیشها دارد عدمفرسایی اجزایِ من
جوشِ مهتابست هرجا پنبه شد تارِ کتان
کوششِ گردون علاجِ بیبریهایم نکرد
مشکلست از سرو، گُل چیدن بسعیِ باغبان
در فضایِ دل مقامِ عزت و خواری یکیست
نیست صدر خانهٔ آیینه غیر از آستان
بیرواجیهایِ عرضِ احتیاجم داغ کرد
آبرو چندانکه میریزم نمیگردد روان
صبح این هنگامهای از سیر خود غافل مباش
یکنفس پیداییات از عالمی دارد نشان
چشم اورا نیست بیدل سیری از خون ریختن
جام می از باده پیمایی نگردد سرگران
غزل شمارهٔ ۲۳۹۳: بر آن سرم کز جنون نمایم بلند و پست خیال یکسانغزل شمارهٔ ۲۳۹۵: بعد مردن از غبارم کیست تا یابد نشان
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بستهام چشم امید از الفت اهل جهان
کردهام پیدا چوگوهر در دل دریا کران
هوش مصنوعی: توقع و امیدم را از محبت مردم این دنیا قطع کردهام و اکنون مثل جواهر در عمق دریا، خود را درون دل پیدا میکنم.
بسکه پستی در کمین دارد بنای اعتبار
بعد ازین دیوارها بیسایه خواهد شد عیان
هوش مصنوعی: به خاطر وجود فساد و ناپایداری، پس از این دیوارها، اعتبار وافتخار در خطر خواهد افتاد و در نهایت بدون حمایت و حفاظت، آشکار خواهد شد.
از تجمل سفله را ساز بزرگی مشکلست
خاک از سامان بالیدن نگردد آسمان
هوش مصنوعی: برای کسی که از جایگاه رفیعی برخوردار نیست، به دست آوردن مقام والا، کار دشواری است؛ زیرا خاک نمیتواند به آسمان پرواز کند و خود را به مرتبهای بالا برساند.
ای تمنایتْ خیالاندیشِ تصویرِ محال
صید خود کن دیگر از عنقا چه میجویی نشان
هوش مصنوعی: ای آرزوی تو، خیالپردازِ تصویری غیرقابلدسترس، دیگر چه چیزی را از پرندهای افسانهای میجویی؟ خود را به شکار آرزوی خود مشغول کن.
نارسایی جادهٔ سر منزل جمعیت است
از شکستِ بال میبالد حضورِ آشیان
هوش مصنوعی: کمبود و نقص در راه رسیدن به جمعیت و اجتماع، ناشی از آسیب دیدن بالها و پرواز کردن است، که باعث میشود حس و حالِ وجود یک مکان امن و آشیانه شکل بگیرد.
جز تحیّر از جنونِ ما سیهبختان مپرس
حلقهٔ زنجیرِ گیسو بر نمیدارد فغان
هوش مصنوعی: جز اینکه از دیوانگی ما بدبختها چیزی نپرس، چون درد و دلتنگی ما مانند زنجیری است که حلقهاش به گیسوان ما مربوط میشود و هیچگاه رهایی نمییابیم.
عاشق از اهلِ هوس در صبر دارد امتیاز
کردهاند آیینه و شبنم به حیرت امتحان
هوش مصنوعی: عاشق واقعی از کسانی که تنها به دنبال لذت هستند، قدرت صبر بیشتری دارد. در این میان، آیینه و شبنم به عنوان نمادهای زیبایی و عجب، در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند و به نوعی آزمونی از همدیگر به حساب میآیند.
رفتگان یا رب چه سامان داشتند از درد و داغ
کاین زمانم میدهد آتش سراغ کاروان
هوش مصنوعی: ای خدا، کسانی که رفتند، چگونه زندگی میکردند و چقدر درد و رنج داشتند، که اکنون من نیز در آتش غم و اندوه آنها میسوزم و خاطراتشان به سراغم میآید.
عیشها دارد عدمفرسایی اجزایِ من
جوشِ مهتابست هرجا پنبه شد تارِ کتان
هوش مصنوعی: زندگی در عدم مانند فرسودگی اجزای من است، که هرجا با نور مهتاب درخشان میشود، پنبه به صورت تارهای کتان درمیآید.
کوششِ گردون علاجِ بیبریهایم نکرد
مشکلست از سرو، گُل چیدن بسعیِ باغبان
هوش مصنوعی: سختیهایی که در زندگی دارم، حاصل تلاش مداوم است. مانند اینکه برای چیدن گل از درختان سرو، باغبان باید تلاش زیادی بکند.
در فضایِ دل مقامِ عزت و خواری یکیست
نیست صدر خانهٔ آیینه غیر از آستان
هوش مصنوعی: در دل آدمی، جایگاه افتخار و ذلت یکسان است و هیچ چیزی غیر از درگاه آن نمیتواند منزلتی داشته باشد.
بیرواجیهایِ عرضِ احتیاجم داغ کرد
آبرو چندانکه میریزم نمیگردد روان
هوش مصنوعی: میگوید که مشکلات و درخواستهایش برای کمک و نیازمندیهای او باعث شده که آبروی او به شدت تحت فشار قرار بگیرد. در واقع، هرچقدر هم که تلاش کند تا این مسائل را نادیده بگیرد یا از خود دور کند، باز هم تأثیرات بدش را نمیتواند نادیده بگیرد.
صبح این هنگامهای از سیر خود غافل مباش
یکنفس پیداییات از عالمی دارد نشان
هوش مصنوعی: صبح، این موقعیت خاص و پرانرژی را از دست نده. باید بدانیم که حضور تو در این دنیا نشانی از یک عالم بزرگتر دارد.
چشم اورا نیست بیدل سیری از خون ریختن
جام می از باده پیمایی نگردد سرگران
هوش مصنوعی: چشمان او، که بیخبر از درد دل است، هیچگاه سیر نمیشود. از ریختن خون دل و از نوشیدن می، دلش آرام نمیگیرد و بدین ترتیب، همواره در حماسه بادهنوشی غوطهور است.

بیدل دهلوی