گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۸۶

دل حیرت آفرین است هر سو نظرگشاییم
در خانه هیچکس نیست آیینه است و ماییم
زین بیشتر چه باشد هنگامهٔ توهم
چون‌گرد صبح‌ عمریست هیچیم و خود نماییم
ما را چو شمع ازین بزم بیخود گذشتنی هست
گردن چه برفرازیم سر نیستیم پاییم
تا چند دانهٔ ما نازد به سخت جانی
در یک دو روز دیگر بیرون آسیاییم
آیینهٔ سعادت اقبال بی‌نشانی است
گر استخوان شود خاک بر فرق خود نماییم
آیینه مشربی‌ها بیگانهٔ وفا نیست
جایش به‌دیده گرم‌است با هرکه آشناییم
عجز طلب در این دشت با ما چو اشک چشم است
هر چند ره به پهلوست محتاج صد عصاییم
شبنم چه جام گیرد از نشئهٔ تعین
در باده آب داریم‌، پیمانهٔ حیاییم
محتاج زندگی را عزت چه احتمالست
لبریز نقد لذت چون کیسهٔ گداییم
تا کی ‌کشد تعین ادبار نسبت ما
ننگی چو بار مردن درگردن بقاییم
ظاهر خروش سازش باطن جهان نازش
ای محرمان بفهمید ما زین میان‌ کجاییم
شخص هوا مثالیم خمیازهٔ خیالیم
گر صد فلک ببالیم صفر عدم فزاییم
رنگ حناست هستی فرصت ‌کمین تغییر
روز سیاه خود را تا کی شفق نماییم‌
گوش مروتی‌ کو کز ما نظر نپوشد
دست غریق یعنی فریاد بی‌صداییم
بر هر چه دیده واکرد آغوش الفت ما
مژگان به خم زد و گفت خوش باش پشت پاییم
دوزخ‌ کجاست بیدل جز انفعال غفلت
آتش حریف ما نیست زبن آب اگر برآییم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل حیرت آفرین است هر سو نظرگشاییم
در خانه هیچکس نیست آیینه است و ماییم
هوش مصنوعی: دل انسان پر از شگفتی است، هرجا که نگاه کنیم می‌بینیم که در خانه هیچ‌کس نیست. در واقع، این تنها یک آیینه است و ما خودمان هستیم.
زین بیشتر چه باشد هنگامهٔ توهم
چون‌گرد صبح‌ عمریست هیچیم و خود نماییم
هوش مصنوعی: این زمینه‌ی توهم چه قدر بیشتر می‌تواند باشد، مانند گرد صبح. ما سال‌هاست که وجود نداریم، اما خود را به نمایش می‌گذاریم.
ما را چو شمع ازین بزم بیخود گذشتنی هست
گردن چه برفرازیم سر نیستیم پاییم
هوش مصنوعی: در این دنیا، ما مانند شمعی هستیم که در میان جشن و شلوغی می‌سوزد و از خود بی‌خبر است. گردون و آسمان چه اهمیتی دارد، وقتی که ما اینجا فقط کنجکاو و نگران زندگی‌امان هستیم، نه چیزی دیگر.
تا چند دانهٔ ما نازد به سخت جانی
در یک دو روز دیگر بیرون آسیاییم
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید با سختی و استقامت زندگی کنیم؟ در مدت کوتاهی، می‌خواهیم از این شرایط رها شویم.
آیینهٔ سعادت اقبال بی‌نشانی است
گر استخوان شود خاک بر فرق خود نماییم
هوش مصنوعی: آیینه‌ای که نشان‌دهندهٔ خوشبختی و شانس است، وجود ندارد. اگر ما تبدیل به خاک شویم، باید بر سر خود بگذاریم.
آیینه مشربی‌ها بیگانهٔ وفا نیست
جایش به‌دیده گرم‌است با هرکه آشناییم
هوش مصنوعی: آیینه‌های مشرب ما برای وفاداری مناسب نیستند؛ چرا که اینجا با هر کسی که آشنا هستیم، احساس راحتی و صمیمیت داریم.
عجز طلب در این دشت با ما چو اشک چشم است
هر چند ره به پهلوست محتاج صد عصاییم
هوش مصنوعی: در این دشت وسیع، نیاز و ناتوانی ما مانند اشک چشم است. هرچند که راه‌های مختلفی برای گوشه‌نشینی داریم، اما هنوز به یاری و حمایت زیادی نیاز داریم.
شبنم چه جام گیرد از نشئهٔ تعین
در باده آب داریم‌، پیمانهٔ حیاییم
هوش مصنوعی: شبنم چگونه می‌تواند از حالت خاص و ویژه‌اش لذت ببرد در حالی که ما در این دنیای مادی، فقط پیمانه‌ای از حیا و احتیاط داریم؟
محتاج زندگی را عزت چه احتمالست
لبریز نقد لذت چون کیسهٔ گداییم
هوش مصنوعی: عزت و افتخار برای کسی که محتاج زندگی است، به چه میزان می‌تواند وجود داشته باشد، وقتی که لذت‌های زندگی مانند پول در کیسه یک گدا در دسترس نیستند؟
تا کی ‌کشد تعین ادبار نسبت ما
ننگی چو بار مردن درگردن بقاییم
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید عواقب بد این وضعیت را تحمل کنیم؛ مثل ننگی که بر دوش انسان در زمان مرگ است، ما در این دنیا باقی خواهیم ماند.
ظاهر خروش سازش باطن جهان نازش
ای محرمان بفهمید ما زین میان‌ کجاییم
هوش مصنوعی: هرچند که صدای ساز در جهان طنین‌انداز است و ظاهری پرهیاهو دارد، اما باطن آن برای افراد خاصی دلنشین است. ای دوستان نزدیک، باید بدانید که ما در این فضای پرسر و صدا چه جایگاهی داریم.
شخص هوا مثالیم خمیازهٔ خیالیم
گر صد فلک ببالیم صفر عدم فزاییم
هوش مصنوعی: آدمی همچون خواب و خیال است. حتی اگر به اوج آسمان هم برسد، باز هم به معنای واقعی وجود ندارد و تنها در حد آرزوها و تصوراتش باقی می‌ماند.
رنگ حناست هستی فرصت ‌کمین تغییر
روز سیاه خود را تا کی شفق نماییم‌
هوش مصنوعی: سال‌های سیاه زندگی‌ات مانند حنا رنگی موقتی دارند و فرصتی برای تغییر و تحول در آن وجود دارد. تا کی می‌خواهی منتظر بمانی تا صبح روشنایی به زندگی‌ات بیاید؟
گوش مروتی‌ کو کز ما نظر نپوشد
دست غریق یعنی فریاد بی‌صداییم
هوش مصنوعی: به دنبال انسانی هستیم که بی‌توجهی نکند و از ما دور نشود، چرا که ما در دل غم و افسردگی غرق شده‌ایم و فریاد ما بی‌صداست.
بر هر چه دیده واکرد آغوش الفت ما
مژگان به خم زد و گفت خوش باش پشت پاییم
هوش مصنوعی: هر چیزی که نظرش را جلب کرد و او را به خود جذب کرد، با چشم‌هایش اشاره کرد و گفت خوش باش، ما همیشه پس از تو خواهیم بود.
دوزخ‌ کجاست بیدل جز انفعال غفلت
آتش حریف ما نیست زبن آب اگر برآییم
هوش مصنوعی: دوزخ تنها جایی نیست جز اینکه ما به خاطر غفلت و بی‌تحرکی خود در آتش اندوه و درد می‌سوزیم. اگر بخواهیم از این وضعیت نجات پیدا کنیم، باید عزم خود را جزم کنیم.

حاشیه ها

1393/07/23 15:09
محمدرضا جباری هرسینی

از غزلیات بی بدیل بیدل. محصول اوج توانایی روحی و فکری و فلسفی این مرد بزرگ است. مصراع ... صفر عدم فزاییم، نشان از احاطه او بر ریاضیات و فیزیک به معنای همزمانی اوست که البته دانایان ریاضی امروز نیز بر صفر عدم فزا صحّه میگذارند. با سپاس

1394/04/28 15:06
ناشناس

لطفا این غزل را هم در اوزان دیوان بیدل در بحر مضارع مثمن اخرب قرار دهید.با سپاس از لطف و محبتتان.

1394/10/01 15:01

فریاد بی صدا متناقض نما (پارادوکس ) دارد.

1396/10/24 10:12
حبیب حصیر

در بیت چهارم مصرع دوم (دریک دو روز دیگر) اشتباه است بجای آن ( در یک دو دور دیگر ) تحریر شود. چون اشاره به دورانی بودن عمر گندم در اسیاب دارد. اینجا کلمۀ روز مناسب نیست. در مصرع اخیر بیت مقطع هم اشتباه تایپی است (زبن آب) نوشه شده (زین آب) درست است

1398/03/19 01:06
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com

شور بختانه که همچو کاتبان قلمی هرکسی از ظن خود یار بزرگان میشود اما افسوس در این است جابجایی واژه ها حتی جمله های نغز زنجیره یی تا یک دو دور دیگر بیرون آسیاییم ./ را تا یک دو روز دیگر دستکاری می نمایند و خواننده را سخت ناراحت می سازد. آسیا می چرخد و به هردور خوردن مشت مشت دانه های گندم زیر آمده آرد میگردد. شاید هم بهمان دور نخست دانه آرد گردد

1398/03/19 01:06
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com

متنی را که من دارم دیوان غزلیات بیدل (رح) چاپ کابل است.

1398/08/09 08:11
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com

با پوزش
در این پنجره هنگام نوشتن باید عینک ذره بینی گذاشت تا چیزی که می نویسیم از درست نوشتن واژه ها مطمئن گردیم. حروف آنقدر ریز و کوچک است که به مشکل میتوان خواند. اشتباهی نموده ام: ظن (ضن) تایپ نموده ام. امیدوارم مرا ببخشید.

1398/08/09 08:11
محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com

لطفا متن مرا تصحیح نمائید (ضن) اشتباه است (ظن) درست است. از توجه تان سپاس.

1400/08/08 10:11
آیینه

گردن چه بر فرازیم ، گردون چه برفرازبم 

 خروجی ocr دوتا غلط داشته اینحا

1400/12/19 16:03
جهن یزداد

صفر عدد  فزاییم

 

1401/10/01 06:01
قطره بقایی

کلید ویرایش را نیافتم

هرچند این غزل با اغلاط زیاد تایپ گردیده اما دو نکته را حاضر یافتم .

مصرع دوم بیت سوم (برفرازیم)به (برفرازبم)و مصرع دوم بیت آخر(زین آب) به (زبن آب)تغیر کرده یعنی اشتباه تایپ گردیده باید اصلاح گردد.