غزل شمارهٔ ۲۳۸۴
بیگانه وضعیم یا آشناییم
ما نیستیم اوست او نیست ماییم
پنهانتر از بو در ساز رنگیم
عریانتر از رنگ زیر قباییم
پیدا نگشتیم خود را چه پوشیم
پنهان نبودیم تا وا نماییم
پیش که نالیم داد از که خواهیم
عمریست با خویش از خود جداییم
هر سو گذشتیم پیدا نگشتیم
رفتار عمریم بینفش پاییم
این کعبه و دیر تا حشر باقیست
ما یک دو دم بیش دیگر کجاییم
تنگی فشردهست صحرای امکان
راهی نداربم دل میگشاییم
نفی دویی بود علم تعین
تا خاک گشتیم گفتیم لاییم
فکر دویی چیست ما و تویی کیست
آیینهای نیست ما خود نماییم
سیر دو عالم کردیم لیکن
جایی نرفتیم کز خود برآییم
گر بحر جوشید، ور قطره بالید
ما را نفهمید جز ما که ماییم
اظهار هر چند غیر از عرق نیست
در پیش بیدل آب بقاییم
اطلاعات
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیگانه وضعیم یا آشناییم
ما نیستیم اوست او نیست ماییم
هوش مصنوعی: ما نه بیگانهایم و نه کاملاً آشنا، ما در وضعیتی هستیم که نه میتوانیم به طور کامل خود را متعلق به این دنیا بدانیم و نه از آن جدا شویم. او که انسان دیگری است، وجود دارد و ما هم در این وضع به خودمان وابستهایم.
پنهانتر از بو در ساز رنگیم
عریانتر از رنگ زیر قباییم
هوش مصنوعی: ما از بویی که در ساز پنهان است، کمتر دیده میشویم و از رنگی که زیر لباس است، بیشتر عریان هستیم.
پیدا نگشتیم خود را چه پوشیم
پنهان نبودیم تا وا نماییم
هوش مصنوعی: ما که خود را پیدا نکردهایم، چه نیازی به پنهانکاری داریم؟ وقتی که بهطور واقعی وجود نداریم، نیازی به نشان دادن خود هم نیست.
پیش که نالیم داد از که خواهیم
عمریست با خویش از خود جداییم
هوش مصنوعی: ما نمیدانیم به چه کسی شکایت کنیم و از چه کسی کمک بخواهیم، چون سالهاست که درون خودمان ماندهایم و از خودمان جدا شدهایم.
هر سو گذشتیم پیدا نگشتیم
رفتار عمریم بینفش پاییم
هوش مصنوعی: هر جا که رفتیم، نشانی از خود به جا نگذاشتیم و به خاطر رفتار زندگیام، هیچ تأثیری در دنیا نداشتهام.
این کعبه و دیر تا حشر باقیست
ما یک دو دم بیش دیگر کجاییم
هوش مصنوعی: این کعبه و معبد تا روز قیامت باقی خواهند ماند، اما ما فقط مدتی کوتاه دستاندرکار هستیم، پس جایی دیگر نخواهیم بود.
تنگی فشردهست صحرای امکان
راهی نداربم دل میگشاییم
هوش مصنوعی: در بیابان امکانات، تنگناها و دشواریها زیاد است و ما راهی برای رهایی نداریم، اما با دلگشایی و امید میتوانیم از این وضعیت عبور کنیم.
نفی دویی بود علم تعین
تا خاک گشتیم گفتیم لاییم
هوش مصنوعی: در اینجا به مفهوم این اشاره شده که دانش و فهم ما از واقعیت، زمانی که به عمق هستی و وجود خود میرسیم، باید به یک حالت وحدت و عدم دوگانگی برسد. وقتی در مقابل خاک و واقعیتهای ملموس قرار میگیریم، متوجه میشویم که در اصل، چیزی جز یک حقیقت وجود ندارد و این وحدت برازندهتر است. در واقع، وقتی به اصل خود نزدیک میشویم، درک ما از وجود به یک سادگی و یکپارچگی میرسد.
فکر دویی چیست ما و تویی کیست
آیینهای نیست ما خود نماییم
هوش مصنوعی: فکر دوگانگی یعنی من و تو بودن چیست؟ آیا ما مانند آینهای نیستیم که خود را در آن نشان میدهیم؟
سیر دو عالم کردیم لیکن
جایی نرفتیم کز خود برآییم
هوش مصنوعی: ما در تمام دنیا سفر کردیم و تجربههای زیادی کسب کردیم، اما در حقیقت به جایی نرسیدیم که از خودمان فراتر برویم و خود را بشناسیم.
گر بحر جوشید، ور قطره بالید
ما را نفهمید جز ما که ماییم
هوش مصنوعی: اگر دریا به جوش بیفتد یا حتی یک قطره سرشار و بزرگ شود، تنها ما هستیم که این را درک میکنیم و هیچ کس جز خود ما این حالتمان را نمیفهمد.
اظهار هر چند غیر از عرق نیست
در پیش بیدل آب بقاییم
هوش مصنوعی: هر چند که نشان دادن احساسات فقط به تعبیرات سطحی محدود میشود، اما ما در برابر درد و رنج همچنان استوار خواهیم ماند.

بیدل دهلوی