غزل شمارهٔ ۲۳۷۹
بهکنج نیستی عمریست جای خویش میجویم
سراغ خود ز نقش بوریای خویش میجویم
هدایت آرزویم میکشم دستی به هر گنجی
درین ویرانه چون اعمی عصای خویش میجویم
جنون میآورد زین کاروان دنباله فهمیدن
جز آتش نیست گردی کز قفای خویش میجویم
ز بس حسرتکمین جنس مطلبهای نایابم
ز هرکس هر چهگم شد من برای خویش میجویم
جهانی آرزوها پخت و رفت از خود به ناکامی
دو روزی من هم اینجا خونبهای خویش میجویم
خیالی کو که نتوان یافت نقش پردهٔ خاکش
سراغ هر چه خواهم زیر پای خویش میجویم
محیط از وضع موج آغوش پروازی نمیخواهد
من این بیگانگی از آشنای خویش میجویم
چه مقدار از دماغ نارسایی ناز میبالد
که آنگل پیرهن را در قبای خویش میجویم
به خاکستر نفس دزدیدهام چون شعله معذورم
بقایی کردهام گم در فنای خویش میجویم
نیستانی به ذوق ناله انشا کردهام بیدل
ز چندین آستین دست دعای خویش میجویم
غزل شمارهٔ ۲۳۷۸: نه لفظ از پرده میجوشد نه معنی میدهد رویمغزل شمارهٔ ۲۳۸۰: شررواری ز فرصت رو نمای خویش میجویم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بهکنج نیستی عمریست جای خویش میجویم
سراغ خود ز نقش بوریای خویش میجویم
هوش مصنوعی: من مدتهاست که در گوشهای از وجودم، جای خودم را میطلبم و به دنبال حقیقت وجود خودم هستم. به یاد گذشته و یادآوری از ریشههایم میپردازم تا خود را بهتر بشناسم.
هدایت آرزویم میکشم دستی به هر گنجی
درین ویرانه چون اعمی عصای خویش میجویم
هوش مصنوعی: در آرزوی هدایت هستم و در این ویرانه مانند یک نابینا که عصای خود را میجوید، دامن به هر گنجی میزنم.
جنون میآورد زین کاروان دنباله فهمیدن
جز آتش نیست گردی کز قفای خویش میجویم
هوش مصنوعی: این عمل به جنون میانجامد و فقط شعلههای آتش را به همراه دارد. من در جستجوی چیزی هستم که از خودم به جای گذاشتهام.
ز بس حسرتکمین جنس مطلبهای نایابم
ز هرکس هر چهگم شد من برای خویش میجویم
هوش مصنوعی: به خاطر حسرتی که بر روی چیزهای نایاب دارم، هر چیزی که از هر کسی گم شده، من به دنبال آن میگردم تا برای خودم پیدا کنم.
جهانی آرزوها پخت و رفت از خود به ناکامی
دو روزی من هم اینجا خونبهای خویش میجویم
هوش مصنوعی: در جهانی که پر از آرزوهاست، من هم مانند دیگران به شکست و ناکامی دچار شدم و حالا در اینجا به دنبال جبران و تحصیل بهایی هستم که به خاطر این ناکامیها از دست دادهام.
خیالی کو که نتوان یافت نقش پردهٔ خاکش
سراغ هر چه خواهم زیر پای خویش میجویم
هوش مصنوعی: شخصی را میجویم که نتوان او را پیدا کرد، همانطور که در دنیای مادی نمیتوان به سادگی نشان خاک را یافت. هر آنچه را که میخواهم در زیر پای خود جستوجو میکنم.
محیط از وضع موج آغوش پروازی نمیخواهد
من این بیگانگی از آشنای خویش میجویم
هوش مصنوعی: محیط اطرافم به من آزادی نمیدهد و من در پی این هستم که از فاصلهای که با آشنایانم دارم، رهایی یابم.
چه مقدار از دماغ نارسایی ناز میبالد
که آنگل پیرهن را در قبای خویش میجویم
هوش مصنوعی: چه اندازه از حس خودخواهی و ناز به خود میبالد که من آن گل زیبا را در لباس خود به دنبال میگردم.
به خاکستر نفس دزدیدهام چون شعله معذورم
بقایی کردهام گم در فنای خویش میجویم
هوش مصنوعی: من از نفس خود خاکستر شدهام و مانند شعلهای سرشار از عذر و دلیل، در وجودم چیزی باقی نگذاشتهام. در حالتی گم شدهام که در جستجوی خودم در میان نابودیام هستم.
نیستانی به ذوق ناله انشا کردهام بیدل
ز چندین آستین دست دعای خویش میجویم
هوش مصنوعی: در دلم شور و شوقی به خاطر نالهها و احساساتم دارم. بیدل شعر میسرایم و از طریق دعا و درخواستهای خود به دنبال یاری و امید هستم.
حاشیه ها
1392/11/13 11:02
با عرض سلام ، آغاز غزل در نوشته شما اینجا تحریف شده است در کتاب چاپ کابل را که من در اختیار دارم ، رندگی آمده است و این معقول تر و مقبول تر وبه یقین درست میباشد((به کنج زندگی عمریست جای خویش میجویم.. سراغ خود ز نقش بوریای خویش میجویم))

بیدل دهلوی