غزل شمارهٔ ۲۳۶۷
تا چند به هر مرده و بیمار بگریم
وقتست به خود گریم و بسیار بگریم
زبن باغ گذشتند حریفان به تغافل
تا من به تماشای گل و خار بگریم
بر بیکسیم رحم نکردند رفیقان
فریاد به پیش که من زار بگریم
دل آب نشد یک عرق از درد جدایی
یارب من بی شرم چه مقدار بگریم
شمع ستم ایجاد نیام اینچه معاشست
کز خواب به داغ افتم و بیدار بگریم
ای غفلت بیدرد چه هنگامهٔکوریست
او در بر و من درغم دیدار بگریم
تدبیرگداز دل سنگین نتوان کرد
چون ابر چه مقدار به کهسار بگریم
چون شمع به چشمم نمی از شرم و وفا نیست
تا در غم وا کردن زنار بگریم
ای محمل فرصت دم آشوب وداعست
آهسته که سر در قدم یار بگریم
تاکی چو شرر سر به هوا اشک فشاندن
چون شیشه دمی چند نگونسار بگریم
بر خاک درش منفعلم بازگذارید
کز سعی چنین یک دو عرقوار بگریم
شاید قدحی پرکنم از اشک ندامت
می نیست درین میکده بگذار بگریم
ناسور جگر چند کشد رنج چکیدن
بر سنگ زنم شیشه و یکبار بگریم
هر چند ز غم چاره ندارم من بیدل
این چاره که فرمود که ناچار بگریم
غزل شمارهٔ ۲۳۶۶: تا خامهوار خود را از سعی وا نداریمغزل شمارهٔ ۲۳۶۸: وقتست کنم شور جنون عام و بگریم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا چند به هر مرده و بیمار بگریم
وقتست به خود گریم و بسیار بگریم
هوش مصنوعی: چرا باید همیشه برای دیگران که مرده یا بیمارند گریه کنم؟ وقت آن است که به خودم بپردازم و زیاد گریه کنم.
زبن باغ گذشتند حریفان به تغافل
تا من به تماشای گل و خار بگریم
هوش مصنوعی: رفیقان با بیتوجهی از باغ گذشتند، در حالی که من در تماشای گل و خار، اشک میریختم.
بر بیکسیم رحم نکردند رفیقان
فریاد به پیش که من زار بگریم
هوش مصنوعی: دوستانم به من رحم نکردند و بیمعطلی فریاد زدند که من به خاطر وضع خودم دارم به شدت گریه میکنم.
دل آب نشد یک عرق از درد جدایی
یارب من بی شرم چه مقدار بگریم
هوش مصنوعی: دل من به قدری در درد جدایی غصهدار است که حتی یک قطره اشک هم از آن جاری نمیشود. ای خدای من، من بیشرم چقدر باید گریه کنم؟
شمع ستم ایجاد نیام اینچه معاشست
کز خواب به داغ افتم و بیدار بگریم
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که به خاطر ظلم و بدیها، حتی در زمان خواب هم نمیتوانم از درد و اندوهم راحت باشم و بیدار به گریه میافتم.
ای غفلت بیدرد چه هنگامهٔکوریست
او در بر و من درغم دیدار بگریم
هوش مصنوعی: ای غفلت بیدرد! چه اوضاعی است که تو در کنار من هستی و من در اندوه دوریات اشک میریزم.
تدبیرگداز دل سنگین نتوان کرد
چون ابر چه مقدار به کهسار بگریم
هوش مصنوعی: کسی که دلش سخت و سنگین باشد، هرگز نمیتواند با تدبیر و فکر به اوضاع خود برسد، درست مانند این که ابرها چقدر هم که ببارند، نمیتوانند کوهها را به گریه وادار کنند.
چون شمع به چشمم نمی از شرم و وفا نیست
تا در غم وا کردن زنار بگریم
هوش مصنوعی: مانند شمع، در چشمانم نوری از شرم و وفا وجود ندارد، تا من بتوانم در غم و اندوه خود، در دل به یاد محبوب گریان شوم.
ای محمل فرصت دم آشوب وداعست
آهسته که سر در قدم یار بگریم
هوش مصنوعی: ای محمل، زمان وداع و آشفتگی است، با احتیاط بگذار تا من در کنار یارم اشک بریزم.
تاکی چو شرر سر به هوا اشک فشاندن
چون شیشه دمی چند نگونسار بگریم
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید مثل شرر (جرقه) بالا بروم و اشک بریزم؟ مثل شیشهای که مدتی خمیده و غمگین است، احساس ناامیدی میکنم.
بر خاک درش منفعلم بازگذارید
کز سعی چنین یک دو عرقوار بگریم
هوش مصنوعی: بر سر در خانهاش علم و نشانهام را بگذارید، زیرا از تلاش بسیار ممکن است که اشکی از چشمانم بریزد.
شاید قدحی پرکنم از اشک ندامت
می نیست درین میکده بگذار بگریم
هوش مصنوعی: شاید بتوانم از اشکهای پشیمانیام جامی پر کنم. در این میکده، اجازه بدهید که بگریم و غمهایم را بیرون بریزم.
ناسور جگر چند کشد رنج چکیدن
بر سنگ زنم شیشه و یکبار بگریم
هوش مصنوعی: دردی که در عمق دل میزنم، چقدر میتواند زیر فشار این سنگها کشیده شود؟ میخواهم یک بار شیشهای بزنم و سپس برای همیشه بگریم.
هر چند ز غم چاره ندارم من بیدل
این چاره که فرمود که ناچار بگریم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه نمیتوانم از غم رهایی پیدا کنم، اما ناگزیرم به درد دل بپردازم و بگریم.
حاشیه ها
1403/01/13 02:04
Mahsati M
ای غفلت بی درد چه هنگامهی کوریست؟!
او در بر و من در غم دیدار بگریم
چقدر زیباست.

بیدل دهلوی