غزل شمارهٔ ۲۳۶۴
برکاغذ آتش زده هر چند سواریم
فرصت شمران قدم آبله داریم
چون شمع تلاش همه زین بزم رهایی است
گل میدمد آن خار که از پا به در آریم
دل مغتنم فرصت اقبال حضوریست
تا آینه با ماست تماشایی یاریم
گر دقت فطرت ورق خاک تکاند
ماییم که پیدا و نهان خط غباریم
روزی دو نفس گرمی هنگامهٔ نازست
هر چند فروزیم همان شمع مزاریم
زهاد اگر غرهٔ نیرنگ بهشتند
ماهم پر طاووس به سر چون نگذاریم
کمفرصتی از ما نکند ننگ فضولی
پرواز در آتش فکن سعی شراریم
از وصل تعین به غلط کرده فراهم
اجزای من و ما که بهم ربط نداریم
آن قطرهٔ خونیکه بجوشیم بهمگر
بیگانهتر از توأمی دانهٔ باریم
کس جوهر ادراک بد و نیک ندارد
از آینه پرسید که ما با که دچاریم
باید الم خامهٔ نقاش کشیدن
بر هر سر رحمت سر صد قافله باریم
بیدل چه توان کرد به محرومی قسمت
ما خشکلبان ساغر دریا به کناریم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برکاغذ آتش زده هر چند سواریم
فرصت شمران قدم آبله داریم
هوش مصنوعی: اگرچه بر کاغذ نوشتهایم و در حال رکاب زدن هستیم، اما با وجود این، باید مراقب باشیم چرا که در مسیر زندگی با چالشهایی مواجه خواهیم شد.
چون شمع تلاش همه زین بزم رهایی است
گل میدمد آن خار که از پا به در آریم
هوش مصنوعی: زندگی مانند شمعی است که برای رهایی از مشکلات تلاش میکند و در این میان، گلی شکوفا میشود که ما را از زخمها و دردهایمان خلاص کند.
دل مغتنم فرصت اقبال حضوریست
تا آینه با ماست تماشایی یاریم
هوش مصنوعی: دل که در اینجا به فرصتی که پیش آمده اشاره دارد، بهرهوری از لحظات خوب و خوشایند را یادآوری میکند. در این لحظات، وجود یار و محبوب، مانند آینهای است که زیباییاش را به تماشا میگذارد و ما را به یاد زندگی و خوشیهای آن میآورد.
گر دقت فطرت ورق خاک تکاند
ماییم که پیدا و نهان خط غباریم
هوش مصنوعی: اگر به دقت به فطرت بنگریم، متوجه خواهیم شد که ما مانند خاک هستیم که از آن نشات گرفتهایم و در عین حال در برخی از ابعاد وجودیمان، نهان و پنهان به شمار میآییم. به عبارت دیگر، ما نشانههایی از وجود خود داریم که هم در ظاهر و هم در باطن قابل مشاهده است.
روزی دو نفس گرمی هنگامهٔ نازست
هر چند فروزیم همان شمع مزاریم
هوش مصنوعی: یک روز وقتی که حال و هوای عشق و زیبایی طغیانی است، ما نیز هرچند ممکن است در خفا و بیسر و صدا وجود داشته باشیم، باز هم همانند شمعی در کنار آرامگاه، نور و روشنی بخشِ آن حال و هوا خواهیم بود.
زهاد اگر غرهٔ نیرنگ بهشتند
ماهم پر طاووس به سر چون نگذاریم
هوش مصنوعی: اگر زاهدان از فریب بهشت فریب بخورند، ما چگونه میتوانیم سرمان را پر از زیباییهای همچون طاووس کنیم.
کمفرصتی از ما نکند ننگ فضولی
پرواز در آتش فکن سعی شراریم
هوش مصنوعی: وقت کم به ما ننگی نمیآورد، پس بیپروا و با شجاعت در مسیر دشوار و خطرناک تلاش کنیم.
از وصل تعین به غلط کرده فراهم
اجزای من و ما که بهم ربط نداریم
هوش مصنوعی: از هم پیوستن اجزای من و تو به طور نادرست، باعث شده که ما فکر کنیم به هم مرتبطیم، در حالی که در واقع هیچ ارتباطی بین ما وجود ندارد.
آن قطرهٔ خونیکه بجوشیم بهمگر
بیگانهتر از توأمی دانهٔ باریم
هوش مصنوعی: اگر آن قطره خون را که به جوش میآید، بگیریم، میبینیم که تو از ما بیگانهتر هستی، حتی اگر به نظر دانهای از باران بیایی.
کس جوهر ادراک بد و نیک ندارد
از آینه پرسید که ما با که دچاریم
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند بهخوبی درک کند که خوب و بد چیست، پس از آینه پرسید که ما در چه حالتی قرار داریم.
باید الم خامهٔ نقاش کشیدن
بر هر سر رحمت سر صد قافله باریم
هوش مصنوعی: باید با دقت و حساسیت، نشانههای رحمت را بر روی دنیا نقش بزنیم و با خود برکت و نعمت را به زندگی بیاوریم.
بیدل چه توان کرد به محرومی قسمت
ما خشکلبان ساغر دریا به کناریم
هوش مصنوعی: بیدل، چه میتوان کرد که قسمت ما بینصیب است، در حالی که دیگران در کنار دریا شاداب و خوشحال هستند. ما به مانند لبهای خشک، از زندگی آبادی دور افتادهایم.

بیدل دهلوی