گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۶۲

سودیم سراپا و به پایی نرسیدیم
از خویش گذشتیم و بجایی نرسیدیم
کردیم گل از عالم اندیشهٔ قدرت
دستی که به دامان دعایی نرسیدیم
شیرینی‌گفتار ز ما ذوق عمل برد
چون وعدهٔ ناقص به وفایی نرسیدیم
تا رخت نبردیم به سر چشمهٔ خورشید
چون سایه به صابون صفایی نرسیدیم
واماندن ما زحمت پای دگرانست
ای آبله ما نیز بجایی نرسیدیم
آن بی‌پر و بالیم‌که در حسرت پرواز
گشتیم غبار و به هوایی نرسیدیم
ای بخت سیه نوحه به محرومی ماکن
آیینه شدیم و به لقایی نرسیدیم
افسانهٔ هستی چقدر خواب فسون داشت
مردیم و به تعبیر فنایی نرسیدیم
مطلب به نفس سرمه شد از درد تپیدن
فریاد که آخر به صدایی نرسیدیم
شبنم همه تن آب شد از یک نظر اینجا
ما هرزه نگاهان به حنایی نرسیدیم
بیدل من و گرد سحر و قافلهٔ رنگ
رفتیم به جایی که به جایی نرسیدیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سودیم سراپا و به پایی نرسیدیم
از خویش گذشتیم و بجایی نرسیدیم
هوش مصنوعی: ما تمام وجودمان را در کار گذاشتیم، اما به هیچ نتیجه‌ای نرسیدیم. حتی از خودمان هم عبور کردیم، ولی باز هم به هیچ جایی نرسیدیم.
کردیم گل از عالم اندیشهٔ قدرت
دستی که به دامان دعایی نرسیدیم
هوش مصنوعی: ما تلاش کردیم تا از دنیای فکر و اندیشه، به زیبایی و عشق دست پیدا کنیم، اما به خاطر دعایی که داشتیم، نتوانستیم به آنچه می‌خواستیم برسیم.
شیرینی‌گفتار ز ما ذوق عمل برد
چون وعدهٔ ناقص به وفایی نرسیدیم
هوش مصنوعی: شیرینی کلام ما باعث خوشحالی دیگران می‌شود، اما وقتی به وعده‌هایمان عمل نکنیم، آن شکوه و جذابیت کلام از بین می‌رود.
تا رخت نبردیم به سر چشمهٔ خورشید
چون سایه به صابون صفایی نرسیدیم
هوش مصنوعی: ما هرگز نتوانستیم به جایی برسیم که به روشنی و زیبایی خورشید دست پیدا کنیم، مثل سایه‌ای که با صابون نتوانسته خود را تمیز کند.
واماندن ما زحمت پای دگرانست
ای آبله ما نیز بجایی نرسیدیم
هوش مصنوعی: ما به دلیل مشکلاتی که دیگران برای ما به وجود آورده‌اند، در موقعیت سختی قرار داریم و مانند زخم‌دارانی هستیم که نتوانسته‌ایم به جایی برسیم.
آن بی‌پر و بالیم‌که در حسرت پرواز
گشتیم غبار و به هوایی نرسیدیم
هوش مصنوعی: ما همانند پرنده‌ای بدون بال هستیم که در آرزوی پرواز می‌چرخیم، اما از خاک برمی‌خیزیم و به آسمان نمی‌رسیم.
ای بخت سیه نوحه به محرومی ماکن
آیینه شدیم و به لقایی نرسیدیم
هوش مصنوعی: ای سرنوشت شوم، به ما غمگینی مزن؛ ما مانند آیینه‌ای هستیم که در انتظار دیدار هستیم، اما به آن دست نیافته‌ایم.
افسانهٔ هستی چقدر خواب فسون داشت
مردیم و به تعبیر فنایی نرسیدیم
هوش مصنوعی: داستان وجود چقدر جادو و فریب داشت. ما مردیم و به درک واقعی و آگاهی از فنا و زوال نرسیدیم.
مطلب به نفس سرمه شد از درد تپیدن
فریاد که آخر به صدایی نرسیدیم
هوش مصنوعی: درد و احساسات عمیق ما مانند سرمه‌ای شده که درون نفس‌هامان جا گرفته است، اما فریاد ما از این درد به جایی نمی‌رسد و به نتیجه‌ای نمی‌انجامد.
شبنم همه تن آب شد از یک نظر اینجا
ما هرزه نگاهان به حنایی نرسیدیم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویر زیبایی از تاثیر نگاه و احساسات اشاره کرده است. او می‌گوید که به محض یک نگاه، همه وجودش مانند شبنم، شفاف و سرشار از نیروی زندگی شده است. همچنین، او و دیگران که نگاه‌های سرسری و بی‌توجه دارند، هرگز به عمق زیبایی و تاثیر نگاه واقعی نرسیده‌اند. این احساس عمیق و ناب که از یک نگاه ناشی می‌شود، برای آن‌ها دست نیافتنی است.
بیدل من و گرد سحر و قافلهٔ رنگ
رفتیم به جایی که به جایی نرسیدیم
هوش مصنوعی: من و بیدل در حال چرخیدن به دور صبح و همراه با کاروانی از رنگ‌ها بودیم، اما به مکانی رسیدیم که در نهایت جایی نیافتیم.

حاشیه ها

1401/05/21 01:08
jahad۱۰۰z .

عالیه... فریاد که آخر به صدایی نرسیدیم