گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۵۳

فرصت‌کمین پرواز چون نالهٔ سپندیم
چندان که سر به جیبیم چین گشتهٔ کمندیم
طاقت به زیر گردون خفت شکار پستی است
هرگاه پر شکستیم زین آشیان بلندیم
پرواز خاک غافل در دیده‌ها غبار است
عمری‌ست از فضولی ردیم ناپسندیم
امروز هیچکس نیست شایستهٔ ستودن
مضمون تهمتی چند با ناقصان چه بندیم
از بس رواج دارد افسانه‌های باطل
چون حرف حق درین بزم تلخیم گرچه قندیم
نامحرمان چه دانند شأن عسل چه دارد
در خانه‌ها حلاوت بیرون در گزندیم
ظلم است مرهم لطف از ما دریغ کردن
چون داغ سوزناکیم چون زخم دردمندیم
از اشک شمع گیرید معیار عبرت ما
آن سر که می‌کشیدیم آخر به پا فکندیم
شیرینی هوسها فرهاد کرد ما را
فرصت به جان کنی رفت دل از جهان نکندیم
آفاق کسوت شور تا کی به وهم بافد
ماتم خروش عبرت زین نیلگون پرندیم
بیدل درین ستمگاه از درد ناامیدی
بسیار گریه ‌کردیم اکنون بیا بخندیم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فرصت‌کمین پرواز چون نالهٔ سپندیم
چندان که سر به جیبیم چین گشتهٔ کمندیم
هوش مصنوعی: فرصت برای اوج‌گیری همواره در حال نزدیک شدن است، مانند ناله‌ای که از دل آتش برمی‌خیزد، و ما در این میان سر خود را به جیب خود کرده‌ایم، در حالی که گرفتار دام و کمند شده‌ایم.
طاقت به زیر گردون خفت شکار پستی است
هرگاه پر شکستیم زین آشیان بلندیم
هوش مصنوعی: تحمل نداشتن در زیر آسمان و سرنوشت بدی است و هر زمان که از این زندگی بالا برون برویم، می‌توانیم به زندگی بهتری دست پیدا کنیم.
پرواز خاک غافل در دیده‌ها غبار است
عمری‌ست از فضولی ردیم ناپسندیم
هوش مصنوعی: پرواز خاک بی‌مقدار در چشم‌ها مانند غباری است که مدتهاست به خاطر کنجکاوی بی‌مورد و ناپسند ما وجود دارد.
امروز هیچکس نیست شایستهٔ ستودن
مضمون تهمتی چند با ناقصان چه بندیم
هوش مصنوعی: امروز هیچ فردی شایستهٔ ستایش نیست و در شرایطی که با انسان‌های ناتوان و ناقص روبه‌رو هستیم، چه نیازی به مطرح کردن اتهامات بی‌اساس وجود دارد؟
از بس رواج دارد افسانه‌های باطل
چون حرف حق درین بزم تلخیم گرچه قندیم
هوش مصنوعی: چون افسانه‌های نادرست به شدت در جامعه شایع شده‌اند، حرف حق در این مجالس ناامیدکننده کم‌رنگ می‌شود، هرچند که ما خود به ظاهر شیرین و خوشایند هستیم.
نامحرمان چه دانند شأن عسل چه دارد
در خانه‌ها حلاوت بیرون در گزندیم
هوش مصنوعی: نامحرمان و بیگانگان چه می‌دانند که عسل چه ارزشی دارد؟ در خانه‌ها شیرینی خاصی وجود دارد که در دنیای بیرون چندان در دسترس نیست.
ظلم است مرهم لطف از ما دریغ کردن
چون داغ سوزناکیم چون زخم دردمندیم
هوش مصنوعی: هر گونه کم لطفی و بی‌مهری نسبت به ما ناعادلانه است، زیرا ما همچون زخم‌های دردمند در حال تحمل یک درد عمیق و سوزناک هستیم و به محبت و توجه نیاز داریم.
از اشک شمع گیرید معیار عبرت ما
آن سر که می‌کشیدیم آخر به پا فکندیم
هوش مصنوعی: از اشک شمع باید عبرت بگیریم؛ ما سرنوشتی که برای خودمان رقم زده بودیم، در پایان به دست خودمان تغییر دادیم.
شیرینی هوسها فرهاد کرد ما را
فرصت به جان کنی رفت دل از جهان نکندیم
هوش مصنوعی: هوس‌ها و آرزوهای دلنشین ما را به سمت خود کشید و زندگی به ما فرصت نداد که به خاطر آن‌ها جان بگذاریم. ولی با این حال، دل‌مان از این دنیا جدا نشد.
آفاق کسوت شور تا کی به وهم بافد
ماتم خروش عبرت زین نیلگون پرندیم
هوش مصنوعی: تا کی دنیا با شور و شوق ملبس خواهد بود و ما تنها در خیال خود ماتم و اندوه را تجربه کنیم؟ چه عبرت‌ها و درس‌هایی در رنگ نیلی پرندگان وجود دارد که ما نباید از آن‌ها غافل شویم؟
بیدل درین ستمگاه از درد ناامیدی
بسیار گریه ‌کردیم اکنون بیا بخندیم
هوش مصنوعی: در این مکان که ظلم و ستم وجود دارد، به خاطر درد و ناامیدی، خیلی گریه کردیم. حالا بیایید بخندیم.

حاشیه ها

1401/01/25 12:03
شهرام سپاس

با سلام

بیت دوم مصرع دوم "زین آشیان" درست است

بیت هفتم مصرع اول "از ما دریغ کردن"

بیت نهم مصرع دوم "فرصت به جان کنی رفت"

 

 

1404/06/30 01:08
علی میراحمدی

بنگرید به ابیات چهارم تا انتهای این غزل شگفت انگیز...

 

 

1404/07/14 20:10
علی میراحمدی

«نامحرمان چه دانند شأن عسل چه دارد

در خانه‌ها حلاوت بیرون در گزندیم»

میگوید مانند کندوی عسل هستم که درونش شیرین و بیرونش پر از گزند است.

شاید ظاهرم غمگین و فسرده به نظر برسد اما در باطن و درون خویش دنیای دیگری را تجربه میکنم که نامحرمان پی به آن نمیبرند.

گر چه بی سامان نماید کار ما سهلش مبین

کاندرین کشور گدایی رشک سلطانی بود

حافظ

من ز شیرینی نشستم روترش...‌

مولانا