گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۴۶

دیده را باز به دیدار که حیران کردیم
که خلل در صف جمعیت مژگان ‌کردیم
بسکه آشفته نگاهی سبق غفلت ماست
مژه را هم رقم خواب پریشان ‌کردیم
غیر وحشت نشد از نشئهٔ‌ تحقیق بلند
می به ساغر مگر از چشم غزالان ‌کردیم
زبن دو تا رشته‌که هر دم نفسش می‌خوانند
مفت ما بود که چون صبح‌ گریبان ‌کردیم
خاک خجلت به سرچشم چه طاعت چه‌گناه
هر چه کردیم درین کلیهٔ ویران کردیم
عرصهٔ‌ کون و مکان وسعت یک گام نداشت
چون نگه بیهده اندیشهٔ جولان کردیم
رهزنی داشت اگر وادی بی‌مطلب عشق
عافیت بود که زندانی نسیان کردیم
موج ما یک شکن از خاک نجوشید بلند
بحر عجزیم‌ که در آبله توفان ‌کردیم
سوختن انجمن آرای هوس بود چو شمع
داغ را مغتنم دیدهٔ حیران کردیم
حاصل از هستی موهوم نفس دزدیدن
اینقدر بود که بر آینه احسان کردیم
تازه‌رویی ز دل غنچهٔ ما صحرا ریخت
آنقدر جبهه گشودیم که دامان کردیم
عشق در عرض وفا انجمن معشوقست
چشم‌بندی‌که به این پیکر عریان کردیم
بیدل از بسکه تنک مایهٔ دردیم چو شمع
صد نگه آب شد و یک مژه‌گریان‌کردیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیده را باز به دیدار که حیران کردیم
که خلل در صف جمعیت مژگان ‌کردیم
هوش مصنوعی: چشم را به تماشا باز کنیم، چون بر اثر دیدن، به حیرت افتادیم؛ چرا که با مژگان خود در جمع مردم اختلال ایجاد کردیم.
بسکه آشفته نگاهی سبق غفلت ماست
مژه را هم رقم خواب پریشان ‌کردیم
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌توجهی و غفلت ما، نگاه آشفته‌ای داریم که حتی مژه‌هایمان نیز نشانه‌هایی از خواب نامنظم و پریشان را به همراه دارند.
غیر وحشت نشد از نشئهٔ‌ تحقیق بلند
می به ساغر مگر از چشم غزالان ‌کردیم
هوش مصنوعی: از اضطراب و ترس از تحقیق و جستجوی واقعیات، جز لذت از شراب در جرعه‌ای نمی‌نوشیدیم، مگر اینکه از نظر زیبایی غزال‌ها، متوجه آن شدیم.
زبن دو تا رشته‌که هر دم نفسش می‌خوانند
مفت ما بود که چون صبح‌ گریبان ‌کردیم
هوش مصنوعی: دو رشته وجود دارد که همیشه نفس آن‌ها را می‌طلبند و ما بی‌خبر از این موضوع، در آغاز روز گرفتار آن‌ها شدیم.
خاک خجلت به سرچشم چه طاعت چه‌گناه
هر چه کردیم درین کلیهٔ ویران کردیم
هوش مصنوعی: ما در این دنیای ویران، چه کار نیکو و چه کار بدی انجام دادیم، همگی باعث شرمساری و خجالت ماست.
عرصهٔ‌ کون و مکان وسعت یک گام نداشت
چون نگه بیهده اندیشهٔ جولان کردیم
هوش مصنوعی: دنیا و آسمان جایی برای پیشرفت و حرکت نداشت، چون که ما بی‌هدف و بدون فکر در آن تلاش کردیم.
رهزنی داشت اگر وادی بی‌مطلب عشق
عافیت بود که زندانی نسیان کردیم
هوش مصنوعی: اگر عشق به خاطر آزار و بی‌توجهی نبود، ما به راحتی در آغوش زندان فراموشی نمی‌افتادیم.
موج ما یک شکن از خاک نجوشید بلند
بحر عجزیم‌ که در آبله توفان ‌کردیم
هوش مصنوعی: ما از اعماق زمین برخاستیم و به سطح آب نیامدیم، چرا که در دریاگریزی و ناتوانی هستیم و در برابر طوفان‌ها تسلیم شدیم.
سوختن انجمن آرای هوس بود چو شمع
داغ را مغتنم دیدهٔ حیران کردیم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در جمعی که از آرزوها و خواسته‌ها تشکیل شده، مثل شمعی که به خاطر حرارتش می‌سوزد، بهره‌وری و لذت را از لحظه‌های داغ و پرشور زندگی درک کرده‌ایم. ما با حیرت و شگفتی به این وضعیت نگاه کرده و از آن استفاده کرده‌ایم.
حاصل از هستی موهوم نفس دزدیدن
اینقدر بود که بر آینه احسان کردیم
هوش مصنوعی: نتیجه‌ای که از وجود خیالی نفس گرفتیم، این بود که به آینه احسانی کردیم.
تازه‌رویی ز دل غنچهٔ ما صحرا ریخت
آنقدر جبهه گشودیم که دامان کردیم
هوش مصنوعی: شکوفایی زیبایی از دل ما همچون غنچه‌ در دشت پخش شد و ما به حدی تلاش کردیم و جلوی خود را باز کردیم که دامن‌گیر شدیم.
عشق در عرض وفا انجمن معشوقست
چشم‌بندی‌که به این پیکر عریان کردیم
هوش مصنوعی: عشق در همراهی با وفا، برتری معشوق را به نمایش می‌گذارد؛ این یک ترفند است که با آن ما این بدن عریان را آراسته‌ایم.
بیدل از بسکه تنک مایهٔ دردیم چو شمع
صد نگه آب شد و یک مژه‌گریان‌کردیم
هوش مصنوعی: ما به قدری درگیر درد و اندوه هستیم که مانند شمعی که در حال ذوب شدن است، آب می‌شویم و تنها یک بار اشک می‌ریزیم.

حاشیه ها

1393/10/11 07:01

خاک خجلت به سرچشم چه طاعت چه‌گناه
هر چه کردیم درین کلیهٔ ویران کردیم

با عرض درود , در بیت پنجم مصراع دوم بجای کلیه باید کُلبه جایگزن شود .
سپاس ازشما