گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۴

بی‌تو چون شمع ز ضعف تن ما
رنگ ما خفت به‌ پیراهن ما
نقش پاییم ادب‌پرور عجز
مژه خم می‌شود از دیدن ما
خاک ما گرد قیامت دارد
حذر از آفت شوراندن ما
زندگی طعمهٔ کلفت‌ گردید
رشته‌ها خورده‌گره خوردن ما
حرص مضمون رهایی فهمید
دل به اسباب جهان بستن ما
فکر آزادگی آزادی برد
سرگریبان زده از دامن ما
اگر این است سلوک احباب
دشمن ما نبود دشمن ما
خلعت آرای سحر عریانی‌ست
چاک دوزید به پیراهن ما
آفت اندوختنی می‌خواهد
برق‌ ما نیست مگر خرمن‌ ما
آخر انجام رعونت چون شمع
می‌کشد تار رگ‌ گردن ما
قاصد آورد پیام دلدار
بازگردید ز خود رفتن ما
بیدل آخر ز چه خورشید کم است
این چراغ به نفس روشن ما

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی‌تو چون شمع ز ضعف تن ما
رنگ ما خفت به‌ پیراهن ما
هوش مصنوعی: بدون تو، مانند شمعی هستیم که از شدت ضعف و ناتوانی، رنگ و رویمان را از دست داده است و حالتی پوچ و بی‌حال داریم که به لباس‌مان منتقل شده است.
نقش پاییم ادب‌پرور عجز
مژه خم می‌شود از دیدن ما
هوش مصنوعی: ما در زندگی خود به حدی در علم و آداب پرورش یافته‌ایم که با دیدن خودمان، حتی مژه‌هایمان هم به خاطر این تواضع و خضوع، خم می‌شوند.
خاک ما گرد قیامت دارد
حذر از آفت شوراندن ما
هوش مصنوعی: خاک ما از روز قیامت مصون است و باید مواظب باشیم که مانع از بی‌قراری و آشفتگی ما شود.
زندگی طعمهٔ کلفت‌ گردید
رشته‌ها خورده‌گره خوردن ما
هوش مصنوعی: زندگی به شکل یک طعمه بزرگ شده و ما در پیله‌های گره‌خورده‌اش گرفتار شده‌ایم.
حرص مضمون رهایی فهمید
دل به اسباب جهان بستن ما
هوش مصنوعی: دل به دنیا و وسایل آن وابسته نکن، زیرا حرص و طمع باعث می‌شود که از آزادی واقعی دور شوی.
فکر آزادگی آزادی برد
سرگریبان زده از دامن ما
هوش مصنوعی: آزادی و اندیشه‌ی آزاد، ما را از چنگال وابستگی‌ها و محدودیت‌ها رها کرده و به سوی تعالی سوق می‌دهد.
اگر این است سلوک احباب
دشمن ما نبود دشمن ما
هوش مصنوعی: اگر این‌گونه است رفتار دوستان، پس دشمنی برای ما وجود ندارد.
خلعت آرای سحر عریانی‌ست
چاک دوزید به پیراهن ما
هوش مصنوعی: زیبایی‌های صبحگاه مانند لباسی زیبا است که بر تن ما نیفتاده و فقط برهنه است.
آفت اندوختنی می‌خواهد
برق‌ ما نیست مگر خرمن‌ ما
هوش مصنوعی: برای ذخیره ثروت و نعمت، باید تلاش فراوانی کرد و تنها داشتن آرزو و امید کافی نیست. به عبارتی، غنای ناب به تنهایی به دست نمی‌آید، بلکه نیازمند زحمت و کوشش است.
آخر انجام رعونت چون شمع
می‌کشد تار رگ‌ گردن ما
هوش مصنوعی: در نهایت، خودبزرگ‌بینی و تکبر انسان باعث می‌شود که مانند شمع، به تدریج و با درد و رنج به پایان برسد.
قاصد آورد پیام دلدار
بازگردید ز خود رفتن ما
هوش مصنوعی: پیام‌آور، خبر عشق را آورد، اما خود نیز بازگشت و از ما جدا شد.
بیدل آخر ز چه خورشید کم است
این چراغ به نفس روشن ما
هوش مصنوعی: بیدل، در اینجا به این نکته اشاره می‌کند که چراغی که از نفس او روشن است، نسبت به خورشید کم‌نور و ضعیف به نظر می‌رسد. او به نوعی احساس می‌کند که وجودش در مقایسه با روشنایی و بزرگی خورشید، ناچیز و کم‌رمق است. در واقع، او در جستجوی معنای عمیق‌تری از روشنایی و وجود خود است.