غزل شمارهٔ ۲۳۳
به طوق فاخته نازد محبت از فن ما
که زخم تیغ تو دارد طوافگردن ما
زبان ناله ببستیم زین ادبکه مباد
تبسم توکشد ننگ لبگزیدن ما
عیان نشد زکجا مست جلوه میآیی
فدای طرز خرامت ز خویش رفتن ما
به شکر عجز چه مقدار دانه نازکند
بلندکرد سر ما ز پا فتادن ما
فغانکه داد رهایی نداد وحشت هم
چو رنگ شمع قفسگشت پرگشادن ما
درتن ستمکده دل شکوهای نکرد بلند
شکست چینی ومویی نخاست ازتن ما
چودشتتنگیاخلاق زیبمشربنیست
جبینگرفته به دستگشاده دامن ما
به قدر حاصل از آفات آگهیم همه
به جای دانه همین مور داشت خرمن ما
نیایم رنگی و چندین چمن نمو داریم
به روی آب فتادهست موج روغن ما
به غیر خامشی اسرار دلکه میفهمد
چه نکتههاکه ندارد زبان الکن ما
زگل مپرسکه بو درکجا وطن دارد
نیافت مسکن ما هم سراغ مسکن ما
چه ممکن است بگیریم دامنش بیدل
که میرسد به تری نامش ازگرفتن ما
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به طوق فاخته نازد محبت از فن ما
که زخم تیغ تو دارد طوافگردن ما
هوش مصنوعی: محبت با هنر ما به فاخته خود میبالد، چرا که زخم تیغ تو گردن ما را همواره در دور خود میچرخاند.
زبان ناله ببستیم زین ادبکه مباد
تبسم توکشد ننگ لبگزیدن ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر ادب و احترام، زبان خود را از ناله و شکایت بستهایم، تا مبادا لبخند تو باعث شرم و خجالت ما شود.
عیان نشد زکجا مست جلوه میآیی
فدای طرز خرامت ز خویش رفتن ما
هوش مصنوعی: نمیدانیم از کجا به این زیبایی جلوهگر شدهای، من برای نحوهی راه رفتنت جانم را فدای تو میکنم، حتی اگر مجبور شوم از خودم فاصله بگیرم.
به شکر عجز چه مقدار دانه نازکند
بلندکرد سر ما ز پا فتادن ما
هوش مصنوعی: به خاطر ضعف و ناتوانیام، چقدر خود را عزیز و نازکنده نشان میدهد؛ اما او سر ما را از افتادن و شکستگی بلند میکند.
فغانکه داد رهایی نداد وحشت هم
چو رنگ شمع قفسگشت پرگشادن ما
هوش مصنوعی: آه که نجاتی نیافتیم، وحشت مانند رنگی که شمع در قفس به خود میگیرد، ما را در بند نگه داشته است و نتوانستهایم آزاد شویم.
درتن ستمکده دل شکوهای نکرد بلند
شکست چینی ومویی نخاست ازتن ما
هوش مصنوعی: در درون وجود ما، هر چند که دلی پر از درد و رنج دارد، اما هیچ گاه از آن گلایهای نمیکند. حتی با وجود آسیبهای جدی و شکستهای بزرگ، هیچ نشانهای از ناله یا افسردگی در ما دیده نمیشود.
چودشتتنگیاخلاق زیبمشربنیست
جبینگرفته به دستگشاده دامن ما
هوش مصنوعی: اگر اخلاق زیبا و نیکو نداشته باشی، در دشت تنگی قرار میگریزی. به همین دلیل، ما با دامن گشاده منتظر تو هستیم.
به قدر حاصل از آفات آگهیم همه
به جای دانه همین مور داشت خرمن ما
هوش مصنوعی: ما به اندازه آسیبهایی که دیدهایم، آگاهیم و به جای دانهها، همین تعداد موریانهها را در خرمن خود داریم.
نیایم رنگی و چندین چمن نمو داریم
به روی آب فتادهست موج روغن ما
هوش مصنوعی: ما در اصل رنگ و ظاهر خاصی نداریم، اما در دل طبیعت جوانهزنی و رشد داریم. همچنین، بر روی آب، موجی از روغن به شکل زیبایی نمایان است که به نوعی نمایانگر ماست.
به غیر خامشی اسرار دلکه میفهمد
چه نکتههاکه ندارد زبان الکن ما
هوش مصنوعی: سکوت ما رازهای دل را درک میکند و نشان میدهد که چه نکات بسیاری هست که زبان ناتوان ما قادر به بیان آنها نیست.
زگل مپرسکه بو درکجا وطن دارد
نیافت مسکن ما هم سراغ مسکن ما
هوش مصنوعی: از گل نپرس که عطر و بوی آن کجا خانه دارد، چرا که ما هم در پی یافتن مکانی برای آرامش هستیم.
چه ممکن است بگیریم دامنش بیدل
که میرسد به تری نامش ازگرفتن ما
هوش مصنوعی: چگونه میتوانیم به دامن کسی دست بزنیم که نامش از نظر ما بسیار بالاتر و پاکتر است؟
حاشیه ها
1396/05/02 08:08
با درود و مهر.!
درین ستمکده دل شکوهای نکرد بلند