گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۳۹

عمری‌ست در نظرها اشک عرق نقابیم
از شرم خودنمایی خون دلیم و آبیم
جوشیده‌ایم از دل با صد خیال باطل
دود همین سپندیم اشک همین ‌کبابیم
خلقی ز ما نمودار ما پیش خود شب تار
خفاش نور خویشیم هر چند آفتابیم
مستان این خرابات هنگامهٔ جنونند
از ظرف ما مپرسید دریاکش سرابیم
دانش خیال ظرفست فطرت به وهم صرفست
از آگهی چه حرفست هذیان سرای خوابیم
سامان پر زدنها در آشیان عنقاست
یکسر شرار سنگیم‌ کاش اندکی بتابیم
افسانه‌ها نهفته‌ست در دل ولی چه حاصل
می‌خواند آنکه داند ما یک قلم کتابیم
هرگام باید اینجا بر عالمی قدم زد
چون ناله‌های زنجیر یک پا و صد رکابیم
دل مرکز سویداست خطش همان معماست
از نقطه‌کس چه خواند جز این‌که انتخابیم
کاش آبروی هستی با مهلتی شود جمع
زین فرصت عرقناک دردسر حبابیم
از خلق تا قیامت جز حق نمی‌تراود
با ما نفس مسوزید یک ‌حرف بی‌جوابیم
بی‌دانشی چه مقدار نامحرم قبول است
بیدل دعا نداریم چندانکه مستجابیم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمری‌ست در نظرها اشک عرق نقابیم
از شرم خودنمایی خون دلیم و آبیم
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در چشم‌هایم اشک وجود دارد و چهره‌ام را پنهان کرده‌ام. این اشک‌ها نشان از شرم من دارند، چون نمی‌خواهم زشتی‌های دلم و احساسات عمیق‌ام را به نمایش بگذارم.
جوشیده‌ایم از دل با صد خیال باطل
دود همین سپندیم اشک همین ‌کبابیم
هوش مصنوعی: ما از دل‌های پر از خیال‌های نادرست زاده شده‌ایم. در حقیقت، دود ما نتیجه‌ی همین احساسات نادرست است و اشک‌هامان نیز نشانه‌ی همین درد و کباب شدن است.
خلقی ز ما نمودار ما پیش خود شب تار
خفاش نور خویشیم هر چند آفتابیم
هوش مصنوعی: ما در برابر خود مثل موجودات شب‌زی هستیم که در تاریکی نماد تاریکی را نشان می‌دهند. هرچند که در واقع روشنایی داریم و مانند خورشید هستیم، اما گاهی اوقات در شرایط سخت و ناهماهنگ قرار می‌گیریم که موجب می‌شود روشنایی ما به خوبی دیده نشود.
مستان این خرابات هنگامهٔ جنونند
از ظرف ما مپرسید دریاکش سرابیم
هوش مصنوعی: شخصی که در اینجا صحبت می‌کند، به حال و هوای شلوغ و هیجان‌انگیز مستان اشاره می‌کند. او می‌گوید که از ما در مورد عمیق بودن و حقیقت‌ داشتن تجربیات‌مان سوال نکنید، چرا که ممکن است آنچه نشان می‌دهیم، در واقع فقط یک جھل و فریب باشد.
دانش خیال ظرفست فطرت به وهم صرفست
از آگهی چه حرفست هذیان سرای خوابیم
هوش مصنوعی: دانش و علم مانند ظرفی است که معرفت در آن قرار می‌گیرد، اما این معرفت تنها در خیال و توهم وجود دارد. از چه چیزی صحبت می‌کنیم وقتی که ما در عالم خواب و خیال سرگردانیم؟
سامان پر زدنها در آشیان عنقاست
یکسر شرار سنگیم‌ کاش اندکی بتابیم
هوش مصنوعی: پروازهای بی‌هدف و بی‌سامان در آشیانه‌ی پرنده‌ای افسانه‌ای به نتیجه‌ای نمی‌رسد، و ما تنها شعله‌هایی از سنگ را بر دوش داریم. کاش کمی نور و روشنایی به ما بتابد.
افسانه‌ها نهفته‌ست در دل ولی چه حاصل
می‌خواند آنکه داند ما یک قلم کتابیم
هوش مصنوعی: داستان‌ها و رازهای زیادی در دل‌هایمان وجود دارد، اما چه فایده‌ای دارد اگر کسی که می‌داند، آن‌ها را بخواند؟ ما خودمان مانند یک کتاب هستیم که مطالب جالبی برای گفتن داریم.
هرگام باید اینجا بر عالمی قدم زد
چون ناله‌های زنجیر یک پا و صد رکابیم
هوش مصنوعی: هر گام که برمی‌داریم، باید با آگاهی و حس عمیق نسبت به دنیای اطراف باشد، زیرا مانند ناله‌های زنجیری که یک پا را محدود کرده، احساسات و تجربیات ما نیز ما را به چالش می‌کشند و همزمان حس و حرکتی را به ما می‌دهند.
دل مرکز سویداست خطش همان معماست
از نقطه‌کس چه خواند جز این‌که انتخابیم
هوش مصنوعی: دل، مکانی است برای احساسات و عواطف، و نوشته‌های آن همچون یک معماست. از نقطه‌ای که به آن می‌نگریم، چه می‌توانیم بگوییم جز این‌که ما انتخابی در زندگی هستیم.
کاش آبروی هستی با مهلتی شود جمع
زین فرصت عرقناک دردسر حبابیم
هوش مصنوعی: ای کاش فرصتی پیش می‌آمد تا آبروی وجودمان محفوظ بماند و از این لحظه‌های پر درد و اندوه که مانند حباب fleeting و زودگذرند، بهره‌برداری کنیم.
از خلق تا قیامت جز حق نمی‌تراود
با ما نفس مسوزید یک ‌حرف بی‌جوابیم
هوش مصنوعی: تنها حقیقت از آغاز تا پایان دنیا برای ما نمایان خواهد شد و اگر با ما صحبت کنید، فقط یک کلمه بی‌پاسخ خواهیم داشت.
بی‌دانشی چه مقدار نامحرم قبول است
بیدل دعا نداریم چندانکه مستجابیم
هوش مصنوعی: نادانی تا چه حد می‌تواند به ما آسیب بزند. ما دعا نمی‌کنیم و در حقیقت به اندازه‌ای که دعای ما مستجاب شود، درک و دانش نداریم.