گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۳۶

یاران نه در چمن نه به‌باغی رسیده‌ایم
بوی‌گلی به سیر دماغی رسیده‌ایم
مفت تأمدم اگر وا رسد کسی
از عالم برون ز سراغی رسیده‌ایم
از سرگذشت عافیت شمع ما مپرس
طی‌گشت شعله‌ها که به داغی رسیده‌ایم
پر دور نیست از نفس آثار سوختن
پروانه‌ها به دور چراغی رسیده‌ایم
بر بیخودان فسانهٔ عیش دگر مخوان
رنگی شکسته‌ایم و به باغی رسیده‌ایم
اقبال پرگشایی بخت سیاه داشت
از سایهٔ هما به‌کلاغی رسیده‌ایم
از ما تلاش لغزش مستان غنیمت است
اشکی به یک دو قطره ایاغی رسیده‌ایم
چون سکته‌ای‌ که‌ گل‌کند از مصرع روان
کم فرصت یقین به فراغی رسیده‌ایم
بیدل درین‌ بهار ثمرهاست گلفشان
ما هم به وهم خویش دماغی رسیده‌ایم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاران نه در چمن نه به‌باغی رسیده‌ایم
بوی‌گلی به سیر دماغی رسیده‌ایم
هوش مصنوعی: ما نه در باغ و نه در سبزه‌زار در کنار دوستان هستیم، اما بوی گلی که روح و ذهن ما را نوازش می‌دهد، به ما رسیده است.
مفت تأمدم اگر وا رسد کسی
از عالم برون ز سراغی رسیده‌ایم
هوش مصنوعی: اگر از دنیای بیرون کسی به ما سر بزند، چه خوب خواهد بود و ما به دنبال نشانه‌ای از او هستیم.
از سرگذشت عافیت شمع ما مپرس
طی‌گشت شعله‌ها که به داغی رسیده‌ایم
هوش مصنوعی: از داستان راحت و آرامش ما نپرس، چون ما به سختی‌ها و چالش‌های زیادی در طول راه برخورد کرده‌ایم که ما را به این نقطه رسانده است.
پر دور نیست از نفس آثار سوختن
پروانه‌ها به دور چراغی رسیده‌ایم
هوش مصنوعی: ما به جایی رسیده‌ایم که تاثیر سوختن پروانه‌ها در نزدیکی چراغ را احساس می‌کنیم، و این distance یا فاصله‌ای که داریم، چندان زیاد نیست.
بر بیخودان فسانهٔ عیش دگر مخوان
رنگی شکسته‌ایم و به باغی رسیده‌ایم
هوش مصنوعی: دیگر به بی‌خبرا از لذت‌های فریبنده چیزی نگو، چرا که ما از رنگ و رویی تازه برخوردار شده‌ایم و به باغی از خوبایی و زیبایی‌ها وارد شده‌ایم.
اقبال پرگشایی بخت سیاه داشت
از سایهٔ هما به‌کلاغی رسیده‌ایم
هوش مصنوعی: اکنون به نقطه‌ای رسیده‌ایم که در آن بخت خوب از طریق شرایط دشوار و تاریک به ما رسیده است.
از ما تلاش لغزش مستان غنیمت است
اشکی به یک دو قطره ایاغی رسیده‌ایم
هوش مصنوعی: ما از خود تلاش می‌کنیم و گاهی اوقات خطاهایی داریم که شبیه به سرخوشی و شادی هستند. در میان این تلاش‌ها، حتی یک یا دو قطره اشک هم برای ما ارزشمند است و به جایی رسیده‌ایم.
چون سکته‌ای‌ که‌ گل‌کند از مصرع روان
کم فرصت یقین به فراغی رسیده‌ایم
هوش مصنوعی: در حالتی شبیه به سکته‌ای در حسینی که از مصرع‌های شعر جدا می‌شود، فرصتی برای آرامش حاصل شده‌است و ما به یقین رسیده‌ایم که به آرامشی دست یافته‌ایم.
بیدل درین‌ بهار ثمرهاست گلفشان
ما هم به وهم خویش دماغی رسیده‌ایم
هوش مصنوعی: در این بهار، درختان میوه‌دار شده‌اند و گل‌ها شکوفه زده‌اند. ما نیز به خیال خود، به مرحله‌ای رسیده‌ایم که به آن افتخار کنیم.