غزل شمارهٔ ۲۳۳۲
نسخهٔ هیچیم، وهمی از عدم آوردهایم
ما و من حرفی که میگردد رقم آوردهایم
خامشی بی آه و گفتوگوی باب ناله نیست
یک نفس سازیم و چندین زیر و بم آوردهایم
هیچ نقش از پردهٔ معدومی ما گل نکرد
یکقلم خاکستریم، آیینه کم آوردهایم
ای فلک از ما ضعیفان بیش از این طاقت مخواه
چون مه نو خویش را بر پشت خم آوردهایم
آفتابی کرد رنگ طاقت ما احتیاج
تا بهخاطر سایهٔ دست کرم آوردهایم
بر درت پیشانی خجلت شفیع ما بس است
سجدهای در بار ما گر نیست نم آوردهایم
عمرها نامحرم جیب تأمل تاختیم
تاکنون ما و خیالت سر بهم آوردهایم
کو تنزه سجدهای تا آبرو بندیم نقش
زحمتی بر خاک پایت از قسم آوردهایم
صبح ما روشن سواد نسخهٔ آرام نیست
سطر گردی در خیال از مشق رم آوردهایم
دست عجز ما صلای جلوهای دارد بلند
عرصه حیرانی است از مژگان علم آوردهایم
اینقدر رقص سپند ما بهامید فناست
ناله در باریم اما سرمه هم آوردهایم
سعی ما واماندگان سر منزلی دیگر نداشت
همچو لغزش زور بر نقش قدم آوردهایم
همت ما چون سحر منتکش اسباب نیست
اینقدر هستی که داریم از عدم آوردهایم
حاصل جمعیت اسباب جز عبرت نبود
مفت ما بیدل که مژگانی بهم آورده ایم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نسخهٔ هیچیم، وهمی از عدم آوردهایم
ما و من حرفی که میگردد رقم آوردهایم
هوش مصنوعی: ما هیچ چیز نیستیم، فقط توهمی از عدم به وجود آوردهایم و من، چیزی برای گفتن دارم که به صورت کلمات در آمده است.
خامشی بی آه و گفتوگوی باب ناله نیست
یک نفس سازیم و چندین زیر و بم آوردهایم
هوش مصنوعی: سکوت بدون حسرت و گفتگو، شبیه به شیوهی ناله کردن نیست. ما میتوانیم در یک لحظه صداهایی را تولید کنیم که شامل فراز و نشیبهای زیادی باشد.
هیچ نقش از پردهٔ معدومی ما گل نکرد
یکقلم خاکستریم، آیینه کم آوردهایم
هوش مصنوعی: هیچ تصویری از وجود ما در دنیا شکل نگرفت، تنها نشانهای از ما باقی مانده که به یک خط از خاکستری شباهت دارد. ما در این زمینه کمبودهایی داریم.
ای فلک از ما ضعیفان بیش از این طاقت مخواه
چون مه نو خویش را بر پشت خم آوردهایم
هوش مصنوعی: ای آسمان، از ما ناتوانان بیش از این انتظار نداشته باش، چرا که ما به اندازه کافی سنگینی بار زندگی را بر دوش خود داریم.
آفتابی کرد رنگ طاقت ما احتیاج
تا بهخاطر سایهٔ دست کرم آوردهایم
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که گرمای خورشید، رنگ و روی ما را تحت تاثیر قرار داده و به خاطر سایهی نیکی و مرحمت دیگری، به آرامش نیاز داریم.
بر درت پیشانی خجلت شفیع ما بس است
سجدهای در بار ما گر نیست نم آوردهایم
هوش مصنوعی: ما به خاطر خجالت و شرمندگی که داریم، تنها سجدهای در درگاه تو کافی است. اگر باران رحمتت نازل نشده، این مسئله ما را از تضرع و دعا کردن بازنمیدارد.
عمرها نامحرم جیب تأمل تاختیم
تاکنون ما و خیالت سر بهم آوردهایم
هوش مصنوعی: ما مدتی طولانی را در فکر و تأمل گذراندهایم و در این مدت، به خیال و رؤیاهای خود پرداختهایم.
کو تنزه سجدهای تا آبرو بندیم نقش
زحمتی بر خاک پایت از قسم آوردهایم
هوش مصنوعی: بیا تا با یک سجده خالص، آبرویی برای خود بسازیم. ما به نشانهی زحمتی که کشیدهایم، بر خاک پای تو علامتی گذاشتهایم و به تو قسم خوردهایم.
صبح ما روشن سواد نسخهٔ آرام نیست
سطر گردی در خیال از مشق رم آوردهایم
هوش مصنوعی: صبح ما روشن است، اما آرامش خاصی ندارد. ما از خیال خود در تلاشیم که شکل و معنای زیبایی به آن بدهیم.
دست عجز ما صلای جلوهای دارد بلند
عرصه حیرانی است از مژگان علم آوردهایم
هوش مصنوعی: دست نیاز ما به آسمان بلند است و نشان از حیرت و شگفتی ما دارد، چون علم و دانش را به مانند کمان مژهها آوردهایم.
اینقدر رقص سپند ما بهامید فناست
ناله در باریم اما سرمه هم آوردهایم
هوش مصنوعی: رقص و شادی ما به خاطر آرزوی نابودی است، با اینکه در حال ناله و شکایت هستیم، اما در کنار آن، زیبایی و تزییناتی هم به همراه داریم.
سعی ما واماندگان سر منزلی دیگر نداشت
همچو لغزش زور بر نقش قدم آوردهایم
هوش مصنوعی: تلاش ما و کسانی که در مسیر قرار دارند، به جایی دیگر نمیرسد؛ ما مانند کسانی هستیم که به طور ناخواسته بر روی اثری که بر زمین مانده، قدم گذاشتهایم.
همت ما چون سحر منتکش اسباب نیست
اینقدر هستی که داریم از عدم آوردهایم
هوش مصنوعی: تلاش و اراده ما مانند سپیدهدم است که به طور مستقیم به آنچه داریم وابسته نیست. همین که وجود داریم و از هیچ به وجود آمدهایم، کافی است.
حاصل جمعیت اسباب جز عبرت نبود
مفت ما بیدل که مژگانی بهم آورده ایم
هوش مصنوعی: جمعیت ما تنها برای درس عبرت است و نتیجهای جز آن ندارد. ما که خیال و آرزوهایی در سر داریم، در واقع به دیدن و تجربه کردن این واقعیتها پرداختهایم.

بیدل دهلوی