غزل شمارهٔ ۲۳۳۱
در جگر صد رنگ توفان کردهایم
تا سرشکی نذر مژگان کردهایم
حیرت از طاووس ما پر میزند
وحشتی را نرگسستان کردهایم
اخگر ما پردهٔ خاکسترست
بیضهٔ قمری نمایان کردهایم
تا نفس بر خود تپید آیینه نیست
چون حباب این جلوه سامان کردهایم
شبنم ما جیب خجلت میدرد
یک عرق آیینه عریان کردهایم
ناله حسرتخانهٔ دیدار اوست
در نفس آیینه پنهان کردهایم
عشق از محرومی ما داغ شد
بیجنون سیر بیابان کردهایم
دست بر هم سودنی داریم و بس
خدمت طبع پشیمان کردهایم
ما و شمع کشته نتوان فرق کرد
اینقدر سر در گریبان کردهایم
ماتم فرصت ز حیرت روشن است
جای مو مژگان پریشان کردهایم
ای توانایی به زور خود مناز
ما ضعیفان آنچه نتوان کردهایم
از هجوم اشک ما بیدل مپرس
یار میآید چراغان کردهایم
غزل شمارهٔ ۲۳۳۰: نشنیده حرف چند که ما گوش کردهایمغزل شمارهٔ ۲۳۳۲: نسخهٔ هیچیم، وهمی از عدم آوردهایم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در جگر صد رنگ توفان کردهایم
تا سرشکی نذر مژگان کردهایم
هوش مصنوعی: در دل ما به خاطر عشق و زیبایی تو، به اندازهی صد رنگ و شور و هیجان، احساسات و دردها را تجربه کردهایم، تا اینکه در نهایت، برای مژگان تو، اشکی نذر کنیم.
حیرت از طاووس ما پر میزند
وحشتی را نرگسستان کردهایم
هوش مصنوعی: حیرت و شگفتی از زیبایی طاووس ما در دل مینشیند و این زیبایی باعث شده که در دنیای نرگسها احساس ترس و وحشت کنیم.
اخگر ما پردهٔ خاکسترست
بیضهٔ قمری نمایان کردهایم
هوش مصنوعی: ما شعلههای پنهان خود را در زیر خاکستر نشان دادهایم، مانند تخم قمری که نمایان شده است.
تا نفس بر خود تپید آیینه نیست
چون حباب این جلوه سامان کردهایم
هوش مصنوعی: تا زمانی که نفس در وجود انسان به تپش درآید و زندگی جاری باشد، نمیتوان به زیبایی و جلوهگری ظاهری اطمینان کرد. چرا که مانند حبابی که در آب شکل میگیرد و زود فرو میپاشد، زیباییها نیز فریبنده و ناپایدارند. ما خود را با این جلوهها آراسته و سامان بخشیدهایم.
شبنم ما جیب خجلت میدرد
یک عرق آیینه عریان کردهایم
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی شبنم اشاره میکند که به نوعی نماد لطافت و زیبایی است. او میگوید که شبنم به جیب خجالت او آسیب میزند، یعنی این زیبایی او را شرمنده کرده است. این نشان میدهد که او به خودآیی و نارضایتی از وضعیت خود در مقایسه با زیباییهای طبیعی میاندیشد. در ادامه، به نوعی عریانی و بیپوششی در آینه اشاره دارد که ممکن است نماد دروننگری یا شفافیت احساسات باشد. در کل، این ابیات حس نازکی و دلباختگی شاعر نسبت به زیبایی و در عین حال احساس خجالت و ناامنی را منتقل میکند.
ناله حسرتخانهٔ دیدار اوست
در نفس آیینه پنهان کردهایم
هوش مصنوعی: ما در نالههای خود، حسرت دیدار او را پنهان کردهایم، گویی که در نفس آیینهای این احساس را مخفی کردهایم.
عشق از محرومی ما داغ شد
بیجنون سیر بیابان کردهایم
هوش مصنوعی: عشق ما به خاطر نداشتن چیزی که میخواهیم، داغ و آتشین شده است و ما بدون عشق به واسطهی دیوانگی، در دشت و بیابان سرگردان شدهایم.
دست بر هم سودنی داریم و بس
خدمت طبع پشیمان کردهایم
هوش مصنوعی: ما تنها به هم کمک میکنیم و بس، و در این روند، طبیعت را پشیمان کردهایم.
ما و شمع کشته نتوان فرق کرد
اینقدر سر در گریبان کردهایم
هوش مصنوعی: ما و شمع، در حالتی مشابه به حال هم هستیم و به قدری در مشکلات خود غرق شدهایم که نمیتوانیم یکدیگر را از هم تشخیص دهیم.
ماتم فرصت ز حیرت روشن است
جای مو مژگان پریشان کردهایم
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که در میان اندوه و غم، روشن بودن فرصتها و مواقعی که ما در حیرت به سر میبریم، به وضوح حس میشود. به همین دلیل، به خاطر مژههای پریشان شده، ممکن است وضعیت خاصی را تجربه کرده باشیم که نشانهای از این وضعیت است.
ای توانایی به زور خود مناز
ما ضعیفان آنچه نتوان کردهایم
هوش مصنوعی: ای قدرتی که با نیروی خود بر ما فخر میفروشی، بدان که ما ضعیفان هر چه توانستهایم، کم بوده و در مقابل تو نمیتوانیم بایستیم.
از هجوم اشک ما بیدل مپرس
یار میآید چراغان کردهایم
هوش مصنوعی: از اینکه ما به خاطر یارمان اشک میریزیم نپرس، چرا که او به زودی میآید و ما برای استقبالش آماده و خوشحال هستیم.
حاشیه ها
1399/04/27 15:06
بوریا
نهایت عجز به مقام کبریایی

بیدل دهلوی