گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۲۹

دور هستی پیش از گامی تمامش کرده‌ایم
عمر وهمی بود قربان خرامش کرده‌ایم
شیشه‌ها باید عرق برجبههٔ ما بشکند
کز تری‌های هوس تکلیف جامش کرده‌ایم
ماجرای صبح و شبنم دیدی از هستی مپرس
صد نفس شد آب‌ کاین مقدار رامش کرده‌ایم
خواب عیش زندگی پرمنفعل تعبیر بود
شخص فطرت را جنب از احتلامش‌ کرده‌ایم
زندگی تلخست از تشویش استقبال مرگ
آه از فکر ادایی آن چه وامش کرده‌ایم
تیره‌بختی هم به آسانی نمی‌آید به دست
تا شفق خورده‌ست خون‌، صبحی‌ که شامش‌ کرده‌ایم
ما اسیران چون شرارکاغذ آتش زده
مشق آزادی ز چشمکهای دامش کرده‌ایم
چشم ما مژگان ندزدیده‌ست ز آشوب غبار
در ره او هر چه پیش آمد سلامش کرده‌ایم
پیش دلدار است دل قاصد دمی‌کانجا رسی
دم نخواهی زدکه ما چیزی پیامش‌کرده‌ایم
غیر خاموشی نمی‌جوشد ز مشت خاک ما
سرمه گردی دارد و فریاد نامش کرده‌ایم
منظر کیفیت‌ گردون هوایی بیش نیست
بارها چون صبح ما هم سیربامش کرده‌ایم
نزد ما بیدل علاج مدعی دشوار نیست
از لب خاموش فکر انتقامش کرده‌ایم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دور هستی پیش از گامی تمامش کرده‌ایم
عمر وهمی بود قربان خرامش کرده‌ایم
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به دنیا بیاییم، از همه چیز آگاه بودیم و عمرمان تنها یک خیال بود؛ حالا برای زیبایی و جاذبه‌اش جان‌مان را فدای آن کرده‌ایم.
شیشه‌ها باید عرق برجبههٔ ما بشکند
کز تری‌های هوس تکلیف جامش کرده‌ایم
هوش مصنوعی: شیشه‌ها باید از روی چهره ما بشکنند، زیرا ما در اثر شوق و آرزوها، مسئولیت این جام را به دوش کشیده‌ایم.
ماجرای صبح و شبنم دیدی از هستی مپرس
صد نفس شد آب‌ کاین مقدار رامش کرده‌ایم
هوش مصنوعی: تجربه صبح و شبنم را از وجود نپرس، زیرا با هر نفسی که کشیده‌ایم، به این مقدار آرامش دست یافته‌ایم.
خواب عیش زندگی پرمنفعل تعبیر بود
شخص فطرت را جنب از احتلامش‌ کرده‌ایم
هوش مصنوعی: زندگی پر از لذت و خوشی، مانند خواب و آرزویی است که وقتی به حقیقت می‌پیوندد، فرد را از راحتی و سکون به جنب و نشاط وادار می‌کند.
زندگی تلخست از تشویش استقبال مرگ
آه از فکر ادایی آن چه وامش کرده‌ایم
هوش مصنوعی: زندگی به خاطر نگرانی‌ها و ترس از مرگ سخت شده است. افسوس که فکر می‌کنیم چه چیزهایی را به دیگران بدهکار هستیم.
تیره‌بختی هم به آسانی نمی‌آید به دست
تا شفق خورده‌ست خون‌، صبحی‌ که شامش‌ کرده‌ایم
هوش مصنوعی: بدبختی به سادگی به سراغ انسان نمی‌آید و برای رسیدن به آن، باید از چیزهایی گذشت و فداکاری کرد. اگر روزی شب را به سیاهی کشیده‌ایم، باید بدانیم که این نتیجه انتخاب‌ها و تصمیمات ماست.
ما اسیران چون شرارکاغذ آتش زده
مشق آزادی ز چشمکهای دامش کرده‌ایم
هوش مصنوعی: ما مانند تکه‌های کاغذی که در آتش می‌سوزند، در بند و اسیر هستیم و برای آزادی، درخشش‌های چشمان این دام را نشانه گرفته‌ایم.
چشم ما مژگان ندزدیده‌ست ز آشوب غبار
در ره او هر چه پیش آمد سلامش کرده‌ایم
هوش مصنوعی: چشم ما به خاطر شوق و درگیری عشق به او، به زیبایی و لطافت مژگان خود نمی‌پردازد و در این راه، هر مانعی که سر راهمان قرار گرفته، با احترام و سلام به او، از کنار آن عبور کرده‌ایم.
پیش دلدار است دل قاصد دمی‌کانجا رسی
دم نخواهی زدکه ما چیزی پیامش‌کرده‌ایم
هوش مصنوعی: دل پیام‌آور به سوی محبوب می‌رود و لحظه‌ای درنگ نمی‌کند، چون اگر به اینجا برسد، دیگر جایی برای برقراری رابطه نمی‌ماند؛ چرا که ما چیزی برای گفتن و رساندن داریم.
غیر خاموشی نمی‌جوشد ز مشت خاک ما
سرمه گردی دارد و فریاد نامش کرده‌ایم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از دل خاموشی و سکوت نمی‌توان جوششی انتظار داشت. خاک ما، که نماد وجود و حقیقت ماست، گرچه به ظاهر بی‌صدا و بی‌تحرک است، اما در واقع دارای عمق و غنای خاصی است که به زندگی و فریادهای ما معنا می‌بخشد.
منظر کیفیت‌ گردون هوایی بیش نیست
بارها چون صبح ما هم سیربامش کرده‌ایم
هوش مصنوعی: منظره‌ای که از آسمان دیده می‌شود، چیزی بیش از یک نمای ساده نیست. بارها صبح‌ها از بالای بام نگاه کرده‌ایم و این تجربه را احساس کرده‌ایم.
نزد ما بیدل علاج مدعی دشوار نیست
از لب خاموش فکر انتقامش کرده‌ایم
هوش مصنوعی: در نزد ما، درمان کردن مدعی که بی‌دلی می‌ورزد کار سختی نیست؛ چرا که از سکوت خود به فکر انتقام او افتاده‌ایم.

حاشیه ها

1394/09/18 22:12
سهیل

بیت اخر
نزد ما بیدل جواب مدعی با ید درست باشد
جواب و لب خامش
علاج و لب خاموش کدام مفهومی ندارد