غزل شمارهٔ ۲۳۰
حیرتیم اما به وحشتها هماغوشیم ما
همچوشبنم با نسیم صبح همدوشیم ما
هستی موهوم مایک لبگشودن بیش نیست
چونحباب از خجلت اظهار خاموشیم ما
شور این دریا فسون اضطراب ما نشد
از صفای دل چوگوهر پنبه درگوشیم ما
خواب ما پهلو نزد بر بستر دیبای خلق
ازنی مژگان خود چون چشم خس پوشیم ما
بحر هم نتواند از ماکرد رفع تشنگی
جوهریم آب از دم شمشیر مینوشیم ما
گاه در چشم تر وگه برمژهگاهی به خاک
همچو اشک ناامیدی خانه بردوشیم ما
شوخ چشمی نیستکار ما به رنگ آینه
چون حیا پیراهنی از عیب میپوشیم ما
چشمهٔ بیتابی اشکیم از توفان شوق
با نفس پر میزنیم وناله میجوشیم ما
مرکزگوهر برونگرد خطگرداب نیست
هرکجا حرفی ازآن لب سرزندگوشیم ما
کی بود یاربکهخوبان یاد این بیدلکنند
کزخیال خوشدلان چون غمفراموشیم ما
غزل شمارهٔ ۲۲۹: چون نگاه از بس به ذوق جلوه همدوشیم ماغزل شمارهٔ ۲۳۱: زین گلستان درس دیدارکه میخوانیم ما
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حیرتیم اما به وحشتها هماغوشیم ما
همچوشبنم با نسیم صبح همدوشیم ما
هوش مصنوعی: ما گیج و شگفتزدهایم، اما در میان ترسهایمان در کنار هم هستیم. مانند برگهای لطیف، در کنار نسیم صبح به آرامی حرکت میکنیم.
هستی موهوم مایک لبگشودن بیش نیست
چونحباب از خجلت اظهار خاموشیم ما
هوش مصنوعی: وجود ما که مانند حبابی است، تنها به خاطر خجالت از خاموشیامون صدایی از ما نمیآید. وجود واقعی ما در حقیقت یک خیال و توهم بیشتر نیست.
شور این دریا فسون اضطراب ما نشد
از صفای دل چوگوهر پنبه درگوشیم ما
هوش مصنوعی: این دریا که سرشار از هیجان و شور است، نتوانسته است اضطراب ما را کاهش دهد. زیرا با وجود این همه زیبایی در دل، ما همچون مرواریدی در گوش خود به آرامش دست نیافتهایم.
خواب ما پهلو نزد بر بستر دیبای خلق
ازنی مژگان خود چون چشم خس پوشیم ما
هوش مصنوعی: ما در خوابمان کنار هم بر روی رخت خواب لطیف زندگی میخوابیم، از نازک مژگان خود چون چشمهای خس روی هم میپوشانیم.
بحر هم نتواند از ماکرد رفع تشنگی
جوهریم آب از دم شمشیر مینوشیم ما
هوش مصنوعی: ما از عمق دریا هم نمیتوانیم تشنگیمان را رفع کنیم، زیرا آب را از لبهٔ شمشیر مینوشیم.
گاه در چشم تر وگه برمژهگاهی به خاک
همچو اشک ناامیدی خانه بردوشیم ما
هوش مصنوعی: گاهی در چشمانم اشک میچکد و گاهی بر مژههایم مینشینند، مثل اشکهای ناامیدی که بر دوشمان سنگینی میکنند.
شوخ چشمی نیستکار ما به رنگ آینه
چون حیا پیراهنی از عیب میپوشیم ما
هوش مصنوعی: ما در کارهایمان شوخی نداریم؛ چون مانند آینه، حیا و وقار را به تصویر میکشیم و عیبهای خود را با پوشاندن آنها با پیراهنی از حیا پنهان میکنیم.
چشمهٔ بیتابی اشکیم از توفان شوق
با نفس پر میزنیم وناله میجوشیم ما
هوش مصنوعی: ما مانند چشمهای هستیم که از شدت شوق و هیجان، پر از اشک و ناله میکوشیم به زندگی ادامه دهیم.
مرکزگوهر برونگرد خطگرداب نیست
هرکجا حرفی ازآن لب سرزندگوشیم ما
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که حقیقت و جوهر وجودی ما در جایی خاص محدود نیست و هر جایی که سخنی از آن حقیقت به میان بیاید، ما آمادهگوشفرادادن و درک آن هستیم. در واقع، این نشاندهندهی آمادگی و توجه ما به حقایق زندگی است که به هر شکلی خود را نشان میدهند.
کی بود یاربکهخوبان یاد این بیدلکنند
کزخیال خوشدلان چون غمفراموشیم ما
هوش مصنوعی: چه کسی، ای باران رحمت، خوبان را وادار میکند که به یاد این بیدل بیفتند؟ ما از خیال خوشدلان آنچنان غافل شدهایم که به غمهای خود نیاندیشیم.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۳۰ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1393/10/31 18:12
محمدرضا جباری
در بیت 8 حرف «زِ» به ضرورت وزن باید به «از» تغییر یابد. (چشمۀ بیتابی اشکیم از طوفانِ شوق...)

بیدل دهلوی