گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۸

عمری‌ست ناز دیدهٔ تر می‌کشیم ما
از اشک‌، انتظارگهر می‌کشیم ما
تسخیرحسن درخور حیرت‌نگاهی است
صید عجب به دام نظرمی‌کشیم ما
دامن‌کشان ز ناز به هر سوگذرکنی
چون سایه زیرپای توسرمی‌کشیم ما
از خلق اگرکناره‌گرفتیم مفت ماست
کشتی زچارموج خطرمی‌کشیم ما
پروازما سری نکشید ازشکست بال
امروزناله هم ته پر می‌کشیم ما
ای چرخ پاس آه دل خسته لازم است
این رشته را ز پای‌گوهر می‌کشیم ما
عمری‌ست درادبکدهٔ وضع خامشی
از ناله انتقام اثر می‌کشیم ما
شمع خموش انجمن داغ حیرتیم
خمیازهٔ خمار نظر می‌کشیم ما
داغ سپهر مرهم کافور می‌برد
زین آه‌کزجگر چوسحرمی‌کشیم ما
همچون‌نفس بنای‌جهان برتردداست
درمنزلیم ورنج سفرمی‌کشیم ما
فرصت‌کفیل این‌همه شوخی نمی‌شود
آیینه‌ای به روی شرر می‌کشیم ما
بیدل به جرم آنکه چو آیینه ساده‌ایم
خاکسترست آنچه به بر می‌کشیم ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عمری‌ست ناز دیدهٔ تر می‌کشیم ما
از اشک‌، انتظارگهر می‌کشیم ما
هوش مصنوعی: سال‌هاست که با چشمان پر از ناز و محبت زندگی کرده‌ایم و از اشک‌های خود به انتظار چیزی ارزشمند و قیمتی می‌گذرانیم.
تسخیرحسن درخور حیرت‌نگاهی است
صید عجب به دام نظرمی‌کشیم ما
هوش مصنوعی: زیبایی‌ای که تحت تأثیر نگاه‌های شگفت‌انگیز قرار می‌گیرد، باعث می‌شود ما به جاذبه‌های عجیب آن توجه کنیم و در دام جذابیتش بیفتیم.
دامن‌کشان ز ناز به هر سوگذرکنی
چون سایه زیرپای توسرمی‌کشیم ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر ناز تو در هر جا که بروی، مانند سایه‌ای زیر پاهایت خواهیم بود و به تو می‌پیوندیم.
از خلق اگرکناره‌گرفتیم مفت ماست
کشتی زچارموج خطرمی‌کشیم ما
هوش مصنوعی: اگر از مردم دور بمانیم، این دوری برای ما گران نخواهد بود؛ زیرا ما در دریای پرخطر زندگی شنا می‌کنیم و باید از چالش‌ها و سختی‌ها عبور کنیم.
پروازما سری نکشید ازشکست بال
امروزناله هم ته پر می‌کشیم ما
هوش مصنوعی: ما امروز اگرچه شکست خورده‌ایم و بال‌ و پر ما آسیب دیده، اما هنوز هم با تمام وجودمان ناامید نیستیم و تلاش می‌کنیم.
ای چرخ پاس آه دل خسته لازم است
این رشته را ز پای‌گوهر می‌کشیم ما
هوش مصنوعی: ای چرخ، ای گردونه‌ی دنیا، پاس‌دار و نگهدار درد و رنج دل خسته‌ی من هستی. ما این رشته‌ی وابستگی را از پای جواهر زندگی‌ام قطع می‌کنیم.
عمری‌ست درادبکدهٔ وضع خامشی
از ناله انتقام اثر می‌کشیم ما
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که در فضایی که به ادب و آرامش می‌پردازد، از درد و رنجی که در دل داریم، نشانه‌هایی بر جا می‌گذاریم.
شمع خموش انجمن داغ حیرتیم
خمیازهٔ خمار نظر می‌کشیم ما
هوش مصنوعی: ما در این جمع ساکت و خاموش، مانند شمعی در تاریکی، با حیرت و شگفتی به اطراف خود نگاه می‌کنیم و انگار در حالت خواب آلودگی و بی‌حوصلگی به تماشای دیگران نشسته‌ایم.
داغ سپهر مرهم کافور می‌برد
زین آه‌کزجگر چوسحرمی‌کشیم ما
هوش مصنوعی: آتش دل ما را که از غم روزگار می‌سوزد، فقط با مرهمی از کافور آرامش می‌دهد. این درد و اندوه همچون آهی است که از عمق جان برمی‌خیزد و ما آن را در دل در شب سرد احساس می‌کنیم.
همچون‌نفس بنای‌جهان برتردداست
درمنزلیم ورنج سفرمی‌کشیم ما
هوش مصنوعی: مانند نفس، وجود جهان به تو وابسته است؛ در حالی که ما در اینجا زندگی می‌کنیم و دشواری‌های سفر را تحمل می‌کنیم.
فرصت‌کفیل این‌همه شوخی نمی‌شود
آیینه‌ای به روی شرر می‌کشیم ما
هوش مصنوعی: فرصت اجازه نمی‌دهد که همیشه شوخی کنیم؛ ما آینه‌ای به روی شعله می‌کشیم.
بیدل به جرم آنکه چو آیینه ساده‌ایم
خاکسترست آنچه به بر می‌کشیم ما
هوش مصنوعی: بیدل به خاطر سادگی‌امان، که مانند آینه‌ای صاف و بی‌پنهان هستیم، باید تحمل کنیم که آنچه به دلمان می‌آوریم، چیزی جز خاکستر نیست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۲۸ به خوانش عندلیب